راه نجات
#راه_نجات دو ماهه: #تجدید_رفراندوم_58 با #نظارت_تمام_مردم در همین 12 فروردین: #نه
راه نجات
#راه_نجات دو ماهه: #تجدید_رفراندوم_58 با
#نظارت_تمام_مردم در
همین 12 فروردین: #نه
این نرمترین #فرمان_مدنی است
که حق اکثریت #نسل_زنده پس
از #فتنه_22بهمن_57 است
که بین "آری یا نه" هرگز فرصت انتخاب نداشته و 43 سال است که اختیارش
با جهل #نسل_مرده، تا ابد پیشفروش شده! این
یعنی #غبن و
بردهداری قانونی. اگر تمام مطالبات نخودولوبیا و #حقوق_ثانویه بر
احقاق #حق_اولیه متمرکز
شود، آنگاه همچون شعار کور و بینقشهراه #براندازی، قابلیت #سرکوب ندارد!
آنگاه: چون که صد آید نود هم نزد ماست!
ظاهرا یک بوهایی میآید از جانب خوارزم، که پیش از آنکه #رهبر بمیرد،
باید تمام جنایات را انداخت به گردن او تا بتوان کل سپاه را از امر جنایت مبری
کرد. آنگاه آن هیئت مؤتلفهی لندنی، با آلت روسی، میتواند با اندکی نوالهی
چینی/امریکایی، به چاپیدن خود ادامه دهد و فرانسه هم برایشان در رسانهها، سوت
بلبلی بزند!
#حکم_جهاد و
#فرمان_تهاجم به
رسانه و مخالفین، از سوی قدرت مطلقه، بازصادر شد!
برای راستیآزمایی جهاد تبیینی ترکیبی(رانت سلطه)، میتوان امر مشروعیت را تبیین
کرد!
در پی حکم
جهادهای زنجیرهای، این حق مسلمِ سلطانِ قانونمدار است که تا ابد حکم جهاد بدهد!
چون این حق را قانون اساسی به رهبر نظام داده است! قانون مسئله است؛ نه قانونمدار.
اگر بنا بر پیشبینی داهیانه و معجزهوار رهبر نظام، مردم در عجز کامل آچمز و در
حال خون گریستنند، راه نجاتشان در #تجدید_رفراندوم_58 با
#نظارت_تمام_مردم در
همین 12 فروردین است؛ نه با آتشبیاری و #جنبش_قابلمه و
#شمشیر_سیاوش که
قابل سرکوب است با گلوله!... بلکه با گل.
راهکار نجات واقعی قربانیان اما: تبدیل جنگ حذفی نظام با مردم و با ادبیات
سلبی/حذفی؛ به صلح مردم با مردم با ادبیات ایجابی/جذبی است! مردم برخلاف
پرچمدارانِ آتشبیار اپوزیسیون، برای آتش به اختیاران نظام سلطه، باید مشت خود را
به گل تبدیل کنند، و زورگیران را خلع ید کنند تا این سرزمین را از آن تمام مردم
کنند!
روش آتشبیاران: چرا با تبرِ حقوق ثانویه سر حق اولیه را برای #جنبش_قابلمهی خود
میزنی، طبرزدی؟!
مبارزات
برده ساز و گداپرور تا همیشه؟
یا مبارزات انسانی با حقوق برابر، با میوه چینی در یک
فصل؟
فرافکنانه، توپ را به میدانِ رمه در آغل و خانه نیندازیم! این تکلیف روشن
ضمیران صاحب تریبون برای تدوین یک نقشه راه تا آخرین سکانس زندگی انسانی است!
.
1. دو مونای 17 ساله، چهل سال قربانی یک ساختار قدرت تاریخی.
یک مونای 17 ساله و یک مونای 17 ساله... یکی سرش بالای دار(در1362 شیراز) ... یکی
سرش بریده در دست یار(در 1400 اهواز)... اولی محمود نژاد بهایی و دومی حیدری
مسلمان.
در کارخانهی اجتماع، مالکیت بر هر آلت ضعیفتر در دست آلت قتالهی زور برتر بر
اساس رقابتی متکی بر ادبیات سلبی/حذفی، جز زورگیری غیرانسانی تولیدی ندارد! و بدون
پیوند زدن هویت هر شهروند مدنی به منافع مشترک مادی اولیه(نه تضاد منافع حقوق
ثانویه) و حق برابر هر سهامدار در یک شرکت سهامی عام(نه خاص) در آب و خاک مشترک،
این جامعه دارای ادبیات ایجابی/جذبی و هم افزایی و مناسبات انسانی نخواهد شد.
این زورگیری غیرانسانی میتواند تا ابد بازتولید شود، اگر مناسبات
قدرت(سیاست/اقتصاد) در قانون اساسی، بر اساس سهم برابر در آب و خاک مشترک، انسانی
نشود.
از این روست که برای تداوم کسب و کار پیمانکاران و تجارت ناشی از این مناسبات
زورگیرانه، "گروگانگیری" تاکتیکی ماهوی برای حمایتِ ایادی استعمار جهانی
از آلتهای استثمار بومی میشود، تا با گروگان گرفتن یک قدرت مطلقهی برتر قانونی،
ملتی را یکجا گروگان و اتمیزه کرده و خون و شیرهاش را تا آخرین قطره بدوشند! اگر
این سازوکار پس از 115 سال گذر از عصر مشروطه، همچنان ادامه دارد، باید آن را در
آلتهای بومی(مثل هیئت مؤتلفه=بازاریان سنتی) جستجو کرد، که اعتبار خود را از قدرتِ
استعماری خارجی میگیرند، تا کلونی پدرسالارانه و سنتیِ خویش را حفظ کنند!
محصول چنان حمایتِ مافیای قدرت استعماری خارجی از مافیای قدرت استثماری بومی، تسری
زورگیری از بالاترین سطح قدرت تا پایینترین سطح مناسبات قدرت غیرانسانی، در
خانواده است! اینکه پدری دختر و همسرش را میتواند در روز روشن سر ببُرد، ریشه در
همین حق جعلی مالکیتی بَدَوی دارد!
عدهای برای اعتراض به این نابرابری سیستماتیک، اذهان عمومی را به سمت گدایی حقوق
ثانویهی خود از یک ارباب غاصبِ قدرت مردم، چاه نمایی میکنند؛ تا همواره این گدایی
و آویزانی سیستماتیک، بر اساس دورباطلِ #نافرمانی_مدنی و
سرکوب(به جای #فرمان_مدنی از
سوی صاحبان حق به کارگزار حکومتی) باقی بماند!
اگر موناها به نافرمانی از متولیان خانه و جامعه، متوسل میشوند و به حکم حکومتی
برای پذیرش سیستم بردهداری پیشامدرن در عصر مدرن تن نمیدهند و نهایتا قربانی میشوند،
نتیجهی همین چاهنماییها و انحرافات در مطالبات است، که مردم را از اصل ماجرا که
همانا اولویت حق اولیه بر حقوق ثانویه است، گمراه و دلمشغول میکنند. یکی از این
روشهای چاه نمایی، #جنبش_قابلمه برای
گدایی نخود و لوبیای بیشتر و گدایی حق یکسانسازی حقوق صنفی از ارباب قانونا
غیرپاسخگو، و امثالهم است! #طبرزدی و بسیاری از اپوزیسیوننماها
یکی از پرچمدارانِ این گدایی سنتی است که آدرس را نادرست نشان میدهند!
.
2. جنبش قابلمه چراغخاموش:
و این روزها در صف واکنشهای زنجیرهای
مردم آچمز، و در انتظار یک حادثه... سخن از خاموش کردن لامپها هنگام کوبیدنِ قاشق
به قابلمههای خالی است! گیریم سپاه کفتاران دوکیلو برنج هم در ماه نواله داد!
گیریم دو کیلو سیب زمینی و یک کیلو گوشت یخزده هم داد! اصلا گیریم به هر خانوار از
کل رمه، یک گوسفند گرم داد! آیا مشکل تسلط بر سرنوشت عمومی در سیاستهای کلان وطن
فروشی به مافیای گروگانگیر جهان، حل میشود؟
البته #جنبش_قابلمه خشک
خشک نمیشود و همراه با سس #خاموش_کردن_لامپها میتواند
بادکنک وحدت مردم را باد و بعد با یک تاکتیک امنیتی خالی کند! اما اگر نظام 100 به
هر ایرانی به نیت ولایت، 110 کیلو برنج بدهد، مشکل حل میشود؟!
بعدش چی میشه؟
آیا نظام، وجدانش بیدار میشه و تا ابد روشن میمونه؟
یا مردم میریزن بیرون نمیدونن #پادگان_ولیعصر رو
از کجا پیدا کنن تا فتحش کنن...بعد اگه سرشون رو بیرون از دست ندادن، خسته میشن
برمیگردن خونه تا فکر کنن حالا باید چیکار کنن؟ آیا میتونن سر همدیگه رو ببرن؟
#جنبش_قابلمه هم
از اون حرفهای شکم سیرها برای گرسنههاست، تا به یک وحدت و یک نقشه راه و یک سکانس
آخر بنیادی، تن ندن.
انگار سیمولیشن فیلم اکشن بهمن 57 با تهیه کنندگی ملکه و کارگردانی امریکا و دلالی
روسیهست... اونم در حالت گیج و گنگی و ناکوت شدن در راند آخر...
آخرین سکانس این سناریوی گیج زدن و واکنش از سر ناچاری، دقیقا چه شکلیه؟
یعنی کجاست که میشه گفت مردم حاکم بر سرنوشت خود شدهاند و پیروزند؟ آیا اساسا
پیروزی در رفاه و نواله از سوی یک پدرسالار به فرزندان است؟ تا نواله بدهد اما هر
وقت خواست سر فرزندان را ببرد؟! و اگر با اعتراض مردم بریدن سر فرزندان ممنوع شد،
آیا سایر مشکلات هم حل شده؟ مثلا بعد باید رفت سراغ تغییر محتوای کتب درسی؟ و یا
بعد باید رفت در افغانستان جنگید؟ و یا پایگاههای چین را در اینجا و آنجای وطن
پکاند؟!
یعنی چهارتا عاقل نیست که بنشیند مسئله را طرح و برای حلش یک نقشه راه تا آخرین
سکانس تدوین کند...؟
نه دیگه لابد نیست!
اگر یکی هم بگه هست... طرف میگه والله ما حال گوش دادن و خوندن و فکر کردن
نداریم... بذار به قابلمه بگوبیم تخلیه بشیم...شاید 4 نفر شدیم دلو زدیم به دریا
پویا بختیاری شدیم... خلاص.
.
3. بازتولید زورگیری:
میگه چرا برخی قربانیان و بینوایان با
این نظام زورگیر و ضعیف کش مشارکت میکنند؟
توزیع ناعادلانهی مناسبات قدرت سنتی در جبر جغرافیایی و تثبیت آن زورگیری رسوب
کرده در فرهنگ توسط قانون اساسی و تشدید آن تضاد منافع با مدرنیسم که انقلاب
اطلاعات رسانهای و اینترنت(بلافاصله پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد!) به
حقوق برابر انسانی آگاهیبخش است... همه و همه یک تجارت از محل زور کمتر و معلولین
تاریخی به عنوان یک آلت است!
نکته اینجاست که آن تضاد روزافزون برای این تنش بین هژمونی نرسالارانه و
پدرسالارانه در ساختار شبانرمهگی، عملا به قربانی شدن انسانهایی منجر شده که
دارای سهم و نقش کمتری در مناسبات قدرتی هستند که نظر به انسان ندارد بلکه نظر به
برده سازی در این کارخانهی قانونی که پروتکلش در دست تمامیتخواهان برتری جویان و
زورمداران است، دارد.
.
4. راه نجات: آری یا نه؟
نسل مرده حدود 44 سال پیش گفت: آری!... نسل زنده، چی میگه؟
مسالمتآمیزترین و سریعترین راه نجات انسان ایرانی از این کارخانهی برده سازی،
تنها پروموت کردن فراگیر #فرمان_مدنی مسالمتآمیز
#تجدید_رفراندوم 58 با #نظارت_تمام_مردم و سازمانهای بینالمللی است. این تنها
راهی است که حق مسلم اکثریت نسلی زنده است، که هرگز فرصت #آری_یا_نه را نسبت به
سرنوشت خود نداشتهاند و اختیارشان (بموجب سه اصل5+110+177) مثل یک برده، توسط نسل
مرده تا ابد پیشفروش شده است! و آن پیشگویی تاریخی #خون_باید_گریست ناخدا را تعبیر
کرده است!
با نتیجهی این پایداری و یا بست نشستن تا نتیجه، آنگاه: چون که صد آمد، نود هم
نزد ماست! تا #12_فروردین_1401 دو ماه مانده!
پرسش: #جنبش_قابلمه
خالی و استخوان ماهی؟ یا حق ماهیگیری؟ مسئله این است!
.
ما نیازمند پیوند هویت شهروندی به امتیازات اجتماعی، و تمرین #هم_افزایی برای اخذ
#گواهینامه_شهروند_مدنی در طول یکسال، پیش از فعالیت احزابیم! از #شبکهی ثابت و
زایندهی #شوراهای_محلی و بومی تا #مرکزی در یک #شرکت_سهامی_عام(نه خاص) بر اساس
سهم برابر انسانهاییم. آن هم با تدوین #الگوریتم یک #نقشه_راه در یک سناریو تا
#آخرین_سکانس بصورت #مسالمت_آمیز و با #ادبیات_ایجابی_جذبی صلح همه با همه بر اساس
#منافع_مشترک مادی (نه ادبیات سلبی حذفی در نبردی نابرابر و بر اساس ادبیت جنگی
#تضاد_منافع). برای چنین آرمانی نیاز نیست با تشدید و تهییج متغیرهای سنتیِ قوای
قدرت و هم زدن نخود و لوبیای #دیزی_اربابی در قابلمه، با قواعد نظام سلطه بازی
کنیم و تا ابد ببازیم و قربانی دهیم و نامش را بگذاریم #مبارزه با نظام سلطه.
شاید این یک روش مبارزه سنتی و #روبنایی در بستری دموکراتیک معنادار باشد؛ اما
چنین روش حل مسئله یک روش مبارزه مدرن در دوران پیشاآزادی با هزاران بهانهی سرکوب
قانونی نیست!
.
5. استحاله نرم در یک فصل؟ یا براندازی و سرنگونی تا هیچوقت؟!... اما
چگونه؟!
این شعار احمقانه، به نفع نظام سلطه است! آنهم بدون الگوریتم یک نقشه راه و
توانایی تبیین #سکانس_آخر توسط پرفسورهای اپوزیسیون تا انقلاب مهدی.
مسلم است که محصولِ شعار #براندازی و #سرنگونی و #انقلاب خونین، #سرکوب است! آنهم
بدون فتح قله. آنهم با یک زخم کاری ادامهدار... آنهم بدون توانایی تامین امنیت و
ثبات فراگیر... مگر ماجرا شبیه فیلم اکشن #خمینی در #بهمن_57 است؟
اما بهجای نفی مستقیم و تنش آفرینِ متغیرهای #فرهنگ_سلطه و مناسبات نرسالارانه و
پدرسالارانه، و #سنگرسازی جاهلانه، میتوان با برجسته کردن حق اولیه مادی تمام
شهروندان در #آب_و_خاک_مشترک، آن حق کتمان شده اکثریت شهروندان پس از بهمن 57 و
نسل زنده فعلی را با #تجدید_رفراندوم_58 و با نظارت تمام مردم و سازمانهای بینالمللی
محقق کرد و سپس شاهد #استحاله_نرم و امن در عرض یکی دو فصل بود! این #راستی_آزمایی
حق اکثریت جوانان و مردم است!
آنگاه بصورت اتوماتیکمان: چون که صد آمد، نود هم نزد ماست!
.
6. تمرین اخلاق مدنی #هم_افزایی مادی در #شرکت_سهامی_عام(نه خاص) ایران انسانی.
پس از احقاقِ این گام اول و این مرحله است که بصورت خودکار #اخلاق_مدنی کم کم زاده
خواهد شد و آن #استحاله ی تاریخی با کاتالیزوری قانونی و میدانی بصورت نرم در
کالبد آب و خاک مشترک دمیده خواهد شد! چون بقاء شهروند به یک حق کتمان ناپذیر و
مادی پیوند خورده است! و مردم معنای منافع مشترک مادی را خوب میفهمند! آنانکه خود
را به جهل العارفین میزنند، صاحبان تریبون و نواله خواران قدرتند! وگرنه این راه
رهایی و نجات خود قدرت مطلقه ی قانونی و بینوا بعنوان یک گروگان قدرت مافیای مافوق
است! او نمیتواند به مردم گرا دهد! چون گروگان است! این مردمند که باید به نجات
خود و او مسئله را حل کنند! اما نه با قواعدِ آتشبیاری و آتش به اختیاری مافیای
قدرت در نبردی نابرابر و بدون نقشه راه و سکانس آخر.
در بستر سنتی، روشهای دموکراتیک با #نافرمانی_مدنی و تنش و سرکوب به سامان نمیرسد!
چون آب گل آلود تنها به نفع ماهیگیران قدرت است! اقناع تک تک مردم با ادبیات
سلبی/حذفی و روبنایی، آنهم از پشت تریبون و بالای منبر، تنها موجب سوء تفاهم و تنش
و تشدید آتش، به ضرر قربانیان با تثبیت یک سنگر در نبردی نابرابر و بدون نقشه راه
و گیج، تمام خواهد شد! اما روش احقاق #حق_کتمان_ناپذیر نسبت به حق تعیین سرنوشت
اکثریت جامعه در موضوع رفراندومی که نیازمند #راستی_آزمایی_مشروعیت و مقبولیت برای
خواست مردم زنده است، تا با بست نشستن برای یک حق کتمان ناپذیر و برای همه تا
نتیجه محقق شود! که با تمرکز همه بر این فرمان مدنی در عرض مدت کوتاهی محقق
میشود!... چون مشتی و بهانهای برای #براندازی و #سرنگونی و #سنگرسازی و تفرقه بین
مردم تا مرحلهی سرکوب توسط نظام سلطه ندارد؛ و عملا موجب جذب و همبستگی فراگیر
حتی در میان نیروهای درون نظام خواهد شد! و این یعنی افتادن در راه نجات در عرض یک
فصل.
.
میتوان بهانهی سرکوب را با #خلع_ید_فلسفی از دست سلاطین برای حذف اکثریتِ شریکان
آب و خاک مشترک، منتفی کرد و سریعا پیروز شد!
.
7. راه نجات2ماهه، عین #راحت_الحلقوم
نرمترین و سریع ترین راه نجات در دوران پیشاآزادی تا گذار و پساآزادی همین راه
مسالمت آمیز و نرم است. ادبیات اپوزیسیون فعلی، ادبیات سلبی/حذفی سنتی و رقابتی
گروهی و حذبی در مناسباتِ قانونِ دوران پساآزادی است! اما ما در دوران پیشاآزادی
به سر میبریم. با این خطای ماهوی آگاهانه و ناخودآگاه، این اپوزیسیون تنها
آتشبیاری برای رهبرِ مطلقالعنانِ آتشبهاختیاران بومی و جهانی است که قربانیانش
پویاها و موناهایند!
راه اما در راستی آزمایی مقبولیت و مشروعیت با #تجدید_رفراندوم 58 با
#نظارت_تمام_مردم و سازمانهای بینالمللی، در همین #12_فروردین پیشرو میتواند
باشد! وقتی در سطح کلان فهمیده و فراگیر شود! اما بوق تریبونهای اپوزیسیون ذیل
رجزخوانی نظام سلطه، بزرگترین مانع ممتنع در این راه سهل است! راهی سهل و ممتنع
برای حل یک مسئلهی مشترک و عمومی در امنیت و در زمانی کوتاه.
آنگاه بصورت مسالمتآمیز و غیرقابل کتمان: چون که صد آید، نَوَد هم نزد ماست!
.
وگرنه در راستای استراتژی کلان آتشبیاری و آتش به اختیاری برای نبرد در جنگی حذفی
و نابرابر، از سوی مافیای قدرت جهانی و هیئت مؤتلفهی بومی تا #ایرانستان، نه از
تاک مانَد نشان و نه از تاکنشان.
پرسش نهایی: برای رهایی و پاک کردن خونِ چشم مورد اشارت ولایت مطلقه از چشمانِ
مردم، در گام اولِ کدام #نقشه_راه تا #آخرین_سکانس قدم میگذاری و بازی میکنی، ای
ایرانی؟
آتشبیاری؟ و یا آچمز کردن اقلیت گلوله، در اکثریت گلستان با پروموت کردن فراگیر تا
بست نشستن و #فرمان_مدنی برای: #تجدید_رفراندوم 58 با نظارت تمام مردم؟
این تنها راه نرم نجات آگاهانه است که در صورت تمرکز فراگیر بر آن، میتواند
دوماهه به ثمر بنشیند! وگرنه تا ابد میتوان بر قابلمههای خالی کوفت تا گوشمان کر
شود! وجدان کوران قدرت که با این صداها شنوا و بینا نمیشود!... یا بفرموده میشود؟!
خیام ابراهیمی
20 بهمن 1400
No comments:
Post a Comment