Tuesday, January 24, 2017

پلاسکو و زلزله‌یِ در راه


#پلاسکو
 و زلزله‌یِ در راه
از جایِ خالیِ مردم در نظام و قانونِ شهرشان
قربانی گرفت آتش‌فشـــان از دلیرانِ آتش‌نشــان
شهردارِ بلندپرواز!
زانو بزن!
فرض کن الساعه مولایت بر تو ظاهر شود و به تو بگوید:
از آسمان به زمین فرودآی و زانو بزن! در پایِ ملت و #استعفاء بده از نظامِ اراده‌کُش! که امنیتِ مردم در هوایِ قانونِ امنیتیِ شما بر باد است!
شهردارِ پاسدار و چترباز و رئیس جمهور و هزار شغلِ امنیتیِ دیگر!
سردارِ امنیتیِ همه‌کاره! دکتر، مهندس، سرهنگِ خلبان!
هلی‌کوپترهایِ آتش‌نشانی‌اَت کجاست؟
که امنیتِ قربانیانِ بی‌حقوقِ شهروندی، از جنسِ امنیتِ قانونِ تو و خودی‌ها نیست!
 چون همیشه هیچ حس تاثری، غمی، اشکی میانِ برقِ چشمانِ شکفته از خنده‌هایِ سردت بر احوالِ پدران و برادران و همسران در حال سوختن زیر آوار نبود! آمده بودی اما دیرت شده بود برای امور خیریه در زمین‌هایِ بکر و مُفتِ خانمانت!
شاید به عقلِ بی قلبت نرسد... اما صاحب آن زمین‌ها اینک زیر آوار در حال سوختن است!
شاید برای همین شادی!
امروز بیل‌بوردهایِ ریاستِ جمهوری‌ات بر پلاسکو آتش گرفت و یکبار دیگر باختی!
 پرچمِ دبدبه و کبکبه ‌و بادِ غبغبت بر باد ای رضا‌شاه ثانی که فرق مدیریتِ مدرنِ شهری و حقوقِ شهروندان مدنی را با مدیریتِ هیئتیِ خودسرانِ گازانبری هنوز نمی‌دانی!
که: گــاوِ نر می‌خواهد و مردِ کهن!
 ساختمان پلاسکو و چهارهزار شاغلش بر باد رفت و جان‌ها گرفت! بدون اینکه دشمن، هواپیماهایش را با باک‌های پربنزین به آن بکوبد!
.
 نگو که تحریمیم و بی سلاح! که انقلابی که با فحش و گروگانگیری آغاز شود، باید که با تحریم و فحش و گروگانگیری به بن بست رسد و بر سر ملتی عقیم آوار شود!
 ای آن‌که معنایِ چماقِ امنیتی بر سر ملتِ غیرخودی را خوب می‌دانی و سناریویِ بازیِ زبانیِ گازانبری را با امنیتی‌ترین حقوقدان نظام، خوب بازی کردی!
 بدان! هر کس که متاعی برای عرضه و صدورش به دنیا دارد، ابتدا باید در زندگیِ دنیا به کار بندد و در نان، نه در صدورِ خیالاتِ عهد بوقی به جانِ جهان. او پیش از عَرضه‌ی متاعش، باید عُرضه‌یِ حفظ و نگهداری‌ و توسعه‌‌یِ رفاهِ مردم را داشته باشد؛ نه با انحصار و فحش و خط و نشان و حذف و تهدید و شعار مرگ و دشمن‌تراشی و داغ و درفش، که با بصیرت و تدبیری عمومی با حضور تمام مردم، و نه تک نفره! که اگر بنا بر شعارِ مفت باشد، باد هم با زوزه می‌وَزَد از نسیم تا توفانِ ویرانگر و زلزله‌ای که در کمین است.
کلان شهری چون تهران با ثروت‌هایِ بر باد نرفته‌ی فرامرزی‌اش، باید به امکاناتِ پیشرفته مجهز باشد!
 یکی می‌گفت: ظاهرا پرواز هلی‌کوپترهایِ آتش‌نشانی برای تسریع در اطفاء آتش، به‌علت منطقه‌یِ ممنوعه و ترس و لرز از نفوذِ غیرخودیان و بی‌اعتمادی و عدم امکانِ دفاع از جانِ یکی دو نفر، مجوزِ پرواز نگرفته‌اند!‌
 گفتم: اول ببینید اساسا هلی‌کوپتر و تجهیزات مدرنی در کار بوده یا نه؟ و یا تنها باید به شوکرها و آبپاش‌هایِ ضدشورش و موشک‌هایِ قاره‌پیما افتخار کنیم؟
 عقوبتِ آن آتش‌به‌پایی و دون‌کیشوت‌بازیِ حقارتبار و لافهای زنجیره‌ای، جای بسی تاسف و تاثر دارد و باید خون گریست بر حالِ ملتی همواره در آتش و بی‌پناه و غیرخودی در قانون شهروندی.
اگر شهر 122 میلیونی با آن همه ثروتِ ملی، آنقدر بی‌صاحب است که امروزه تجهیزاتی مدرن برای حفظِ امنیت شهروندانش ندارد، پس وای بر شهردار و اربابش که وقتِ زلزله لابد از حالا باید التماس دعا داشته باشند‌ و وقت جنگ لابد تقدیراتِ الوهی را بپذیرند با جام زهر و نرمشی قهرمانانه و نوحه بخوانند از حالا به هفتاد روایت!
 عقوبتِ مردمی که، قانونا غیرخودی باشند و نامحرم، و در قوایِ سه‌گانه و در نظام تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری و مدیریت منابع‌ملی عقیم باشند، بهتر از این نمی‌شود!
 وقتی حریم و حقوق انسان در قانونِ اساسی ذیل قدرتی مطلقه ابتر و بی‌حرمت باشد، از قانونمداران و امیدواران به این قانونِ تفرقه برانگیز و غیرخودی‌کش، بیش از مدیریتی هیئتی و حسین‌قلی‌خانی توقعی نیست،
وای بر متولیانِ بی‌مردم!
وای بر خاکِ بی‌مردم!
وای بر قانونِ اساسی
 که ذبح کرده ملتی واحد را به دو شقه‌ی کافر و مؤمن و چون دشمنِ غیرخودی پایِ نالایقانِ مرفه و پیمانکارانِ بی‌دردِ مزدور مثله می‌کند. که هر چه می‌کشیم از قانونی است که 38 سال به شما ملتزمینِ غیرپاسخگو میدانِ تاخت‌وتازی انحصاری داده در انتخاباتی غیرمردمی.
 وقتی صاحبانِ زنده و اصلیِ وطن، بنا به قانونِ مرده‌یِ دیروزی، بالایِ سر ملک خویش نباشد، باید که اوضاعِ امنیتشان بدتر از این باشد و روزافزون شود:
که او زانو بزند زیر آوار و
تو از فراز آوار شوی بر جان‌هایِ سوخته...
برخیز هموطنم!
که صاحبِ شهر تویی و شهر دار تویی
و او حتی یارِ شهر هم نیست و شهریار تویی!
برخیز بر پای از روی زانوان
تا او زانو زَنَد در پای تو!
ای همه بــــار بر شهر و این شهر باز
زانو بزن!
پیش از آنکه زانوی بزنی.
#روزه_انتخاباتی تا #تغییر_قانون_اساسی برایِ حضورِ تمامِ ملت بدونِ تفتیش عقاید، در راستایِ همزیستی مسالمت‌آمیز و وحدت ملی.
خیام ابراهیمی
30 دی  1395
LikeShow more reactions
Comment

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...