بیعقل کیست؟
روباه بیشرف عاقلانه میگوید: "مخالفینِ دولتِ استثمار"، بیعقلند! لابد چون قانونِ استعماری و قانونِ دوگانه و تفرقهآمیز مؤمن و کافر و خودی و غیرخودی، قانونِ زورگیرانِعقیدتی و چپاولگرانِ منابع ملی در راه سیاستهای کلیِ صدور خودی به غیرخودی، یک قانون ملی است! وقاحت شاخ و دم ندارد! دست پیش گرفته که پس نیفتد! در قحطالرجال خودساخته است که چنین وقاحتی - به تکرار- میدان مییابد! بویژه که مال مفتِ ملت یتیم باشد و دل بی رحم و بیغم تازه به دوران رسیدگی و لمپنی!
خون آدم از تعیین نرخ وسط دعوا توسط استاد اعظمِ هرزهگی و وقاحتِ مزدوران و اساتید کارشناس و تخریبچی و زورگیر به جوش نمیآید! آنان نانِ کثیفِ همین تخصص را در خون ملت میزنند و میخورند! خون آدم از چشمان مجذوب و امیدوار مردمی سادهدل به جوش میآید، که شفای خود را از همین امامزادههای صنعتی-امنیتی-اطلاعاتی طلب میکنند! امامزادههایی که در فضای واقعی، در هر محله و کوچه و خیابان شهر، و نیز در فضای مجازی و حتی در همین فیسبوک نوچههایی اطلاعاتی-امنیتی گماردهاند با حقوقهای چند ده میلیونی و خانه و ماشین لاکچری و امکان سفر به خارج و تحصیلات و مدرک دکترا و کارشناسی ارشد هنری و ادبی و حقوقی برای قبیلهی خود و همسر و فرزندان ژنِ لمپن و گزمههای درجه دو و سهشان؛ که عین مور و ملخ بین انسانهای شریف و فرهیخته و آچمز در فقر ناشی از استقلال شخصیت نفوذ کرده و برای زورچپان خود به اعتماد خلق از تکلیفِ جنگ زرگری و فحاشی به یکدیگر هم ابا ندارند! بیشرفانی که در صورت لزوم دوتیغه میکنند، کراوت میزنند، و حتی کتاب شعر چاپ میکنند و در بحثهای ادبی و سیاسی در پوستینِ روشنفکری بین خود جنگ زرگری راه میاندازند و با وضو به مولای خود و هر بازیگر ارباب حتی فحش ناموسی هم میدهند تا قاپ تو را بدزدند، تا باورشان کنی و سفرهی دل بگشایی... تا روزی، شبی نیمه شبی در محفلی و یا در یک بن بست و دخمهای، آقای دکتر خنجر خونین را در قلبت فرو کند و خانم مهندس هم تیر خلاص را بزند!... تمیزترین کار بی شرفان پرونده سازی است! اینکه چون سربازان سایبری بنشینند در خانه پشت میز کامپیوتر برای صید ماهی و حقوقهای میلیونی به عابر بانک خونینشان از قطرات خون تو واریز شود تا آن را در حلقوم آقازادهها بریزند... در پانسیونهای انگلیس و اروپا و امریکا و کانادا... بی شرفِ آموزش دیده، باید خیلی هرزه باشد که گاهی بی چاک و دهنی از نوک خنجرِ فکش بیرون بزند! میوهی آن خون، همین هرزهگی روح و روان است! گیریم با پیوند شش هزار سال عبادت!
"بیشرف" وسط دعوا نرخ هم تعیین میکند! و قدرتِ گزمهها و دلالان سلطه و پیمانکاران و زالوهای اعتبارِ خونِ ملتِ مستقل از قدرت زورگیرانه و بیعقلانِ فندوقمغز و شریکان دزد و رفیقان قافله و امیدواران به خود را، به ملت و منافعِ ملی پیوند میزند! وقتی قانون اساسی میگوید این منافع "میلی" است! او میلاود این منافع "ملی" است؟ معماران و ماسونهای جهان سلطه نیز با شل کن سفت کنی استعماری، هی به این میل ویرانگر علیه منافع ملی، در #دوگانه ی بنیادی و کلیدی و استعماریِ "دوست و دشمن" میدان میدهند!
"بیشرف" از قدرتِ غیرپاسخگوی سلطه، نشئه است! و ککش هم نمیگزد که ملتی سادهدل و مغبون از خدعهی معمارِ کین و خشونت را با یاری شریکانِ سبز و بنفش و سیاه و سرخِ زنجیرهای در دوری باطل و در کنج انحصارِ قانون اساسیِ اربابی، به ویرانی و ورشکستهگی کشانده و هنوز امیدوارانه، تاخت و تاز میکند!
ای مکارِ دریده که حیاء را قورت داده و آبرو را قی کردهای! تفو بر تو و جد آباء ویژهخوار و هیئتی و مفتخورت! و تفو بر غیرتِ روشنفکران عافیتطلب که رذیلانه و با بافتههای صد من یکغازِ تئوریک، خود را به جهلالعارفین زده و برای بقاء بند و بساط خود و برای قانونِ صندوق شعبدهی معرکهگردان اعتماد و بیعت میخرند! آیا شرم نمیکنی از این سفسطهی عوامفریبانه؟ که با دریدهگی و شامورتیبازی و عوامفریبی کلامی، ابزارِ امنیتیِ بازیگردانانی شدهای که دزدِ اعتمادند برای رسیدن به هدف ویرانی منابع ملی در راه سیاستها و سرنوشت تکنفره برای یک ملت! البته که هر شهروندی که سرنوشتِ خود و شریکان را به یک قدرت مطلقهی ناشی از قانون تکنفره بسپارد، بیعقل است! در این شکی نیست!
از دید دزدِ بیشرفِ مرفه، بیعقل کسی نیست که هنوز امیدوار و پیروِ قانونِ لوطی و عنترها، برای نوشیدن خون ملتی قانونا عقیم است! او عاقل است و صد البته کاسب و پااندازی واقعگرا برای تجاوز و دوشیدن اعتماد ملی، در چنبرهی چرخ فلکِ گزینش گزمههای ملتزم به یک قدرت فراملی، بصورت قانونی!
بیعقل کسی است که هنوز به قانونِ بردهگی مقدس، امید بسته و کماکان بدون #توبه از این قانون و نقش خویش، با فرافکنی و تکگویی، آدرس را درست نشان نمیدهد! در این موجسواری بنیادین البته مشکل از مسئولین و بازیگرانِ قانونی نیست! بلکه مشکل از نفسِ قانونِ موجسواری بر ویرانههای ارادهی یک ملت اخته است!
با چنین بستر قانونی است که بیشتر از یک راه شفاف و شرافتمندانه پیش رویِ "اصلاحطلبان مرده" که قصد احیاء دارند، باقی نیست: ابتدا صراحت پندار و گفتار و رفتار نیک، در مقابل زندگی بربادرفته و نابودی شرافت و امیدی سازنده و بالنده برای یک ملت، و اظهار توبه از قانون #زورگیری_عقیدتی که سرنوشت یک ملت را به دست یک قدرتِ غیرپاسخگو نفله کرده! و سپس اقدام برای جبران مافات.
اما قربانی کردن غرور کاذب سنتی برای اقرار به حق مسلم مثله شدهی ملتی واحد در قانون، برای جیره بگیران و معتادهای بتپرست سپاهِ فرعون، بسی سخت است!
در چنین برههی ویرانگری است که دیگر فرصتی برای نقدِ قالتاقبازیِ کلامی معرکه گردان و مزدورانش در میدان عمل نیست! هر کس حرفی دارد، ابتدا باید قانون #نظارت_ملی را با حضور تمام ملت بخواهد!
رک و راست باید آدرس را درست نشان داد و وقت مردم را بین امید واهی و لبخند و جوک و دانه چینی از دام و نشئهگی از نام، تلف نکرد! موضوع مرگ و زندگی یک ملت مستقل و آزاد است!
موضوع خون ملتی در شیشهی قانون است! تعارف ندارد! اصالت و صداقت و ناموسی اگر در رگ و خون انسانهای باشرف باشد، باید به جوش بیاید و خواب را از چشمان امن ویژه خوارانِ بیدرد، زیر کرسیهای آزد پریشی که مدعیِ ژن برتر آتش بر ژن خاکیاند، برباید!
درود بر شرف #خادم پهلوانی که از تیرخلاصزنی زنجیرهای استعفاء میدهد و به قیمت نابودی رفاه خود، شریک دزد و رفیق قافله نمیشود! این پهلوانی، عبرت بی شرفانِ #عباشکلاتی باد!
و ننگ بر امثالِ آن حرامخواری که با حقبهجانبی کور، هار و افسارگسیخته از قدرت غصبی، و با زور و آتش به اختیاری قانونی، میخواهد پاهای هر فرد مستقل از قدرت سلطه را خرد کند! گویا به فراموشی شیطانی مبتلاست که او در واقع پیمانکار و عملهی یک ملت بزرگ است؛ نه کارفرمای او! چرا که قانونگذار شیاد از ابتدا و عامدانه، جای کارفرما و پیمانکار را تغییر داده و عملههای ملت سالهاست که با توکل به شمشیرِ معمار حقیر، این قانون استثمارگر را رها نمیکنند! این از روح بتپرستانی است که خوش میچرند و حرام میخورند! که "حرامخواری" شیرین و اعتیادآور است!
خیام ابراهیمی
12 اسفند 1396
روباه بیشرف عاقلانه میگوید: "مخالفینِ دولتِ استثمار"، بیعقلند! لابد چون قانونِ استعماری و قانونِ دوگانه و تفرقهآمیز مؤمن و کافر و خودی و غیرخودی، قانونِ زورگیرانِعقیدتی و چپاولگرانِ منابع ملی در راه سیاستهای کلیِ صدور خودی به غیرخودی، یک قانون ملی است! وقاحت شاخ و دم ندارد! دست پیش گرفته که پس نیفتد! در قحطالرجال خودساخته است که چنین وقاحتی - به تکرار- میدان مییابد! بویژه که مال مفتِ ملت یتیم باشد و دل بی رحم و بیغم تازه به دوران رسیدگی و لمپنی!
خون آدم از تعیین نرخ وسط دعوا توسط استاد اعظمِ هرزهگی و وقاحتِ مزدوران و اساتید کارشناس و تخریبچی و زورگیر به جوش نمیآید! آنان نانِ کثیفِ همین تخصص را در خون ملت میزنند و میخورند! خون آدم از چشمان مجذوب و امیدوار مردمی سادهدل به جوش میآید، که شفای خود را از همین امامزادههای صنعتی-امنیتی-اطلاعاتی طلب میکنند! امامزادههایی که در فضای واقعی، در هر محله و کوچه و خیابان شهر، و نیز در فضای مجازی و حتی در همین فیسبوک نوچههایی اطلاعاتی-امنیتی گماردهاند با حقوقهای چند ده میلیونی و خانه و ماشین لاکچری و امکان سفر به خارج و تحصیلات و مدرک دکترا و کارشناسی ارشد هنری و ادبی و حقوقی برای قبیلهی خود و همسر و فرزندان ژنِ لمپن و گزمههای درجه دو و سهشان؛ که عین مور و ملخ بین انسانهای شریف و فرهیخته و آچمز در فقر ناشی از استقلال شخصیت نفوذ کرده و برای زورچپان خود به اعتماد خلق از تکلیفِ جنگ زرگری و فحاشی به یکدیگر هم ابا ندارند! بیشرفانی که در صورت لزوم دوتیغه میکنند، کراوت میزنند، و حتی کتاب شعر چاپ میکنند و در بحثهای ادبی و سیاسی در پوستینِ روشنفکری بین خود جنگ زرگری راه میاندازند و با وضو به مولای خود و هر بازیگر ارباب حتی فحش ناموسی هم میدهند تا قاپ تو را بدزدند، تا باورشان کنی و سفرهی دل بگشایی... تا روزی، شبی نیمه شبی در محفلی و یا در یک بن بست و دخمهای، آقای دکتر خنجر خونین را در قلبت فرو کند و خانم مهندس هم تیر خلاص را بزند!... تمیزترین کار بی شرفان پرونده سازی است! اینکه چون سربازان سایبری بنشینند در خانه پشت میز کامپیوتر برای صید ماهی و حقوقهای میلیونی به عابر بانک خونینشان از قطرات خون تو واریز شود تا آن را در حلقوم آقازادهها بریزند... در پانسیونهای انگلیس و اروپا و امریکا و کانادا... بی شرفِ آموزش دیده، باید خیلی هرزه باشد که گاهی بی چاک و دهنی از نوک خنجرِ فکش بیرون بزند! میوهی آن خون، همین هرزهگی روح و روان است! گیریم با پیوند شش هزار سال عبادت!
"بیشرف" وسط دعوا نرخ هم تعیین میکند! و قدرتِ گزمهها و دلالان سلطه و پیمانکاران و زالوهای اعتبارِ خونِ ملتِ مستقل از قدرت زورگیرانه و بیعقلانِ فندوقمغز و شریکان دزد و رفیقان قافله و امیدواران به خود را، به ملت و منافعِ ملی پیوند میزند! وقتی قانون اساسی میگوید این منافع "میلی" است! او میلاود این منافع "ملی" است؟ معماران و ماسونهای جهان سلطه نیز با شل کن سفت کنی استعماری، هی به این میل ویرانگر علیه منافع ملی، در #دوگانه ی بنیادی و کلیدی و استعماریِ "دوست و دشمن" میدان میدهند!
"بیشرف" از قدرتِ غیرپاسخگوی سلطه، نشئه است! و ککش هم نمیگزد که ملتی سادهدل و مغبون از خدعهی معمارِ کین و خشونت را با یاری شریکانِ سبز و بنفش و سیاه و سرخِ زنجیرهای در دوری باطل و در کنج انحصارِ قانون اساسیِ اربابی، به ویرانی و ورشکستهگی کشانده و هنوز امیدوارانه، تاخت و تاز میکند!
ای مکارِ دریده که حیاء را قورت داده و آبرو را قی کردهای! تفو بر تو و جد آباء ویژهخوار و هیئتی و مفتخورت! و تفو بر غیرتِ روشنفکران عافیتطلب که رذیلانه و با بافتههای صد من یکغازِ تئوریک، خود را به جهلالعارفین زده و برای بقاء بند و بساط خود و برای قانونِ صندوق شعبدهی معرکهگردان اعتماد و بیعت میخرند! آیا شرم نمیکنی از این سفسطهی عوامفریبانه؟ که با دریدهگی و شامورتیبازی و عوامفریبی کلامی، ابزارِ امنیتیِ بازیگردانانی شدهای که دزدِ اعتمادند برای رسیدن به هدف ویرانی منابع ملی در راه سیاستها و سرنوشت تکنفره برای یک ملت! البته که هر شهروندی که سرنوشتِ خود و شریکان را به یک قدرت مطلقهی ناشی از قانون تکنفره بسپارد، بیعقل است! در این شکی نیست!
از دید دزدِ بیشرفِ مرفه، بیعقل کسی نیست که هنوز امیدوار و پیروِ قانونِ لوطی و عنترها، برای نوشیدن خون ملتی قانونا عقیم است! او عاقل است و صد البته کاسب و پااندازی واقعگرا برای تجاوز و دوشیدن اعتماد ملی، در چنبرهی چرخ فلکِ گزینش گزمههای ملتزم به یک قدرت فراملی، بصورت قانونی!
بیعقل کسی است که هنوز به قانونِ بردهگی مقدس، امید بسته و کماکان بدون #توبه از این قانون و نقش خویش، با فرافکنی و تکگویی، آدرس را درست نشان نمیدهد! در این موجسواری بنیادین البته مشکل از مسئولین و بازیگرانِ قانونی نیست! بلکه مشکل از نفسِ قانونِ موجسواری بر ویرانههای ارادهی یک ملت اخته است!
با چنین بستر قانونی است که بیشتر از یک راه شفاف و شرافتمندانه پیش رویِ "اصلاحطلبان مرده" که قصد احیاء دارند، باقی نیست: ابتدا صراحت پندار و گفتار و رفتار نیک، در مقابل زندگی بربادرفته و نابودی شرافت و امیدی سازنده و بالنده برای یک ملت، و اظهار توبه از قانون #زورگیری_عقیدتی که سرنوشت یک ملت را به دست یک قدرتِ غیرپاسخگو نفله کرده! و سپس اقدام برای جبران مافات.
اما قربانی کردن غرور کاذب سنتی برای اقرار به حق مسلم مثله شدهی ملتی واحد در قانون، برای جیره بگیران و معتادهای بتپرست سپاهِ فرعون، بسی سخت است!
در چنین برههی ویرانگری است که دیگر فرصتی برای نقدِ قالتاقبازیِ کلامی معرکه گردان و مزدورانش در میدان عمل نیست! هر کس حرفی دارد، ابتدا باید قانون #نظارت_ملی را با حضور تمام ملت بخواهد!
رک و راست باید آدرس را درست نشان داد و وقت مردم را بین امید واهی و لبخند و جوک و دانه چینی از دام و نشئهگی از نام، تلف نکرد! موضوع مرگ و زندگی یک ملت مستقل و آزاد است!
موضوع خون ملتی در شیشهی قانون است! تعارف ندارد! اصالت و صداقت و ناموسی اگر در رگ و خون انسانهای باشرف باشد، باید به جوش بیاید و خواب را از چشمان امن ویژه خوارانِ بیدرد، زیر کرسیهای آزد پریشی که مدعیِ ژن برتر آتش بر ژن خاکیاند، برباید!
درود بر شرف #خادم پهلوانی که از تیرخلاصزنی زنجیرهای استعفاء میدهد و به قیمت نابودی رفاه خود، شریک دزد و رفیق قافله نمیشود! این پهلوانی، عبرت بی شرفانِ #عباشکلاتی باد!
و ننگ بر امثالِ آن حرامخواری که با حقبهجانبی کور، هار و افسارگسیخته از قدرت غصبی، و با زور و آتش به اختیاری قانونی، میخواهد پاهای هر فرد مستقل از قدرت سلطه را خرد کند! گویا به فراموشی شیطانی مبتلاست که او در واقع پیمانکار و عملهی یک ملت بزرگ است؛ نه کارفرمای او! چرا که قانونگذار شیاد از ابتدا و عامدانه، جای کارفرما و پیمانکار را تغییر داده و عملههای ملت سالهاست که با توکل به شمشیرِ معمار حقیر، این قانون استثمارگر را رها نمیکنند! این از روح بتپرستانی است که خوش میچرند و حرام میخورند! که "حرامخواری" شیرین و اعتیادآور است!
خیام ابراهیمی
12 اسفند 1396
No comments:
Post a Comment