Tuesday, February 15, 2022

در شرق زاینده

در شرقِ زاینده


در شرقِ زاینده
لطیفه‌ی عشق "رؤیایی" است
مثل یک دستمال کاغذی در خیالِ ابریشمی
عاشقت می‌شوند
به هزار رخت و یراق
گردت می‌چرخند
نازت می‌کنند
سرانگشتان را در گیسوان و یالت می‌خرامند
آزین می‌کنند زین‌اَت را
شاعرانه
خیشِ طلا به گاوآهنت می‌بندند
مگس‌پرانی به پیشانی‌اَت
گاه وعده‌ی یونجه‌زاری سبز
با شلاقی چرمی میان مشت
از پوستِ کلفتِ اجدادت
تا رام شوی
آرام شوی
تا سوارَت شوند و
بتازند
در جاده ابریشمی
...
در سرزمینِ خویش
تا پوست بیندازی
تا زایشِ شلاقی دیگر
...
عاشقت می‌شوند
...
خیام ابراهیمی
25 بهمن 2022
.
پ.ن
:
به یاد بانو لمبتون
آن بانوی مستشرق
به یاد ملکه‌ی زنبورها
آن بانوی همیشه عاشق
به یاد ماری آنتوانت و معشوقه‌هایش
به یاد زینب سلیمانی و مشتریهایش
به یاد آن رقیه‌کش سوری
با لبنی لبنانی در دو قوریِ درشتِ چینی
به یاد دون ژوان
آن سوارکار آسمانی/زمینی
.
به یاد تمام دستمال کاغذی‌های سرخ و خونی
.

   

No comments:

Post a Comment

گنج با کدام نقشه راه؟

گنج، با کدام #نقشه_راه ؟ چرا کسی آدرس را درست نشان نمیدهد؟ مگر می‌شود همه گنج بخواهند اما تنها با تمجید از گنج و با شعر و شعار و ناسزا ...