روحِ کیهانیِ
فیلمِ انتخاباتی بزبازان
===================
پس از رونماییِ مقالهیِ فکاهی-آموزشیِ "حقوق شهروندی" که برگرفته از بخشهایی از "قانون اساسی" با حواشی شعارگونه و پارادوکسیکال است، اینک آقای روحانی با برگزاریِ یک شویِ تبلیغاتی، کم کم آماده میشود بخش نهایی سکانسِ خود را پس از احمدینژاد (بازیگر سکانس قبلی) به پایان برساند و به عنوان یک بسیجی ملتزم و ذوب در ولایت، جایزهیِ بهترین بازیگردانِ این فیلم و بازیگرِ نقشِ اولِ پشتِ صحنهیِ تمام سکانسها و بازیگرِ نقش اول سکانس فعلی را به خود اختصاص دهد و باقی عمر را بر تختِ عافیتِ قبلی بنشیند و صحنه را به بازیگرِ ملتزم بعدی به کارگردان که همانا قادر مطلقِ قانونی است بسپرد!
.
فیلمنامهیِ جام:
فیلم "جام" دارای چند سکانس است که عنوانِ خود را از جام زهر گرفته و پس از دورانِ خاتمی (که بزرگترین سوتیِ هزینهبارِغیرقابل کنترل صاحب سلیقه و اراده در میان ملتزمین به قانون اساسی بود) آغاز شد، و شاملِ سکانسهایِ پیشابرجام، برجام، و پسابرجام میباشد و سرانجامی ندارد مگر آغاز، تداوم و فرجامِ حق تابعیت عقیمِ قانونیِ ملتی مالباخته و ندار در جیبِ امتی دارا!
.
منطق بازیگران نقش اول:
نقشِ بازیگر دورانِ پیشابرجام، کاراکتری می طلبید که بتواند مثل یک هوچیگر لمپن جاهلمسلک که در هیچ منطقی نمیگنجد با گرم کردنِ تنورِ نانی که باید برایِ همه پخته شود جوری جهان را به مرگ بگیرد که پس از او جملهیِ عالم با ورود بازیگری با پرنسیب شوکه شوند! بازیگری که به عنوان امنیتیترین حقوقدانِ نظام و فردی برای تمام فصولِ حقوقیِ نظام (از ماجرایِ مکفارلین تا سعد آباد و پیشابرجام و برجام) نقشی حیاتی ایفاء کرده، و قادر است همه را به تب راضی کند و خمیر را به تنور داغ شده از قبل بچسباند!
.
باورپذیریِ نرمشِ قهرمانان در استراتژیهایِ کلانِ غیرملیِ تک نفره:
تنها مشکلی که وجود داشت باورپذیریِ نقش او بود که تا یک ماه پیش از ورود به صحنه طیِ معجزتی کل ادبیاتش به نفعِ ملتِ غیرخودیِ فرضی تغییر کرد و به تماشاچیان اثبات کرد که یک اصلاح طلبِ اعتدالگرا با شعارهایِ عجیب و شگفتانگیز و (صد البته غیرحقوقی و ناممکن) است! البته کسی فکر نمیکرد که ایشان به عنوان امنیتیترین حقوقدان نظام از ابتدا آگاه بوده است که اساسا ارادهای فراقانونی و فراولایی ندارد که بتواند آن شعارهای دهان پر کند را اجرا کند! قانونی که در خود قدرتی فراملی را نهادینه دارد و صاحبش طبق بندِ یک اختیاراتش قادر است سیاستهایِ تکنفره و کلان و بلند مدت نظام را به عنوان سرنوشتِ نسلهایِ فعلی و نیامدهیِ بعدی تعیین کند، بدون اینکه قانونا مکلف باشد به کسی پاسخگو باشد؛ چون دستی بالای دستش به عنوان وکیلِ عرش اعلی نیست (چون: یدالله فوق ایدیهم = دست خدا بالاتر از تمام دستهاست)! پس ایشان به دلیل تخصص خود از ابتدا به بُردِ شعارهای ناممکن و غیرحقوقی خود نمیتوانسته آگاه نباشد!
.
نقشِ بازیگران طبقه بندی شده در لایههای اطلاعاتی:
همینطور ایشان بهعنوان عضو برجستهیِ اتاق فکرِ طراحیِ استراتژیها، تاکتیکها، ساختارها، چارت سازمانی و شرح وظایف لایههای اطلاعاتی نظام بهخوبی به قابلیت دسترسی مسئولین و مدیران ستادی و اجراییِ بالادستی و ارشد و میانی و پاییندستی آگاه بوده و معنایِ اطلاعات عادی؛ محرمانه و خیلی محرمانه، سِرّی، و فوقِ سِرّی را همواره میداند! همینطور به شور و شعورِ لایههای صف و ستادها به عنوان سر یک اختاپوس با بازوان بلند و دور از هم و بیگانه، بخوبی آگاه است؛ لذا به معنای تاکتیکهایی از جمله "جنگ زرگری" و "چماق و هویج" به شکلِ طبیعی و القائی نیز به نیکی اشراف دارد. چون باور پذیری چالش اراده در درونِ بدنهیِ خودی نظام برای غیرخودیان از اهم تاکتیکهای مدیریت مورد نیاز در جنگ قدرت برای موجسازی و موجسواری و موجشکنی است.
.
"اعتماد عقیم" در فقدانِ مکانیسم "راستی آزمایی":
او بخوبی میداند که وقتی قانونا به دلیل تقسیم ملت به خودی و غیرخودی ( کافر و مؤمن) و دوست و دشمن، عملا "مکانیسم راستی آزمایی" در دست اراده ملی و غیرخودیان و خودیان ( مدیران و سیاهی لشکر صف و ستاد) پایین دستی، وجود ندارد! لذا از پیش خود را آماده کرده که کوچک زادهها به برخی از بزرگزادهها هر چه میخواهد دلِ تنگشان بگویند و گرد و خاک کنند تا تماشاچیان در معرکههایِ تماشاچیکُش بتوانند تحت تاثیر شعارهایِ ناممکن و ممکن به برخی از بازیگران اعتماد کنند یا نکنند و تحت تئوریِ کاذب "بد و بدتر" خیال کنند میتوانند به مدعیان و بازیگرانِ صحنه "اعتماد" و برخی را انتخاب کنند که بدتر نیستند! غافل از اینکه تاکتیک "بد و بدتر" تنها در بستری دموکراتیک معنادار است نه در بستری که حرف اول و آخر را در نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری تک بُعدی و تکنفره، تنها یک نفر میزند و باقی مکلف به اجرایند... ولاغیر!
.
مکانیسمِ منابع ملی استراتژیهایِ کلان و اختلاس:
بنابراین تحتِ چنین نظامی است که پوششِ "اختلاس" بهترین عنوان برای مانور اقتصادی در شرایط تحریم بوده، تا ضمنِ تامینِ منابع مالی لازمه برای احقاقِ استراتژیهای کلان نظام از فلسطین و لبنان و عراق و سوریه و یمن گرفته تا سرمایهگذاری در امریکای جنوبی و مالزی و اروپا و ...به تامینِ منابعِ مالی تبلیغاتی و نفوذ و صدور انقلاب با کمکِ سوپاپهای اطمینان برخی از لابیها و ماهوارههایِ ژیگولپسندِ آنوَرِ آبی و ... بپردازد.
عکس بهیاد ماندنی دیدار روحانی با زنجانی هم مربوط به یکی از پلانهایی است که یک پارتیزانِ نابغهیِ بسیج-اقتصادی به نام "بز" را با نگاهی اطلاعاتی-امنیتی گرم میکند تا بعدها رویِ مین برود. حالا تماشاچیان هر چه میخواهد دلِ تنگشان بگوید، بگویند!
.
بازیگرِ استراتژیست و جانسپارِ همهفنحریف:
ایشان خود استادِ رجزخوانی و دلربایی و متلکهای نمایشیِ کتک خورهای راستِ درون گروهی و تحدید جریاناتِ برونگروهی و تهدید جنبش سبزی و دانشجویی وحرکتهایِ انتحاریِ رویِ مین است و آماده برایِ جانسپاری در راه تولید فیلمهایِ سینماییِ اکشن هستهای، جنبشکشِ پلیسی، ملودرام انتخاباتی، جعلِ تاریخی و آمارهایِ کارتنی (این روزها باید خواند انیمیشن سیاسی) است.
یدالله مع التوفیق
خیام ابراهیمی
14 دی 1395
===================
پس از رونماییِ مقالهیِ فکاهی-آموزشیِ "حقوق شهروندی" که برگرفته از بخشهایی از "قانون اساسی" با حواشی شعارگونه و پارادوکسیکال است، اینک آقای روحانی با برگزاریِ یک شویِ تبلیغاتی، کم کم آماده میشود بخش نهایی سکانسِ خود را پس از احمدینژاد (بازیگر سکانس قبلی) به پایان برساند و به عنوان یک بسیجی ملتزم و ذوب در ولایت، جایزهیِ بهترین بازیگردانِ این فیلم و بازیگرِ نقشِ اولِ پشتِ صحنهیِ تمام سکانسها و بازیگرِ نقش اول سکانس فعلی را به خود اختصاص دهد و باقی عمر را بر تختِ عافیتِ قبلی بنشیند و صحنه را به بازیگرِ ملتزم بعدی به کارگردان که همانا قادر مطلقِ قانونی است بسپرد!
.
فیلمنامهیِ جام:
فیلم "جام" دارای چند سکانس است که عنوانِ خود را از جام زهر گرفته و پس از دورانِ خاتمی (که بزرگترین سوتیِ هزینهبارِغیرقابل کنترل صاحب سلیقه و اراده در میان ملتزمین به قانون اساسی بود) آغاز شد، و شاملِ سکانسهایِ پیشابرجام، برجام، و پسابرجام میباشد و سرانجامی ندارد مگر آغاز، تداوم و فرجامِ حق تابعیت عقیمِ قانونیِ ملتی مالباخته و ندار در جیبِ امتی دارا!
.
منطق بازیگران نقش اول:
نقشِ بازیگر دورانِ پیشابرجام، کاراکتری می طلبید که بتواند مثل یک هوچیگر لمپن جاهلمسلک که در هیچ منطقی نمیگنجد با گرم کردنِ تنورِ نانی که باید برایِ همه پخته شود جوری جهان را به مرگ بگیرد که پس از او جملهیِ عالم با ورود بازیگری با پرنسیب شوکه شوند! بازیگری که به عنوان امنیتیترین حقوقدانِ نظام و فردی برای تمام فصولِ حقوقیِ نظام (از ماجرایِ مکفارلین تا سعد آباد و پیشابرجام و برجام) نقشی حیاتی ایفاء کرده، و قادر است همه را به تب راضی کند و خمیر را به تنور داغ شده از قبل بچسباند!
.
باورپذیریِ نرمشِ قهرمانان در استراتژیهایِ کلانِ غیرملیِ تک نفره:
تنها مشکلی که وجود داشت باورپذیریِ نقش او بود که تا یک ماه پیش از ورود به صحنه طیِ معجزتی کل ادبیاتش به نفعِ ملتِ غیرخودیِ فرضی تغییر کرد و به تماشاچیان اثبات کرد که یک اصلاح طلبِ اعتدالگرا با شعارهایِ عجیب و شگفتانگیز و (صد البته غیرحقوقی و ناممکن) است! البته کسی فکر نمیکرد که ایشان به عنوان امنیتیترین حقوقدان نظام از ابتدا آگاه بوده است که اساسا ارادهای فراقانونی و فراولایی ندارد که بتواند آن شعارهای دهان پر کند را اجرا کند! قانونی که در خود قدرتی فراملی را نهادینه دارد و صاحبش طبق بندِ یک اختیاراتش قادر است سیاستهایِ تکنفره و کلان و بلند مدت نظام را به عنوان سرنوشتِ نسلهایِ فعلی و نیامدهیِ بعدی تعیین کند، بدون اینکه قانونا مکلف باشد به کسی پاسخگو باشد؛ چون دستی بالای دستش به عنوان وکیلِ عرش اعلی نیست (چون: یدالله فوق ایدیهم = دست خدا بالاتر از تمام دستهاست)! پس ایشان به دلیل تخصص خود از ابتدا به بُردِ شعارهای ناممکن و غیرحقوقی خود نمیتوانسته آگاه نباشد!
.
نقشِ بازیگران طبقه بندی شده در لایههای اطلاعاتی:
همینطور ایشان بهعنوان عضو برجستهیِ اتاق فکرِ طراحیِ استراتژیها، تاکتیکها، ساختارها، چارت سازمانی و شرح وظایف لایههای اطلاعاتی نظام بهخوبی به قابلیت دسترسی مسئولین و مدیران ستادی و اجراییِ بالادستی و ارشد و میانی و پاییندستی آگاه بوده و معنایِ اطلاعات عادی؛ محرمانه و خیلی محرمانه، سِرّی، و فوقِ سِرّی را همواره میداند! همینطور به شور و شعورِ لایههای صف و ستادها به عنوان سر یک اختاپوس با بازوان بلند و دور از هم و بیگانه، بخوبی آگاه است؛ لذا به معنای تاکتیکهایی از جمله "جنگ زرگری" و "چماق و هویج" به شکلِ طبیعی و القائی نیز به نیکی اشراف دارد. چون باور پذیری چالش اراده در درونِ بدنهیِ خودی نظام برای غیرخودیان از اهم تاکتیکهای مدیریت مورد نیاز در جنگ قدرت برای موجسازی و موجسواری و موجشکنی است.
.
"اعتماد عقیم" در فقدانِ مکانیسم "راستی آزمایی":
او بخوبی میداند که وقتی قانونا به دلیل تقسیم ملت به خودی و غیرخودی ( کافر و مؤمن) و دوست و دشمن، عملا "مکانیسم راستی آزمایی" در دست اراده ملی و غیرخودیان و خودیان ( مدیران و سیاهی لشکر صف و ستاد) پایین دستی، وجود ندارد! لذا از پیش خود را آماده کرده که کوچک زادهها به برخی از بزرگزادهها هر چه میخواهد دلِ تنگشان بگویند و گرد و خاک کنند تا تماشاچیان در معرکههایِ تماشاچیکُش بتوانند تحت تاثیر شعارهایِ ناممکن و ممکن به برخی از بازیگران اعتماد کنند یا نکنند و تحت تئوریِ کاذب "بد و بدتر" خیال کنند میتوانند به مدعیان و بازیگرانِ صحنه "اعتماد" و برخی را انتخاب کنند که بدتر نیستند! غافل از اینکه تاکتیک "بد و بدتر" تنها در بستری دموکراتیک معنادار است نه در بستری که حرف اول و آخر را در نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری تک بُعدی و تکنفره، تنها یک نفر میزند و باقی مکلف به اجرایند... ولاغیر!
.
مکانیسمِ منابع ملی استراتژیهایِ کلان و اختلاس:
بنابراین تحتِ چنین نظامی است که پوششِ "اختلاس" بهترین عنوان برای مانور اقتصادی در شرایط تحریم بوده، تا ضمنِ تامینِ منابع مالی لازمه برای احقاقِ استراتژیهای کلان نظام از فلسطین و لبنان و عراق و سوریه و یمن گرفته تا سرمایهگذاری در امریکای جنوبی و مالزی و اروپا و ...به تامینِ منابعِ مالی تبلیغاتی و نفوذ و صدور انقلاب با کمکِ سوپاپهای اطمینان برخی از لابیها و ماهوارههایِ ژیگولپسندِ آنوَرِ آبی و ... بپردازد.
عکس بهیاد ماندنی دیدار روحانی با زنجانی هم مربوط به یکی از پلانهایی است که یک پارتیزانِ نابغهیِ بسیج-اقتصادی به نام "بز" را با نگاهی اطلاعاتی-امنیتی گرم میکند تا بعدها رویِ مین برود. حالا تماشاچیان هر چه میخواهد دلِ تنگشان بگوید، بگویند!
.
بازیگرِ استراتژیست و جانسپارِ همهفنحریف:
ایشان خود استادِ رجزخوانی و دلربایی و متلکهای نمایشیِ کتک خورهای راستِ درون گروهی و تحدید جریاناتِ برونگروهی و تهدید جنبش سبزی و دانشجویی وحرکتهایِ انتحاریِ رویِ مین است و آماده برایِ جانسپاری در راه تولید فیلمهایِ سینماییِ اکشن هستهای، جنبشکشِ پلیسی، ملودرام انتخاباتی، جعلِ تاریخی و آمارهایِ کارتنی (این روزها باید خواند انیمیشن سیاسی) است.
یدالله مع التوفیق
خیام ابراهیمی
14 دی 1395
No comments:
Post a Comment