Friday, December 13, 2019

تجدید رفراندوم 58 با گل به‌جای رأی

#تجدید_رفراندوم_58 با میلیون‌ها گل‌ و پرچم سپید، به جای برگ رأی
با صندوق رأیِ بیعت و چرخ گوشت قانونی چه می‌توانم کرد؟
خواب دیده‌ام که انتخابِ سرنوشت در پای صندوق بیعت، انتخابی است که هر چه درونش بریزی، قانونا گوشت چرخکرده‌ی مرده‌ی خودت از آن بیرون می‌آید که با آلودنِ انگشت‌ات به خون بینوایان، به‌ بند یک اصل 110 قانونی مشروعیت داده‌ای که با آن #بیعت رسمی، خود کرده را تدبیر نیست!
با این وصف باز می‌پرسد: اگر گاندی و نلسون ماندلا و مارتین لوترکینگ، کاندیدا شوند، آیا در انتخابات شرکت می‌کنی؟!
این یکی از منحرف‌‌ترین شبهه‌هایی است که به همتِ دلالان سبز و بنفش، هدفی جز عوامفریبی و مردمسواری هیئتی و دیمی ندارد، آن هم برای #تکرار_بیعت با قانون سلطه! قانونی که از انسان، آدمکی می‌سازد تک‌تیرانداز که هیچ بنده‌ای در 3قوای‌اَش قدرت و اختیار و حق مشارکتی برای نوشتن سرنوشت خود ندارد و باید تنها به سرنوشتی رضا دهد که با یک‌دست‌ِ ناقص رقم خورده و آن هم روی دو ریل ثابت چپ و راست به دیارِ ناکجا!
.
پاسخ: حتی شوخی‌اَش هم جالب نیست!
اگر دستم باز بود، در میدانی نابرابر و برای آرام جانِ مام میهن، دندان بر جگرِ خشم فروخورده می‌فشردم و به‌جای کشتار، پیش از روز بیعت، 50 میلیون سلول می‌شدم و یک آن در بارعامِ ارباب در تمام نماز جمعه‌ها به میهمانی می‌رفتم و با میلیون‌ها شاخه گل خاردار در یک دست، با دست دیگر بر پرچمی یا پارچه‌ای یا کاغذی سپید می‌نوشتم:
#تجدید_رفراندوم_58 با نظارتِ همه
با چنین فرمانی، مشروعیت قانونی اقلیت را به چالش می‌کشیدم، تا پس از 40 سال غبن در قرارداد گنگی که باطل است، معلوم شود اکثریت کیست و چه می‌خواهد؟ آنگاه با اثباتِ میدانی اعتبار خویش، راهی باز می‌کردم برای چنان رفراندومی تا تحول مناسبات قدرت بصورت مسالمت‌آمیز و نرم مقدور شود؛ تا پس از اولین #اتمام_حجّت منطقی، بی‌بهانه‌ و گزکی غیرقانونی، عاقبت کار منتهی به سرکوب و تنش تا تجزیه نشود!
بدینسان، تهدید به فرصت تبدیل می‌شد! وگرنه از تحریم سلبی خشک‌وخالی چه برمی‌آید، جز خوانش دلخواه ارباب به مصلحت بیعت بالای 50 درصدی که از آن من نیست و مکانیسم راستی‌آزمایی‌اش نیز در دست من نیست! همچون عقوبت مشارکت که ایضا با همان مهندسی بالای 50 درصد، باز مکانیسم راستی‌آزمایی‌اش در دستم نیست! اگر #نافرمانی_مدنی و واکنش سلبی کارساز بود، سربازان گمنام نفوذی در اپوزیسیون، روی موج نارضایتی‌ها، بر چنین راهکار ابتری به ناامیدی دامن نمی‌زدند! که امید در #فرمان_مدنی‌_نرم است، نه #نافرمانی_بدنی_سخت.
تحریمی که در خوانش صندوق شعبده لوث شود، به چه کار می‌آید؟ که تا وقتی صندوق مارگیری در دست لوطی است، #تحریم_سلبی در پستو، فرقی با مشارکت در صندوق بیعت ندارد! چون در هر دو صورت، آن‌که با خوانشش بتواند به قدرت فرامردمی قانونِ خود مشروعیتی نو بدمد، همان صاحب دست مصلحت در 88 است که قانونا دستی بالای آن نیست و هر بار صادقانه گفته: هدف #بیعت است؛ نه خیال انتخاب این و آن منتصب روی موجِ برساخته، تا خیال ببری بُرده‌ای، بازنده!
افسوس که پایم در پیله‌ی خواب رمه بند است و از هر سلولم جدا افتاده‌ام و چون گوشتِ چرخکرده رشته رشته‌ام! هشدار به وحدت افاقه نکرد و باش تا مژده‌ات دهند که بساط وحدت در این کثرت، در شب جمعه‌ای، به چکشی، نظامی خواهد شد و دستت از دنیا کوتاه، باید به التماس دعا و فاتحه‌خوانی از چند روباه بنشینی!
کابوسِ تو پیش از آنکه چون گروگانی از شرّ حصر در #کیش_شخصیت پیله بدَری، در تاریخ به نامت ثبت خواهد شد، روسیاه!
#خیام_ابراهیمی
20 آذرستان 98


Tuesday, December 10, 2019

سوء تفاهم و زبان مشترک برای وحدت

سوء تفاهم و زبان مشترک برای وحدت
سمبولها و واژه‌های ایدئولوژیک، سوء تفاهم برانگیزند و عامل تفرقه.
چگونه میتوان در دورانی که به وحدت اکثریتی نیازمندیم، از سوء تفاهم پیشگیری کنیم؟
بدیهی است که بدون یک #مانیفست حق مدار( نه ایدئولوژیک)، نمیتوان با سرعت به نتیجه رسید!
براستی به کجا چنین شتابان؟
ادبیات دوران #پیشاآزادی در دوران مدرن با دنیای سنتی فرق میکند!
ادبیات دوران پیشاآزادی همچنین با ادبیات دوران #پساآزادی هم فرق می‌کند!
راه رهایی از سوء تفاهمات کلامی در #مرامنامه بیان شده است!
در #مرامنامه توضیح داده شده است که به دلیل سوء تفاهم برانگیز بودن واژه هایی مثل ملیت از عبارت "مردمی-میهنی" استفاده کنیم.
در مرامنامه بحث مفصلی راجع به ادبیات مبارزین برای شعارسازی طرح شده است!
به اینکه چرا باید با روش تاسیس یک شرکت سهامی عام انسانی به نتیجه رسید!
نه با روشهای سنتی و عصر قجری...
به باورم بر اساس همان مبانی وحدتبخش، تنها راهکار نجات وطن بشرح ذیل است:
شرکت سهامی عام انسانی با یک سخنگو در هیات مدیره
اگر به هر یک از مبارزین بگوئید برای تصاجب یک چاه نفت تا پس فردا یک شرکت سهامی تشکیل دهید، فورا با چند سهامدار خاص شریک می‌شوند و این شرکت را تاسیس میکنند!
اما چرا وقتی بحث منافع عام میشود، اکثرا مایلند یا سرداری شوند همچون آغامحمدخان(البته با جیب خالی و پز عالی) و یا نهایتا با ائتلاف با چند شخصیت حقیقی و حقوقی خاص، باز همان شرکت سهامی خاص را تاسیس کنند، اما آن را عام نخواهند! جوری که انگار در دوران پساآزادی و در بستری دموکراتیک قرار دارند که باید قدرت اکثریت مجلس را مال خود کنند!
حال آنکه ما در دورانی به سر میبریم که وطن نه به دار است و نه به بار.
مشکل مملکت برای دوران پیشاآزادی خیلی ساده است! در چنین دورانی با وجود قدرت رسانه‌ها، که شرایط ارتباطات با مردم شبیه وضعیت دوران سنتی نیست، و ضمنا وطن در دست ملت نیست، به هیچ عنوان نباید با ادبیات دوران سنتی مثل یک آغا محمدخان عمل کرد که احیانا با ائتلاف با چند خان بومی دست به تصاحب کشور دست زده شود!
متاسفانه آقای نوری علاء مدارم از ترس گروههای دیگر عنوان میکنند اگر قدرت به دست مجاهدید و یا سلطنت طلبها بیفتد چه خواهد شد؟
پرسش اینجاست که مگر شما خود بنا دارید که قدرت به دست شخصیتی خاص مثل حذب خودتان بیفتد؟ اساسا مگر شخصیت خاصی چنین قدرتی را دارد و یا مردم اجازه خواهند داد که قدرت در دست یک گروه حصر شود؟ مگر قرار نیست انتخابات با نظارت تمام مردم صورت گیرد؟ چنین ایراداتی جز مانع بر سر راه وحدت نیست!
بنابراین چرا باید از حضور همه ترسید و مانع شد که فلان گروه نباشد و ما با دیرگران پست یک میز نخواهیم نشست؟ پس مردم این وسط چه کاره اند؟ پس حق شهروندی ایشان چه میشود؟ مگر شما ولی مردم هستید؟ و یا مگر قرار است کسی ولی مردم شود؟ به باورم اگر قصد و نیتی در کار نباشد، چنین نگرشی بسیار سنتی است!
اما باید برای وحدتی غیرقابل کتمان در این دوران، راهی نیست جز تشکیل یک #شرکت_سهامی_عام_انسانی با سهامداری هر ایرانی یک سهم که مراتب آن را قانون تجارت معین کرده است و خشت اول آن باید با تعهد هیات مؤسس به یک #مرامنامه حق مدار(غیرسمبولیک و غیرایدئولوژیک) تعبیه شود و مراتب آن باید علمی باشد:
1- گردهمایی یک هیات مؤسس 5 نفره خوشنام و معتبر و کارشناس و متعهد به یک مرامنامه حق مدار غیرایدئولوزیک، برای ثبت نام از نمایندگان اقشار مختلف و احزاب و گروهها
2- تشکیل شورای عام اپوزیسیون در تبعید
3- تعیین یک هیات مدیره با سخنگویی یک شخص دارای کاریزما
4- تعیین استراتژی و تاکتیک و نقشه ی راه گام به گام با ادبیات ایجابی-جذبی بر اساس حق مشترک آب و خاک (نه سمبولها و ایدئولوژی)
5- تعیین آلترناتیو موقت و دولت در تبعید برای دوران گذار تا برگزاری رفراندوم
6- #فراخوان برای حضور در حواشی تمام میادین امنی که نظام از مردم دعوت میکند مثل نماز جمعه های تمام کشور که نیازی به مجوز تظاهرات ندارد برای گرفتن بهانه ی سرکوب.
57 اکثریت میلیونها گل، گرد اقلیت گلوله برای یک خواست:
#تجدید_رفراندوم_58 بصورت مسالمت آمیز و نشستن و برنخاستن تا نتیجه.
تنها به این صورت مسالمت آمیز است که مشروعیت اقلیت از سکه می افتد و برای اکثریت اعتباری غیرقابل کتمان خریده میشود.
با احترام
خیام ابراهیمی
18 آذرستان 98
پی نوشت:
از پیج آقای پرفسور الهیار کنگرلو:
با درود به همراهان گرامی
در برنامه آخرین لحظه امروز به همراه بانو هایده توکلی وجناب دکتر جلال ایجادی و جناب نوری اعلا گفتگویی داشتیم که توصیه میکنم بادقت ببینید واگرمایل بودید نظرات خود را هم بنویسید،با سپاس و احترام
12.09.19
https://www.facebook.com/alayar.kangarlu/videos/176485596774602/
https://www.youtube.com/watch?v=KcDJwc_-5kQ

عذر بدتر از گناه: زیباکلام/عبدی/بهنود/تاجزاده

عذر بدتر از گناه.
پیرو #بهنود، #زیباکلام هم لطف کرده فرموده: با این خونها که بر زمین ریخت دیگر رای نمیدهد!
یعنی آن خونهای سابق که بر زمین ریخت خون نبود؟
یعنی یکبار هم شد قانون را بخوانی و بدانی که خانه از پای بست ویران است؟
با این حال عبدی که مدتها بیکار بوده چشمش ترسیده و گفته باید مشارکت کرد! و البته این عبد و عابد قانون سلطه، خوب میداند که بدون این قانون احتمال روغنی شدن نان خونینش محال است و حسابش با کرام الکاتبین می‌افتد!
با این حال برخی میگویند که اگر لایقی در میدان بود رای میدادم اما اصلاح طلبان رفوزه شده‌اند!
یعنی به خوانش صندوق اعتماد دارید؟ اما لایقی که قدرتش بیشتر از قادر مطلق سرنوشت و سیاستهای الزام آور کلان بموجب بند یک اصل 110 باشد، سراغ ندارید؟
یعنی به قادر مطلقه‌ی قانونی و صادق‌ترین مقام انقلابی اعتماد ندارید که هر بار پیش از نمایش انتخابات رک و پوست کنده تاکید میکند هدف از این نمایش انتخابات، تنها #بیعت با قدرت قانونی و فراملی من است؛ نه انتخاب منتصبین ملتزم به من، که سفارششان از مردم روی دو ریل قطار من به دیار قدس کشک است و اعتباری ندارد!
او هی تاکید میکند هدف چیست، اصلاح طلبانی که امیدشان همواره به منابع قدرت و مالی در دامن قانون اوست، هی کتمان و ماستمالی میکنند تا ملت را بفریبند که نه بابا ما هم اختیاری داریم که به عنوان تدارکاتچی در قطار صدور انقلاب برای جنگ با دنیا به جای ساندیس و کیک به شما نان خشک بدهیم. یعنی اختیار تا این حد نوبر است. که عقوبتش همین بشود که آن روزها با فعالیت هسته ای پنهان از چشم دنیا و عملیات تروریسی در حوالی دیار قدس امروز شاهدیم.
آیا خاتمی در آن روزها که جیک جیک زمستانش بود، لام تا کام راجع به یک تبهکاری بین المللی حرفی زد و مقابل آن ایستاد یا تواسنت کاری کند کارستان؟ او تنها پنهانکاری کرد! چون اصولا اختیاری نداشت جز آن نمایش‌های ولایی برای چنین عقوبتی. حالا میخواهد باز برای نان روغنی روی خون ملت گام بگذارد؟ از آنها توقعی نیست اما مانده ام از کاسه های داغ تر از آش.
#تاجزاده:
موش‌مرده‌ها برای مرده‌خواری، هنوز زنده‌اند!
امان از کوتوله‌های سیاسی از فندوقشان تا گردوهایشان که اگر نیم متر روی زمینند اما 1400 متر زیر زمینند!
و حالا تاجزاده از اصلاح‌جلبانی است که فرموده: اگر نظام برود ما لیبی میشویم!
اربابش شمشیر از رو بسته و با تک تیرانداز جمجمه متلاشی میکند، این یکی موش مرده با پنبه سر میبرد تا کله پاچه و مغز و زبان بخورد!
قوربانت گردم...لیبی پس از قذافی برای اولین بار دارای قانون اساسی شد...آن هم یک قانون اساسی شبیه 40 سال پیش ما که قرار بود دوقطبی مؤمن و کافر مذهبی نهادینه در آن، ملتی را لت و پار کند... الان ما دوران لت و پاری را سپری کرده ایم...
کمی آدرس را درست نشان بده... حقوق بازنشستگی ات با من.
با پوزش به خاطر این ادبیات برای کسی که در سفسطه و مغلطه، دست طولای ابلیس را هم از پشت بسته:
ایشون یک موش مرده‌ایه که هنوز هوای مرده‌خواری دارد و اگر مثل احمدی‌نژاد و روحانی نیم مترش روی زمین است اما 1400 مترش زیر زمین جاسازی شده. من می‌شناسم تخم و ترکه‌ی این فرقه را که چپ و راست و میانه‌اش سیاس و مکار است، به روایتِ ماکیاول و راهزنانش، ختم روزگار چون خاتمی که همواره نگران تقدس جنایتِ جانی است.

خیام ابراهیمی
18 آذرستان 98

قلعه و اسب تراوا

 اسب تراوا

قلعه 7 در دارد و 70 نگاهبان بر باروی بالای هر در و 700 آواره از کاشانه و 7000 حصر در خانه پشت هر درگاه... میان برزخِ دوزخ و پردیس و هزار ابلیس و هفت قدیس.
قلعه یکی ارباب دارد؛ آبرویش گروگان در گزک، نزدِ راسپوتینی که چیزخورش کرده و قلعه را پیش‌خریده به وام و وعده‌ی امنیت میلی؛ که نیز استاد اعظم دیوانه‌هاست در هشت بازوی دراز و از هم جدای هشت‌پایی... دیوانه‌ها بیگانه از هم در خدمت یکی که جا خوش کرده در جمجمه‌ای به حکم حکومتی که دستی است بالای دست‌ها و دست‌های دگر مکلف به یاری راهبردهای کلان و خُردَش، نه پذیرشِ سفارش‌ از گروگان‌ها و شریکانِ #بیعت در پای صندوق‌ها.
دیوانه‌ها اما در بازوها به شور و تبی بیمارگونه میان زخمیان خویش، 7 نفر 7 نفر قربانیان را در بازتولید فحش و خشم به ادبیات سلبی-حذفی در آینه‌ی گزمه‌ها به مسلخِ سلاخ‌ها می‌کشانند و هر بار ‌در پای یکی از درها، جان‌ها به شمشیر از رو می‌درند و جمجمه‌های جوان به تیرِغیبِ تک‌تیراندازان از هم می‌پاشند به شتک‌های مغز و خون روی آسفالت و دیوارها و هر شب با دستِ پُر به آغوشِ سرد خانه‌ها باز می‌گردند. دیوانه‌ها آیا مامور و معذور، و یا مزدورند؟... کس نمی‌داند و نیز مهم نیست که تک‌تیراندازی به تکلیفِ قانون، آیا مغز مادر خود را خورده باشد، یا نه؟!
انسان پیشرو اما با 7 مؤدب به ادب و آدابِ ادبیات ایجابی-جذبی، کاریزمایی به راه می‌اندازد فراگیر و به‌یکباره به‌دعوتی عام در میهمانی ارباب با عطر 7000 شاخه گل خاردار، آن 70 نفرها را آنچنان در آغوش ‌بفشرد تا هرگز رها نشوند و در آچمزی علنی گلوله‌هایشان در عطر گل‌ها ذوب شوند و در منظرِ تاریخ به اعتباری نویافته، مشروعیت قانون بیزنسِ گروگانگیری هر راسپوتین را از سکه بیندازند، تا بر سرنوشتِ قلعه بر ستیغ قلّه، مسلط شوند!
این است فرق سگ‌ِ هار و دیوانه و فرزانه! که همانا فرزانه آن‌است که با همه به قله رسد! نه اینکه با هدایت نرم، چون گماشته‌‌ای رایگان و گمگشته‌ای در هوای قلعه، به قله بنگرد و هزار باره در کوره راه‌ها از یک سوراخ گزیده شود و به چاه‌نمایی کور و بی‌نقشه، آواره‌گان را به تهِ هزار دره سقوط دهد و هر بار پس از سوگی و انزوایی، باز روز از نو و روزی از نو.
پس، مهم‌تر از هر هدف مشترک، ترسیم مسیر راه مشترک است و نقشه‌ای گام‌به‌گام تا قله!
راسپوتین اما عاشق سگ‌هایی است که نیمه‌شب‌ها، وقتی نگهبانان خفته‌اند و آواره‌گان به تحریک دیوانه‌گان با عزمِ یورش در بالای دیوارند، به اشارتِ خش‌خشی هار شوند و بی وقت واق و واق ‌کنند و پاچه ‌گیرند و بدرند! حالا ندَر کی بدَر...
فرزانه‌گان پیشرو را درون اسب تراوا، عوعوی همین سگ‌ها با #هدایت_نرم دیوانه‌ها بر دار و لت و پار می‌کند در مسلخ‌ها... پیش از آن‌که به معشوق رسند!
پس: مهمتر از هر قله‌ی مشترکی، مسیر راهی است که هزارباره به ته درّه نیانجامد!... اگر دیوانه‌گان و سگ‌ها بگذارند!
اگر دیوانه‌گان فرزانه شوند، سگ‌ها به افیون راسپوتین دیگر هار نشوند! که اگر ارباب از گروگانِ دیو آزاد شود، آن‌گاه ملتی آزاد شوند و فراریانی به قرار رسند و باز مستقر در خانه گردند!
دیوانه‌گان آیا مجبورند؟... کس نمی‌داند و مهم نیست!... اما یقینا انسان‌ِ پیشرو و فرزانه نیستند!
مهم رها کردن ارباب از دستِ راسپوتین است، در بار عام و میهمانیِ امنِ خویش میانِ هجمه‌یِ نرمِ گلستانی که هر گلوله‌ی سختی در دامنش رنگ بازد و آب ‌شود!
آیا فرزندان می‌توانند گرد مام میهن، یکی گلستان شوند در آب و خاک مشترک؟
آری! اگر پرچمداران بگذارند!
#خیام_ابراهیمی
18 آذرستان 98

نه به تحریم سلبی

تحریم ایجابی، آری!
تحریم سلبی و یا مشارکت، نه!
تحریم تا #تجدید_رفراندوم_58 با نظارت وکیلان راستین مردم(اپوزیسیون و مردم مستقل+سازمان ملل) وقتی به قانون تقیه و درستکاری قانونمدار خیانتکار شک داری، سرنوشت خود را به او نسپار تا دریده نشوی! رای تو تسلیم سرنوشت توست به دستِ ملتزمین به اصل تقیه با غیرخودی.
گذشته از اینکه انتخابات در چارچوب این قانون اساسی جز بیعت با قدر مطلقه و ملتزمینش ثمری ندارد و هیچ منتخبی دارای اختیار برای گرفتن سفارش از مردم نیست، وقتی خوانش صندوقها در دست مردم نیست، آن چیز که خیلی مهم است و رهبر قانونی بارها اشاره کرده است موضوع تعداد مشارکت کنندگان برای بیعت با قدرت او در قانون است که هر چه خواست حکم کند! و مشروعیتش این باشد که اکثریت مردم به قانون اساسی امید دارند.
در چنین موقعیتی چگونه میتوان اثبات کرد که اکثریت مردم این قانون را نمیخواهند و باید تغییر کند؟ تا خواست اکثریت بتواند مشروعیت قانون اساسی را از سکه بیندازد جوری که کتمان ناپذیر باشد!
این اکثریت هرگز نخواهد توانست خود را ثبت کند مگر در یک میدان قابل سنجش. وگرنه اگر یک میلیون نفر هم در صفها بایستند باز نظام برای مصلحت حفظ خودش بالای 50 درصد آمار مشارکت کننده نشان خواهد داد!
اما وقتی در کنار صفها تعداد مردمی که با یک نماد معین خواستار تجدید رفراندوم 58 باشند، عملا این قانون اساسی است که از سکه خواهد افتاد و مشرعیت قدرت مطلقه را به چالش خواهد کشید.
به همین دلیل تحریم ایجابی باید در میدان نمودی عینی داشته باشد و اگر این موضوع بموقع و در فرصت کافی برای فهم عمومی بصورت درست و به یک شکل مسالمت آمیز جا نیفتد، عملا مفدی واقع نخواهد شد! یعنی اگر 70 درصد مردم هم مشارکت نکنند نمودی عینی نخواهد داشت. چون شمارش در دست مردم نیست.
در واقع روز انتخابات فرصتی است که میتوان تهدید تکرار مشرعیت کاذب را در یک میدان واقعی به چالش کشید! و این واکنش باید از حالا طرح شود تا ایده های گردهمایی چه بسا زودتر در میادینی که اقلیت در آن حضوری فیزیکی دارد مطرح شود!
به باورم خواست عمومی #تجدید_رفراندوم_58 بهترین گزینه است که باید با نظارت اپوزیسیون و مردم و ارگانهای بین المللی صورت گیرد. یعنی حتی شکل بیان و طرح و اجرای این خواسته نیز باید از همین حالا به چالش کشیده شود، تا در دقیقه نود دچار چندگانگی در روش ابراز آن نشود.
خیام ابراهیمی
18 آذرستان 98

به پرفسور کنگرلو: تحول مسالمت‌آمیز در یک ماه با کمترین هزینه


درود بر شما جناب پرفسور کنگرلوی گرامی.
موضوع: تحول مسالمت آمیز در یک ماه با کمترین هزینه...یا به قیمت تلف شدن خونها در برزخی نافرجام؟
در حسن نیت و عرق ملی-میهنی شما شکی نیست و قلبا شما را دوست دارم و به این دلیل سمت و سوی انتقادها را با شما درمیان میگذارم که میدانم میتوانید نقشی تاریخی در آینده ی وطن ایفاء کنید!
بداندیشان هرگز به نقد سازنده پای در میدان نمیگذارند. آنها از پیش تصمیم خود را گرفته اند!
متاسفانه روشهای اقناعی جز از طریق یک روش میدانی مبتنی بر منافع مادی نمیتواند موجب وحدتی مؤثر شود.
البته اتمام حجت منطقی و کلامی مهم است!
اما روش اقناعی کلامی در جانیانی که حیات خویش را به خون آغشته اند ثمر ندارد!
با این وجود از سخنان دردمندانه و صمیمانه ی شما به نوبه ی خود سپاسگزارم.
اما دلم میسوزد که این همه تلاش با روشهای غیرعلمی بر باد رود.
دلم میسوزد که پتانسیل انسانی شاهزاده ی گرامی با روشهای غیرعلمی خود و اطرافیانشان هدر شود.
همواره هدف مشترک مهم است. اما مهمتر از هدف مشترک دستیابی به هدف و مسیر رسیدن به قله است. که بسیاری از مسیرها میتواند به ته دره منتهی شود.
بنابراین آنچه ما را به قله می رساند مسیر دستیابی به قله از آن یالی است که به ته دره سقوط نمیکند.
بدیهی است که مسیر راه نباید دچار انحراف و تناقض و پارادوکس باشد! این پارادوکس در ادبیات سلبی-حذفی موجب اتلاف توان مردمی-میهنی میشود. آنچه میتواند ادبیات حاکم بر یک کنش و مبارزه را سامان بخشد تنها یک فلسفه و تئوری زاینده است. نه یک تئوری کاهنده.
البته که هیجان و عاطفه و حس خشم و انتقام و دفاع مشروع در مقابل ستمهای زنجیره ای از ویژگیهای انسانی است و کتمان ناپذیر است. اما رهبری مبارزات مردمی باید بتواند این خشم فروخورده را به نفع هدف مهار کند و اگر خود بر شعله های آن بیفزاید بدیهی است که آتشبیاری رایگان خواهد بود برای استراتژی آتش به اختیاری نظام سلطه که دو سال پیش به عنوان حکم حکومتی به تمام سربازان ارتش سایبری از سوی رهبر نظام ابلاغ شد.
بنابراین هیچ تشکیلات علمی نمیتواند از ابزارهای نظام سلطه غافل باشد. به همین دلیل است که حقیر مدام بر تعهد شورای رهبری اپوزیسیون با یک سخنگوی دارای کاریزما گرد یک #مرامنامه تاکید میکنم. آنچه میتواند ناجی مام میهن باشد حراست از ادبیات ایجابی-جذبی به عنوان راهنما و الگوی تاکتیکهای میدانی است.
بدیهی است که ادبیات سنتی سلبی-حذفی همواره ابزاری بوده در دست نظام سلطه که حاکم بر زر و زور و تزویر است و کسی را یارای بازی با ایشان در زمین خودشان و در این میدان نابرابر را ندارد. پس ضروری است که ویرگولهای به کار رفته در ادبیات کلامی و میدانی از تئوری تا عمل در راه مبارزات مردمی-میهنی رعایت شود.
.
وحدت در اپوزیسیون گرد حق آب و خاک مشترک(نه ایدئولوژیک و تنش آفرین) و یک فراخوان برای حضور میلیونی با میلیونها شاخه گل گرداگرد اقلیت در تمام نماز جمعه‌ها (در یک زمان با یک زبان) برای خریدن اعتبار با درخواست #تجدید_رفراندوم_58 (برای نسل جدید) و سپاس از نوشتن سرنوشت 80 میلیون و تحمل بار کمرشکن تعقل و تفکر روی کمر یک نفر، که عملا با این اکثریت میدانی و غیرقابل انکار در منظر تاریخ و جهان، مشروعیت اقلیت از سکه می‌افته....و تکرار این موضوع در یکی دو هفته و نشستن و برنخاستن در بار آخر...
آنچه میتواند پندار و گفتار و رفتار نیک را تا فتح قله ی مشترک همخوان و هدایت کند، یک #مرامنامه است که مبارزین به آن ملتزم باشند! و این مقدور نمیشود که مراتب تاسیس یک شورای عام در اپوزیسیون با برگزیدن و انتخاب یک سخنگوی دارای کاریزما رعایت شود. این روش و مراتب علمی عمل شماست که میتواند میان تمام اقشار جامعه از پوزیسیون تا اپوزیسیون اعتماد زا باشد. نه تاکید بر علم... التزام به رعایت راهکار پیشنهادی در یک #مرامنامه ی غیرادئولوژیک، میتواند پندار و گفتار و رفتار مبارزین را در اوج قله شکوفا کند و به گل و به ثمر بنشاند!
درود بر همت والایتان.
ارادت: خیام ابراهیمیآذرستان 98
https://www.facebook.com/alayar.kangarlu/videos/175955253494303

گل پشت و رو نداره

گل پشت و رو نداره!
برخی از هم وطنان هم بدون بنزین و با بنزین، با انگشت سبز و بنفش و سرخ و سیاه فرقی نمیکنه، همواره دل خوشی دارن و زیاد سخت نمیگیرن...گیریم تمام جوانان وطن هم به خون بیفتند و مملکت رسما در حال عزا نباشه اما مادران بسیاری عزادار باشن. نمیدونم آیا یه آدم گردن کلفت قدرقدرت هم سکته کنه بمیره و رسما عزای عمومی اعلام بشه باز هم اینقدر روحیه براشون باقی میمونه؟
امروز یکیشون پست گذاشته بود: که دورتون بگردم! اینقدر غصه نخورید روز جمعه... بزنین بیرون حالشو ببرین...تا بوده همین بوده... بعد واسه‌مون شعر هم سرودند مفت مفت بشرح ذیل:
سلام ای اهالی«اینجا محل»
ببوسید گل را و گیرید بغل
نخوابید! هرچنــــــــد آدینه است
بخوانید تاریخ بابا شمل
بخندید بر قصه و آخرش
که شد کله پا، بغ بغوی دغل
بیاییــــد با هم بریـم کـــافه‌ای
که مهمان کند جملگی را "ممل"
نباشد کسی گارســــونِ دیگری
به ویژه کر و کور، آن مردِ شل.
به من گفت دیشب همی «عمه جان»
که هیچ مشکلی نیست، بی راه حل
...
آدینه تان پر از «به به» !
با اجازه، میرم و بر می‌گردم
الاهی دورتون بگردم
مخلص: احمد.پ رئیس ماقبل اسبق صدا و سیما
...
منم دیدم نامردیه، این همه لطف رو برای خندوندنِ ما بی‌پاسخ بذارم. براشون نوشتم:
عزیز دلی بزرگوار!
دور حرم بگردی در میقات به حق پنج تن.
-------
من آدینه رفتم به عمق هچل
گلش را بگیرم میان بغل
زنم بوسه گیسوی دستارپیچ
که دیدم نمانده‌ست بنزین هیچ
پیاده دویدم به میعاد خویش
به‌سان خسی تا به میقات خویش
ندیدم گلم را به ناز و قمیش
که بود قلقله از سر و پشم و ریش
بدیدم یکی آن وسط بـــود مچل
میان دو صد شر و شور و هَوَل
گرفتم یکی را به بخت و دغل
که عمامه داشت و سرش بود کچل
گلوله نصیبم شد و یک چماق
که تا خوابم آدینه‌ها بــا سماق

چخلص: خیام



تاجزاده: لیبی میشویم

 موش‌مرده‌ها برای مرده‌خواری، هنوز زنده‌اند!

امان از کوتوله‌های سیاسی از فندوقشان تا گردوهایشان که اگر نیم متر روی زمینند اما 1400 متر زیر زمینند!
و حالا تاجزاده از اصلاح‌جلبانی است که فرموده: اگر نظام برود ما لیبی میشویم!
اربابش شمشیر از رو بسته و با تک تیرانداز جمجمه متلاشی میکند، این یکی موش مرده با پنبه سر میبرد تا کله پاچه و مغز و زبان بخورد!
قوربانت گردم...لیبی پس از قذافی برای اولین بار دارای قانون اساسی شد...آن هم یک قانون اساسی شبیه 40 سال پیش ما که قرار بود دوقطبی مؤمن و کافر مذهبی نهادینه در آن، ملتی را لت و پار کند... الان ما دوران لت و پاری را سپری کرده ایم...
کمی آدرس را درست نشان بده... حقوق بازنشستگی ات با من.
با پوزش به خاطر این ادبیات برای کسی که در سفسطه و مغلطه، دست طولای ابلیس را هم از پشت بسته:
ایشون یک موش مرده‌ایه که هنوز هوای مرده‌خواری دارد و اگر مثل احمدی‌نژاد و روحانی نیم مترش روی زمین است اما 1400 مترش زیر زمین جاسازی شده. من می‌شناسم تخم و ترکه‌ی این فرقه را که چپ و راست و میانه‌اش سیاس و مکار است، به روایتِ ماکیاول و راهزنانش، ختم روزگار چون خاتمی که همواره نگران تقدس جنایتِ جانی است.

غرغر

ساحل نشین می‌گوید: چقدر غرغر می‌کنند این روشنفکران
غرغرها بی‌حوصله می‌کنند موش‌ها و آدم‌ها را
...
وقتی سرگذشت تکه پاره، که در آن مقصر نیستی، به سرنوشتی که باز تو در آن سهیم نیستی، پیوند میخورد، آنگاه باید دید که میان آن درنده و این دریده، نقش تو چیست؟
قهقهه زدن میان قهقهه‌هایِ مستان دو سوی میدانی که غرغر نمی‌کنند و واقع‌بینند؟!
آن هم وقتی آروزهای یکی خاطرات دیگری است...اینجاست که میان بازوان اعتماد به نفس گذشته و حال و آینده باید گفت: غرغر داریم تا غرغر... هرگز غرغر پسر راکفلر برای هواپیمای شخصی که پدر نخریده، شبیه غرغر فرزند جلادی که از محل پول خون برادر یک تنفگ واقعی برایش نخریده نیست...هرگز آن دو غرغر شبیه غرغر فرزند یتیمی که بهانه‌ی پدر ندیده را که در گوری گم و گور استخوانهایش خرد شده را از مادری خفت شده بین آن دو چنگال خونین میگیرد نیست!
غرغر داریم تا غرغر... غرغرهای روشنفکری از پشت کیبورد و مانیتور اما از جنس دیگری است که یقینا نمیتوان فهمید از جنس کدام بن‌بست است!
بن بستی در آسمان؟ یا بن‌بستی در زمین؟ یا دخمه‌ای و برزخمی میان دوزخ و بهشتی خیالی یا واقعی...؟ قضاوت سخت است!
خیام ابراهیمی
18 آرستان 98

انقلاب و شهادت



در مکتب بزرگان انقلابی/ 1
انقلابیگری به معنای ویرانگری و تخریب نظام نیست؟
خب چرا پیش از انقلاب تخریب و نظام رو ویران کردید؟
نکردید؟... پس کی سینماها و بانکها رو قبل از انقلاب آتیش زد؟ کی پادگانها را تخلیه کرد؟
نظام؟
خب آیا میشه گفت که انقلابیون امروز هم تخریب نکردند؟ و نظام کرد؟
یا هر چی شما بگی درسته؟ و عقل شما از همه‌ی دنیا بیشتره....حتی از شورای اقتصادی سه قوا با حضور 3 مترسک و فرمانبر که نظر مجلس ولایی خودتون هم براشون مهم نبود! چون خودشون کارشناس بودن و نیازی به مجلس نداشتن! خب پس چرا وقتی نه شما کارشناسین و نه نمایندگان ولایی مجلس کار رو به همون 3 مخ اعظم واگذار نمیکنید و خلاص!
مخم هنگ کرد از بس جملات غیرقابل هضم و صغیل بود!
.
انقلابی کیه؟ ضد انقلابی کیه؟


در مکتب بزرگان انقلابی/2
فرمود: برخی می‌خواهند آرمانهای انقلاب را کناز بگذارند!
خب، الان مردم آرمان انقلابی دارند! چرا شما میخواهید آن را کنار بگذارید؟...نگذارید!
آیا یک فرد انقلابی کسیه که باید انقلاب کنه؟ و یک ضد انقلاب کسیه که باید مقابل انقلاب بایسته؟
میگن باید آرمانهای انقلابی رو پاس داشت!...خب الان یه عده دارای آرمانهای انقلابی هستند!
الان بی‌انصاف‌های بی‌آرمان ضد انقلاب چه کسانی هستند؟!
میگن: یا انقلاب کنین! یا برین دنبال آرمان!
راستی آرمان شما چیه؟!
که ضد زور و ظلم قد علم کنیم و زیر بار زور نریم؟!
درست مثل قبل از انقلاب؟ خب الان یه عده درست مثل قبل از انقلاب میخوان زیر بار زور نرن.
میگن: نه! الان باید از راه بن بست قانون اقدام کرد!
پرسش: پس شما چرا انقلاب کردین؟ نمیشد عین آدم از طریق قانون دنبال آرمانتون می‌رفتین؟!
میگن: نه نمیشد! چون میزدن میکشتن!
پاسخ: خب شاید آرمان یه چیز دیگه بوده، که شما خبر نداشتین و واسه همین میزدند میکشتندتون.. هان؟ اصلا چند نفرتون رو زمان شاه کشتن در راه آرمان ضد انقلاب شاه و میهن؟...
آیا میشه از روی تعداد کشته ها فهمید کی انقلابی تره؟ کی دارای آرمان محکم‌تریه؟
الان توی همین یه هفته چند نفر رو کشتین، در راه آرمان مردم که ضد انقلاب و آرمان شماست؟
میشه یه بار توضیح بدین! شاید 80 میلیون توی هپروت باشند و خودشون نمی‌فهمند که آرمانشون باید مطابق شما باشه! درست مثل قبل از انقلاب که آرمان شما باید عین شاه میبود!
و بالاخره اینکه چه کسی این وسط ضد انقلابه که ضد آرمانهاش انقلاب نمیکنه یا مطابق آرمانهاش انقلاب میکنه؟!
اصلا انقلاب چی هست؟ که یه بار باید نکرد! یه بار هم باید کرد؟

.
از جنایت اکثریت تا شهادت اقلیت
فرمودند: آنان که به فرمان من اشتباهی کشته شدند شهید محسوب شوند. پاسخش را خودم به خدا میدهم.
هر چند اگر جسارت نباشد، میتوان به جای شهید محسوب کردن قربانیان، عامل کشته شدن بیگناهان را جنایتکار شناسایی کرد!
اما متاسفانه بیعت اکثریت مردم با قانون جنایت چنین اجازه‌ای را نمیدهد.
من فکر می‌کنم باید مردم علیه بیعت خویش قیام کنند!

حساب کتاب نظام سلطه

حساب کتاب نظام سلطه
دوستان میگن: چرا برخی از شهروندان رو که خطوط قرمز افراد بالا رو رعایت نمیکنن، نمیگیرن؟ اما یه عده بینوا را دستگیر میکنن؟
با درود!
1) باید اول پرسید که: خط قرمز افراد بالا چی هست؟
شاید در تشخیص خط قرمز اشتباهی رخ داده باشه.
2)  چند تا از خط قرمزها اینه که شما کار گروهی بدون اخذ مجوز بکنید! بدون سند تهمت و انگ بزنید! مستقیما مردم آگاه و همیشه در صحنه رو تهییج کنید! به ایمان موروثی شون توهین کنید!
حالا اگر توی جمع دوستان شما دو نفر هم همین کارها را بکنن، نه به خاطر اینکه با شما رفیقن بلکه چه بسی به خاطر کارهای خودشون گیرند.
3)  اول مطمئن بشید که چه کسانی بصورت فله‌ای تنها به خاطر رفاقت با کسی که به ظن شما خط قرمزها رو میشکنه گرفتار شدن.
4) کارهای نظام از دید من و شما حساب کتاب نداره... درست عین کار خدا که کسی از حساب و کتابش سر در نمیاره. اما باید حساب کتاب داشته باشه...شاید من متوجه نمیشم. و یکیش اینه که اونهایی که به خاطر سوء تفاهم خودشون دست به کارهایی میزنن که خط قرمز رو میشکنن، خب باید فکر کنن که اصلا خطوط قرمز چیه؟ وقتی پیچ رگلاژ حوزه ی خطوط قرمز شفاف نباشه، بنابراین اول باید اونا را شفاف کرد. و فراموش نکرد که صیادهای زورگیر، همواره میان دوغ و دوشاب و آبِ گل‌آلود ماهی میگیره. پس آدم باید بفهمه که فرق هست بین نقد و فحاشی. فرق هست بین تظاهرات بدون مجوز و با مجوز که هرگز مجوزش صادر نمیشه و اگر توی اون میدون برید مجرمید! اگر مستقیما انگ بزنید مجرمید. چون غالبا سند نزد جنایتکاره و نزد قربانی نیست. پس طرح پرسش با انگ زدن فرق میکنه....
تمام اینها یکطرف و اینکه کارهای نظام حساب کتب نداره یکطرف... چون اگر شفافیت داشته باشه میزان خطاها کم میشه... بنابراین باید راننده ی ماهری باشید تا در آب گل آلود صید نشید.
رانندگی بصورت امن یکی از این دلایل میتونه باشه که مقدار زیادی از امنیتش دست خودتونه.
اما با این حال هیچ حساب کتابی نداره... ضمنا جای کافی برای دستگیری تمام مردم وجود نداره!
و نهایتا اینکه: پروموت کردن برخی که راننده ی ماهری هستند به دیگران یادآوری میکنه که برن و روشهاش آشنا بشن. و مطمئنا نظام سلطه نمیخواد یک راننده ی ماهر که خطوط قرمز رو رعایت میکنه و یا کم رعایت میکنه به خاطر تفکر و حرفهای بنیادی و مهم دیگرش پروموت بشه. پس تصادفی ممکنه یه رهگذر بینوا رو که در تظاهرات بدون مجوز اومده داد بزنه و یا با چند توطئه چی رابطه برقرار کرده و عملا خلاف کرده، برای چشم زهره ی جماعتی بزرگ نفله کنه تا نه سیخ بسوزه نه کباب.
5)  با این حال ممکنه یکی از همین روزها وقتی ناشیانه از سوراخ موش زد بیرون، یکهو یکی بهش بزنه و طرف در یک تصادف عادی سقط بشه و یا حتی غیب بشه! هر چند همین هم موجب میشه اون شخص پروموت بشه و بره زیر ذره بین... و کار رو خرابتر کنه!
به هر حال وقتی اوضاع حساب شبیه جنگ جهانی سوم شد، شاید یک روز اون هم محو بشه و دل همه خنک بشه...
امیدوارم با بالارفتن قدرت تحلیل دل هیچکس از قربانی شدن هیچکس خنک نشه.
و به این فکر کنیم که تا فرصت هست، به جز دامن زدن به شعارهای روبنایی و آتشبیاری برای آتش به اختیاران، چه کار بنیادی میتونیم انجام بدیم که نه سیخ بسوزه نه کباب. مشکله. اما ممکنه. ضمن اینکه هرگز نباید از جرزنی غافل بود. جرزنی یکی از ابزارهایی هست که یک راننده ی ماهر رو هم میتونه از صحنه محو و دود کنه...جوری که هیچکس نفهمه تا دلش خنک بشه.
خیام ابراهیمی
16 آذرستان 1398

گل یا گلوله؟ مسئله اینه

 گل یا گلوله؟ مسئله اینه..
1
) در ویدئوی پیوست، سربازی گمنام، مدنیت رو از دریدن می‌ترسونه! نه از روش سختِ جنگی! بلکه این‌بار از صلح و درخواستِ نرم #تجدید_رفراندوم_58 با نظارت مردم و سازمان‌ملل.
2) در عراق، سربازان گمنام اقامتگاه مقتدی صدر رو با #پهباد زدن تا اون باشه که از تظاهرات علیه نظام ولایی دفاع نکنه! قدیما موی دماغو با موچین تمیز می‌کردن، اما الان با پهبادی که اگه از پول نفتمون باشه، به چه مجوزی باید خرج بشه؟ البته به مجوز مشارکت شما در انتخاباتی که تنها به کار #بیعت با قانون خدای روی زمین و سیاستهای کلانی میاد که سرنوشتی تحمیلی بر مردمی عقیمه؛ و نه حتی انتخابِ بدون تضمین این تک تیرانداز سبز و یا اون تک تیرانداز بنفش و سرخ و سیاه که هویجشون هم چماقه و میتونه روی موجی پوشالی و کف‌آلود شبیه بافتن طناب دار به دست خود باشه.
نتیجه: اینا با خشونت‌طلبان و هالوهایی که با مشارکت در انتخابات در واقع با قانون زورگیری بیعت می‌کنن، کاری ندارن! مشکلشون با عقلایی است که به روش‌های مسالمت‌جویانه برای احقاق حقوق مردم، کاری کنن کارستان!
یعنی جانیان عابد، تصمیم خودشونو گرفتن که راه مسالمت‌آمیز وجود نداره و دارن القاء می‌کنن که ما آماده‌ایم تا همه‌رو بترکونیم و خون بریزیم. یعنی اگر 80 میلیون همه‌پرسی بخوان و ما یک میلیون باشیم، چون زر و زور و اسلحه و منابع مردم دست ماست، ما به قیمت نابودی همه این قدرت رو رها نمی‌کنیم تا به خواست مردم تن بدیم. 40 ساله ملتو با تزویر لای ساندویچ قانون پیچیوندیم و جنایت رو عبادت کردیم تا بمونیم. یعنی زورگیریه... به همین صراحت!
به همین دلیله که از کشتن هزاران جوان ککشون نمی‌گزه! و واسه همینه که میر شیر و یوز پف‌کرده‌ی پیر رو در دوسوی میدان گروگان کرده برای مچل کردن امید مردم به یک سراب کور به نام اصلاحاتِ گلوله به گل در یک کارخانه‌ی اسلحه سازی با پروتکلی به نام قانون اساسی! معلومه که تا این قانون تغییر نکنه هیچ گلوله‌ای، گل نمی‌شه! اما چرا هیچ اصلاح‌طلب آلوده‌ای، راضی به توبه از قانون دوقطبی مؤمن و کافر نمی‌شه؟! و حاضره تا ابد در حصر بمیره، اما صراحتا مقر نیاد!
سربازی که در این ویدئو ملت رو تهدید می‌کنه، یار دبستانی اون دسته از اپوزیسیون جعلیه که با کثیف‌ترین ادبیات سلبی-حذفی به کمتر از #جنگ_جهانی_سوم با جیب خالی مردم و پز عالی از پشت مانیتور در رُم، رضایت نمیدن! به این میگن: پروژه‌ی آتشبیاری توسط رستاچیزیان30مرغ پرکنده، برای آتش‌به‌اختیاران قانونی. اینا از این وَر...اونا هم از اون‌وَر: آتش به پا کن و وطن را به آتش بکش و جوانان نازنین رو عین برگ پاییز از درخت بتکون! اینا همون‌هایی هستن که الان دارن آدرس فروش اسلحه می‌دن و آدرس‌هاشون هم به یاری ارتش سایبری پروموت میشه. یعنی به در و دیوار میزنن که یه تق و توقی راه بندازن. واسه همین توسط نفوذی‌های اونور آب چو انداختن: دو میلیون می‌کشن، تا بقیه عین موش بشن!
البته همین سرباز انقلابی این قابلیت رو داره که بعدا عین #سعید_امامی یه نفوذی از آب دربیاد! این سرباز انتحاری که در تداوم تاکتیکِ چشم زهره در پروژه‌ی #مرصاد_2 در آبانماه 98، از خودش رونمایی کرده، میگه:
مبارزن معاند (یعنی #براندازها)! اگر میخواین #همه_پرسی یا #رفراندوم برگزار کنین، کور خوندین! اول باید لت و پار بشین؛ شکنجه بشین، مادرتون به عزاتون بشینه؛ بعدا #همه_پرسی برگزار کنین!
ایشون یه آتش‌به‌اختیار انقلابی در پوزیسیونه، که داره آتشبیاران انقلابی در اپوزیسیون رو تحریک و آتیشی می‌کنه، تا با یاری هم، کشور رو از روش‌های مسالمت‌آمیز خارج کنن! واسه همین ویدئوش توسط یاران دو آتشه و نفوذی در دو سوی میدان این خرس وسط خونین، پروموت میشه.
نمی‌دونم نظر حضرت آقا به‌عنوان یک گروگان که راسپوتین از آبروش آتو گرفته، چیه؟ موافقه؟ مخالفه؟ این نفوذیه؟ ورودیه؟ خروجیه؟ سکوت علامت رضاست؟ نظرش چیه؟ یه حرفی چیزی... میر شیرشان حرفی نداره بزنه؟... سیدِ پیرشان چی؟... ظاهرا این روزها هردو بفرموده دوباره زنده شدن: یکی میگه هر چی آقا بگه! اون یکی هم باید بگه: آقا نباشه، اما قانون مؤمن و کافر بمونه تا وطن برای ماهی گرفتن سپاه مؤمنین، پاره پاره بمونه!
یعنی همه مایلند تنها یه راه باقی بمونه؟ اما روشون نمیشه صراحتا بگن ما زنده به جنگ بنیادی با هر غیرخودی هستیم!
باشه!... حالا یه فکری می‌کنیم ببینم چطور میشه از این تیمارستان قانونی نجاتتون داد، تا شاید بشه از این بیماری و بلای مغزی که یک ملت توی هچل جمجمه‌ش بصورت قانونی مچلند، خلاص شد. شکی نیست که اول باید قانون تغییر کنه. اما چطورش مهمه؟ با گل؟ و یا با گلوله؟!
شما از گلوله خوشتون میاد تا همه ذوب در ولایتتون بشن! پس باید توی دریای گلِ مردم این ولایت، ذوبتون کرد! راه اینه!
و هر کی حرف از گلوله بگه، خواه ناخواه توی زمین شما بازی می‌کنه.
خیام ابراهیمی
16 آذرستان 98
https://www.facebook.com/100027029139261/videos/458981545012813

فتح قله، هدف مشترک است

فتح قله، هدف مشترک است!
اما هر کوره راهی ما را به قله نمی رساند!
برای پیشگیری از سقوط در ته دره از مسیرهای نامطمئن، باید با تجهیزات و ملزومات واقعی، از یک مسیر و نقشه‌ی راه قابل چالش و نظارت توسط گروهی کارشناس پیروی کرد! نه با شعار از مسیرهای مختلف. آن هم جنگ با جیب خالی و پز عالی.
وحدت گرد روش؟ یا پیروی از شخص غیرقابل چالش؟
چرا شاه بخشیده؟ اما شاهقلی گوشش سنگین است و نمی‌بخشد؟
آتشبازی، تیم آتشبیاران معرکه(کاسه‌های داغ‌تر از آش) یعنی نقض غرض، برای گیج کردن مردم بدون نقشه راه با موجسواری بر هیجانات کور و ادبیات سلبی-حذفی( نه ایجابی-جذبی)
مصادیق ذیل موقعیت یک شخصیت و پیروانشان در این نقض غرض و آتشبیاری شاهقلی‌هاست، نه صرفا یک شخص. (به همین دلیل به روشها نظر کنیم نه اشخاص):
1- خسرو فرگوهرصمدآقا: بگو #جاوید_شاه وگرنه بروگمشو!
2- مهری ناقصپور: بگو #جاوید_شاه وگرنه برو گمشو!
3- ساعد میرزاقاسمی: #بگو #جاوید_شاه وگرنه برو گمشو!
4- رنسانس ویرانی: بگو #جاوید_شاه وگرنه برو گمشو!
5- ویرانشهریان آریایی: بگو #جاوید_شاه وگرنه برو گمشو!
6- سامانه پادشاهیخالی: بگو #جاوید_شاه وگرنه برو گمشو!
7- مبارزان پستوی دندانگردگرا: بگو #جاوید_شاه وگرنه برو گمشو!
8- سربازآرتش نیم نفره: بگو #جاوید_شاه وگرنه برو گمشو!
9- بسیج سایبری برون مرزی: بگو #جاوید_شاه وگرنه برو گمشو!
10- شیعیان صفوی: بگو #جاوید_شاه وگرنه برو گمشو!
11- انواعِ بابک خرم‌الدین: بگو #جاوید_شاه وگرنه برو گمشو!
12-...
.
شــــاه: دِ نگو #جاوید_شاه لامصب...نگـــــــــــو!
الان وقت وحدت همه با همه، نه سنگرسازی و تفرقه با همهمه.
.
کارگردان آتش‌به‌اختیار در #اتاق_فکر تهران، به سرشاخه‌های #اتاق_ذکر برون مرزی: الکی می‌گه!
از نقاط ضعف ادبیات سلبی-حذفی شاه سوء استفاده کنید! آن را پروموت کنید! و از ادبیات ایجابی-جذبی و سالم ابدا پرهیز کنید و بر تنش و آتش بیفزائید و برای آتش به اختیاران‌مان، آتشبیاری کنید! چون جیب مردم خالی است و پز اپوزیسیون عالی است.
پس تمام بازیگران با هم: #بگو_برگرد_شاه!
#جاوید_شاه ... #جاوید_شاه ... #جاوید_شاه

طرحی نو برای صندوق مارگیری

 طرحی نو برای صندوق مارگیری!

انگار نه انگار این تئاتر روحوضی جنایتبار، تماشاچی ندارد! معتادان سنتی به قانون زورگیری در عادت به خلقیات و ادب و آداب راهزنی، از بازی با خون مردم کم نمیگذارند!
از این ستون تا ستون بعدی، فرهیختگان با طرح دوباره‌ی بدوبدتر یاری رسانند به دریدن ملتی!
خودشان میبرند و می درند و میدوزند!
قالیباف رئیس مجلس بیعت با قانون جنایت شود، لابد خروس لاری هم قرار است رئیس دولت حضرت آقا شود!
آن شارلاتان بنفشی که روزی با آن قاطعیت از ضرورت ارتباط مردم ایران با جهان میگفت امروز گفته مردم ما با شبکه ی داخلی اینترنت، نیازی به اینترنت جهانی ندارد! به همین راحتی!
آن شمع امنیتی هم میگوید: دزدی منابع ملی و ریختنش به جیب سوریه وحی الهی بود! شرم هم نمیکند! آن هم در روز دشمن. انگار باید از روی کاغذ سکانسها را یکی یکی بخوانند و از کنار جنازه ها عین ربات با لخندی رد شوند. انگار نه انگار در هیئت آدمند این آدمکها.
زر و زور و قانون به دست مردم بیفتد، شاید معنای وحی الهی را بفهمی! قالتاق!
از آن وحشتنانک‌تر سخن گفتن راجع به تحریم آبکی و یا مشارکتگرد صندوق مارگیری است!
خودتان و مردم را دست انداخته‌اید شارلاتان‌های تحصیلکرده؟ و یا واقعا احمقید؟
صندوق رأی یعنی صدور مجوز سلاخی خویش با دست خود!
آنوقت یک دلقک روزی نامه ها این روزها خود را به روز کرده و از حرمت صندوق میگوید! که دیگر باید تحریم کرد! همین!
حرمت صندوق مارگیری و بیعت با حکم حکومتی یعنی چه؟
و شریکان دزد و رفیقان قافله چه کسانی‌اند که تنها نظاره گرند و یا بصورت جدا جدا طرحهای آبدوغ خیاری پراشکنده میدهند در فکر وحدتی مؤثر نیستند؟
اول مطمئن شوید که بدون نظارت مردم مستقل و حضور انتحاریون گرد صندوق، آیا رایتان را برای بیعت اکثریت با قدرت آسمانی بند یک اصل 110 و ملتزمینش میخوانند و نقل و نبات خودشان را از آن بیرون می آورند، بعدا دم از صندوق رای و انتخابات بزنید!
آن مطهری و صادقی و سلحشور هم برای باور پذیری اصالت رای بود، نه بیشتر!
به آنها حقوق میلیونی میدهند که چشم مردم را در این شامورتی بازی مسخره و عموافریبانه مسحور کنند!
براش با روش والس واژه‌های بی‌خطر نوشتم:
آقای #مسعود_بهنود !
می‌گویید دیگر باید تحریم کرد!... اما نمیگویید تحریم انفعالی و سلبی با مشارکت تمایزی ندارد!
همواره شعر را ناقص خواندن و در مصرع اول شعر واماندن، سزاوار شان کسی نیست که ادعای مهارت در بازی با واژه‌ها را دارد.
پس چرا حق این دوره را کامل ادا نمیکنید؟ ( و باز کار را ناقص بیان میکنید؟)
که شترسواری دولا دولا نمیشود!
در این دوره اگر به این باور رسیده اید که رای دادن به کسانی که به مردم التزام ندارند و تنها به قدرت مافوق التزام دارند بیهوده است، پس باید واکنش شما به نفع اعمال اراده ی مردم برای ملتزم کردن نمایندگان به خود معنادار باشد! نه بی معنا.( بی معنا یعنی رای شما تنها به کار بیعت با قدرتی بیاید که از شما فرمان نمیبرد بلکه از او فرمان میبرد) پس شما باید بتوانید با اکثریت میدانی، اقلیت صندوق را از سکه‌ی مشروعیت قانون اساسی، بیندازید! بدیهی است که بدون تغییر قانون اساسی خوانش رای اکثریت مردم هیچ تضمینی ندارد و قطعی و مقدور و ممکن نیست!
پس شما منطقا اگر بخواهید واکنشتان به نفع اعمال اراده ی خودتان به عنوان یک شهروند باشد، تنها یک راه دارید: تحریم ایجابی و میدانی، به جای تحریم سلبی در سوراخ موش که عین همان مشارکت ابتر است! چون خوانش صندوق به مصلحت نظام، از حقوق قانونی ولایت است!
همواره ادبیات ایجابی-جذبی، امن‌تر و سریعتر و کم هزینه‌تر از ادبیات سلبی-حذفی در نبردی نابرابر و دیمی و هیئتی و بدون نقشه‌ی راه است!
پس در فکر نقشه ی راهی باشید که بتواند مفید باشد و آب به آسیابهای قدیمی نریزد که از شما به عنوان ابزار سیاستهای کلان غیرمردمی سوء استفاده کرده است!
خیام ابراهیمی

به‌نام ملت بزرگ ایران، به کام قدرتِ امت سلطان

به‌نام ملت بزرگ ایران، به کام قدرتِ امت سلطان؟!
پیامی به مجریان پروژه‌ی امنیتی #رهبرسازی دیجیتالی
رهبری ائتلاف ایدئولوژیست‌ها، نه! سخنگویی "شورای عام رهبری" آری!
پروژه‌ی رهبرسازی با تمهیداتی تحت شعار: "یک ملت یک هدف" عملا در کار مصادره‌ی "ملت" در کام "امت پهلوی" است!
نه قصدِ انکار خدمات رضاشاه در میان است؛ نه نفی نیت نیک محمدرضاشاه و نه مخالفتی با شخص شاهزاده رضا. بلکه موضوع نقدِ روشی است که ایران را #ایرانستان خواهد کرد! با چنین عنوانی بانضمام چنان پیامهای صوتی سمت و سو داری منتسب به ملت بزرگ ایران، نرخی میان دعوی طرح شده که القاء آن صادقانه نبوده و جز سنگرسازی و تنش ثمری ندارد!
از سویی شنیدیم که هنربندان معاف از مالیات شدند!
شاهدیم که پرفسور کنگرلو مُبلّغِ پروژه‌ی #رهبرسازی_کاذب در مقابل تشکیل #شورای_راهبردی_اپوزیسیون برای هدایت مبارزات مردمی شده است! آن هم با دو شعار: #یک_ملت_یک_هدف و #جاوید_شاه
وقتی ملت گرسنه کف خیابان کشته می‌شود، آنگاه حذف مالیات از درآمد هنرمندان برای تقویت دلقک‌های روحوضی به نفع نظام، به این معناست که ایشان می‌توانند برای حواس پرتی مردم کاری ‌کنند کارستان، که حتی پرفسور کنگرلو بدون به خدمت گرفتن همکاران ایشان در ارتش سایبری و سامانه پادشاهی‌خواهی، نیز از آن عاجز است!
البته هنرپیشگان صادراتی به عنوان لایوگذاران ارتش سایبری نفوذی در اپوزیسیون نقش خود را ایفاء کرده و در پروژه‌ی "رهبرسازی ماشینی" حتما از شما تعهد می‌گیرند که اگر با شرفی و خائن به ملت نیستی بگویی: #جاوید_شاه!
آن ویژگی که در تمام سلبریتی‌های لایوگذار صادراتی به چشم می‌خورد همین شعار است: #جاوید_شاه . کدام شاه؟ شاید همین شاهی که در پروژه‌ی رهبرسازی دیجیتالی برای دوران گذار، صدایشان را به عنوان نرخی میان دعوای #براندازی مونتاژ کرده‌اند!
البته این پروژه خرج دارد و برای شبکه‌ی فرشگردیان و رستاخیز سیمرغیان و رنسانسیان و ایرانشهریان و شیعیان آریائی و آریائیان ایرانیارِ مردمگرای ملی‌گرا و... به حساب شیعیان صفوی حاکمه، برج دارد! بویژه که آرتش سایبری دو لشکر شده باشند: یک لشکر پرفسور را از ققنوس پایین بکشند و یک لشکر هم ایشان را بالا ببرند! و پرسنل هر دو لشکر، سربازان و بازیگرانی تحت فرماندهی یک کارگردان که در اتاق فکر هدایت نرم اپوزیسیون، در تهران نشسته و از جیب کشته شدگان کف خیابان، نان روغنی می‌خورد! حالا باید یک بادکنک باد شود!
تا لابد همین بادکنک در وقت مقتضی بترکد! این را اسپانسر روسی آقای #صدیقی در پروژه‌ی #ققنوس خوب می‌دانند! و اسپانسر روسی کسی نیست جز یک لیاخوف جدید به نام #پوتین که دو قرارداد ترکمانچای و گلستان سفید امضاء در جیب دارد.
جالب است که سرشاخه‌های این جریان‌های آریاشهری و پادشاهیخواهی، همگی دارای یک گروهان متشکل از یک ایدئولوگ، یک مجری لایوگذار و چند بادیگارد و نیروی انتظامی به همراه هنرپیشه‌گانی دلقک‌مآبند که غالبا یکی از گمنامان ایشان مؤلف تعدادی کتاب تحقیقاتی هم هستند که لابد یکی در تهران برایشان تالیف کرده است.
و اکنون سلبریتی‌های داخلی باید مالیاتشان را به حساب همکارانی واریز نمایند که در اپوزیسیون نفوذ کرده‌اند در تنگنای تحریمی اقتصاد مقاومتی، سناریوهای میدانی و برون مرزی خودکفا شوند و خودشان پول خودشان را درآورند!
بدینگونه آن معافیت مالیاتی با پولشویی برای سناریوهای تخریبی در اپوزیسیون از قبیل رهبرتراشی کاذبی #هدایت_نرم می‌شود که بتواند در مقابل تاسیس هر گونه شورای راهبردی در اپوزیسیون بایستد و به روش‌های اقتصاد مقاومتی(از قبیل اختلاس مقدس) بستر مربوطه را در وقت مقتضی ویران کند! یعنی اول سازه را یکی بسازد و بعد همکارش ویران کند! همچون ایرانی که امروز ویران شده.
این برداشت‌ها از میان خطوط، مستند است! و پشتوانه‌اش چندین سال تحقیق میدانی میان لایوگذاران و رصد پندار و گفتار و رفتار سربازان آماتور صادراتی در ارتش سایبری است.
و اما اینکه امروز، بر بستری که نظام سلطه سالها در آن سرمایه گذاری کرده، پیام تعدادی برگزیده را به‌نام ملت بزرگ ایران حقنه می‌کنند، یادآور روش‌های پوپولیستی و عوامفریبانه‌ی تمام نظام‌های توتالیتر است. شما گام بر جای پای غاصبان قدرتی می‌نهید که همواره با نیت خیر خود را امانتدار مردم جلوه داده‌اند و البته همزمان بر جنازه‌ی مردم تاخت و تاز کرده‌اند! و از این بابت بس متاسف و متاثر و ناخشنودم که چنین پروژه‌ای بواسطه‌ی دانشمندانی چون دکتر کنگرلو صورت می‌گیرد!
متاسفانه "رهبرسازی ماشینی" چاره ساز نیست! و اگر آگاهانه باشد خیانتی در یک دامچاله توسط صاحبان قدرتی است که این پروژه را در لحظه‌ی مقتضی ابتر خواهد کرد!
ملت ما به یک رهبر تنش‌آفرین میان میلیون‌ها چشم رنگین‌کمانی نیازمند نیست!
عنصر وحدت باید با درخدمت داشتن تمام نمایندگان نحله‌های مختلف مردمی در یک شورای راهبردی و با برگزیدن یک سخنگوی دارای کاریزما، اعتماد برانگیز باشد و موجب انگیزشی زایا و پایدار. ما در عصر حکومتِ رسانه‌ها نباید سرنوشت یک ملت را به سرنوشت یک تن پیوند زنیم. این بزرگترین خطای استراتژیکی است که انتظار می‌رفت دانشمندانی چون آقای پرفسور #کنگرلو آن را دریابند!
به باورم، راهی نیست جز برگزیدن یک سخنگو از طریق یک شورای راهبردی برای هدایت مردم تا استرداد اراده مردمی-میهنی از طریق مسالمت‌آمیز بموجب یک نقشه راه علمی و شفاف که در دوران پیشاآزادی برای وحدت اکثریتی، تنها بر حق مشترک آب و خاک تاکید دارد و میتواند در عرض 3 ماه بموجب #مرامنامه به ثمر بنشیند!
متاسفم که این بازی عوامفریبانه با هر نیت خیری و به‌عنوان مصلحت عمومی، زیر پرچم دانشمندان صورت می‌گیرد!
بدیهی است که در این باره، تاریخ قضاوت خواهد کرد که چطور با درهم‌آمیختنِ دوغ و دوشاب، دوباره شور و هیجان بر شعور و خردجمعی پیروز شد!
در دورانی که ایران عزیزمان برای تثبیت این وضعیت متزلزل، به روش‌های اقناعی نیازمند است، از عمق جان برای اعمال چنین روش‌های دیکتاتورمآبانه از محل خون مردم متاسفم و بر بر عقوبت این حرکت‌های ناشیانه و هیجانبار، خون می‌گریم.
و متاسفم که تمام منابع مالی در اپوزیسیون و شبکه‌های رسانه‌ای، یا کاسبکارانه این روش‌های ابتر را پروموت می‌کنند و یا به‌جای نقد منصفانه و اقدام برای تاسیس یک شورای فراگیر، بر گل‌آلود کردن آب می‌افزایند، تا صیاد ماهی خودش را بگیرد و دیر یا زود به ریش رهبر تحمیلی بر اپوزیسیون و پیروانش بخندد و باز ملت بماند و بینوایی در معرکه‌های علی و حوضش!
#خیام_ابراهیمی
13 آذرستان 98
https://www.facebook.com/alayar.kangarlu/videos/175600510196444/


کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...