ترامپهایکاپوتین
=========
سفرهیِ دنیا تنگ شده
بین شرق و غرب
کسی دلش برای سفرهیِ جوجهاربابها نمیسوزد
جز دلالها و گزمهها با پوتینهایِ پارهشان ...
جز گندهاربابها و دَبّههایِ پر از عرقِ دستسازشان
از نیرویِ کارِ گورخوابها
وقتی برجهایِ دوگانهیِ تجارت جهانی
در نفاق و شکافِ قانونِ دوقطبیِ آتش میسوختند
زیر سایهیِ بالگردهایِ آتشفشان بر اوجِ آسمانِ ناخدا
وقتی قََدّ دکلهایِ نفتیِ آتشنشانهایِ جهان سوم
به طبقهیِ هفتم آسمانِ کوتاهِ کدخدایِ روستا هم نمیرسید
اما نوک شمشیرهایشان به بالاترین پنتهاوسِ جهان میرسید
در شکافی بینِ وحدتِ خودی و غیرخودی
بینِ رؤیاهایِ اسقاطیِ پروازِ امریکن ایرویز
و خرِ قبرسیِ ملانصرالدین در میدانهایِ مینِ شهردارِ شهریار
و بالگردهایِ مدرنیتهیِ عاریهای
که برای زورگیریِ وحدت
ولگردِ برجهایِ بایلِ خاورمیانه بودند در شهوتِ خونخوری
وقتی در ابتدایِ نیمهیِ دی ماه
ششمین سرِ اژدهایِ هفت سر
از سرِ اختاپوسیِ زئوس کنده شد و
خودسری هنجارِ ناهنجاری شد و
به آتش زیر خاکستر خنده زد و
با آبپاشهایِ ضدشورشِ مدرن
آتش را خاموش کرد و آوار شد بر آتشنشانها
در خودسوزیِ دگرسوزها
کسی دلش برای سفرهیِ جوجهاربابها نمیسوزد و
کسی زیر آوارها میسوزد همچنان
در امیدی به تدبیر اژدها و پرومته در زنجیر و در آتش
بر بالِ بالگردهایِ اسقاطی که از ودکایِ روسی سرمستند
در آخرین روزِ دی ماه.
بدمستی اما
چو بهمنی سنگین در راه است
از قلههایِ بلندِ اهرامِ مصر
بر کولِ سیزیفهایی که سنگ بر پشت
نباید به قله برسند!
در نبردی آتشین
بر سفرهیِ بیرقیب رؤیایِ امریکایی
وقتی در مراسم تحلیف
جهان را به قانونِ ارباب و نوکرهایش دعوت کرد و
ودکایِ روسی نوشید
در آخرین روزِ دی ماه!
بینوا آتشنشانها
مچاله و سوخته
در توهمِ جوجه زئوسها...
میانِ تَرَکِ لبخندِ سنگیِ چتربازها و خلبانهایی که
سقوط خواهند کرد بر فرشِ سوراخ از عرشی که بافتهاند
دیر یا زود و سرمستانه
از اصالتِ ودکایی با برندِ
ترامپهایکاپوتین.
خیام ابراهیمی
1 بهمن 1395
=========
سفرهیِ دنیا تنگ شده
بین شرق و غرب
کسی دلش برای سفرهیِ جوجهاربابها نمیسوزد
جز دلالها و گزمهها با پوتینهایِ پارهشان ...
جز گندهاربابها و دَبّههایِ پر از عرقِ دستسازشان
از نیرویِ کارِ گورخوابها
وقتی برجهایِ دوگانهیِ تجارت جهانی
در نفاق و شکافِ قانونِ دوقطبیِ آتش میسوختند
زیر سایهیِ بالگردهایِ آتشفشان بر اوجِ آسمانِ ناخدا
وقتی قََدّ دکلهایِ نفتیِ آتشنشانهایِ جهان سوم
به طبقهیِ هفتم آسمانِ کوتاهِ کدخدایِ روستا هم نمیرسید
اما نوک شمشیرهایشان به بالاترین پنتهاوسِ جهان میرسید
در شکافی بینِ وحدتِ خودی و غیرخودی
بینِ رؤیاهایِ اسقاطیِ پروازِ امریکن ایرویز
و خرِ قبرسیِ ملانصرالدین در میدانهایِ مینِ شهردارِ شهریار
و بالگردهایِ مدرنیتهیِ عاریهای
که برای زورگیریِ وحدت
ولگردِ برجهایِ بایلِ خاورمیانه بودند در شهوتِ خونخوری
وقتی در ابتدایِ نیمهیِ دی ماه
ششمین سرِ اژدهایِ هفت سر
از سرِ اختاپوسیِ زئوس کنده شد و
خودسری هنجارِ ناهنجاری شد و
به آتش زیر خاکستر خنده زد و
با آبپاشهایِ ضدشورشِ مدرن
آتش را خاموش کرد و آوار شد بر آتشنشانها
در خودسوزیِ دگرسوزها
کسی دلش برای سفرهیِ جوجهاربابها نمیسوزد و
کسی زیر آوارها میسوزد همچنان
در امیدی به تدبیر اژدها و پرومته در زنجیر و در آتش
بر بالِ بالگردهایِ اسقاطی که از ودکایِ روسی سرمستند
در آخرین روزِ دی ماه.
بدمستی اما
چو بهمنی سنگین در راه است
از قلههایِ بلندِ اهرامِ مصر
بر کولِ سیزیفهایی که سنگ بر پشت
نباید به قله برسند!
در نبردی آتشین
بر سفرهیِ بیرقیب رؤیایِ امریکایی
وقتی در مراسم تحلیف
جهان را به قانونِ ارباب و نوکرهایش دعوت کرد و
ودکایِ روسی نوشید
در آخرین روزِ دی ماه!
بینوا آتشنشانها
مچاله و سوخته
در توهمِ جوجه زئوسها...
میانِ تَرَکِ لبخندِ سنگیِ چتربازها و خلبانهایی که
سقوط خواهند کرد بر فرشِ سوراخ از عرشی که بافتهاند
دیر یا زود و سرمستانه
از اصالتِ ودکایی با برندِ
ترامپهایکاپوتین.
خیام ابراهیمی
1 بهمن 1395
No comments:
Post a Comment