فیلم بعدی فرهادی: گورستانِ قانونی
رسالتِ فرهادی بعد از گور به گور کردنِ گورخوابها چیست؟
====================
آقای فرهادی عزیز!
با درود به شهامت و غیرتتان... اما چرا آدرس را اشتباه نشان دادهاید؟!
روحانی مسئول این شرم نیست! مشکل از "قانون اساسی" است، که مردهخوار است و گورخوابساز!
"قانون اساسی" مقصر است که ملتِ غیرخودی را از مدیریتِ منابع ملی حذف کرده است (تو بخوان کشته است)، نه خودیانِ ملتزم به قانون! وقتی ملت به عنوان رعیتِ صغیر قانونا از مدیریتِ بر منابع ملیِ خود حذف شده باشند، چه توقعی است که ارباب چراغ را در مسجدِ خاورمیانه روشن کنند یا بر سرِ حق تابعیتی عقیم و مرده در گورستانِ خانه؟
گورخوابها در پناهِ گور لمیده بودند که ناگهان فرهادی با فریادی هنری-انسانی همه را از خواب بیدار کرد و رئیس دولت تدبیر و امید که پیشتر فریدون را روحانی خواسته بود، هم چون همیشه صورتمسئله را حذف کرد و گــور را به زبانِ فصیحِ خویش "قبر" خواند و... گورخوابها گــوربهگــور شدند!
در نیتِ خیر و هوش سرشار فرهادی تردید نمیکنم، اما در تعجبم چرا او نامهاش را به آدرسی اشتباهی ارسال کرده که قانونا آبی از آن گرم نمیشود، نه اینکه بخواهد و نشود!
شاید گورخوابها فراموش کرده باشند که زیر گورهایشان ثروتِ خودشان خوابیده و این مملکت مال خودشان است، و این عقوبت، نتیجهیِ پیش فروشِ قانونیِ اراده و سرنوشتِ ایشان از 38 سال پیش است که یک نفر قادر مطلقه با ملتزمینش بتوانند این ثروتِ سرشار را بدونِ اخذِ مجوز از وُرّاث، بموجبِ سیاستهایِ فراملی و تک نفرهیِ قانونی، در فلسطین و لبنان و سوریه و عراق و یمن و امریکای جنوبی و هر خرابآباد دیگر خرج کنند وغیرپاسخگو باشند!
از آقای فرهادی تعجب میکنم که وقتی قانونا به یک نفر قدرت مطلقه داده و بر او تکلیف کرده هر کاری میخواهد با حیثیت ملت بکند، چرا باید زیر تعهدش بزند و از او و ملتزمینش حساب و کتاب بکشد؟ منطقا او یا باید درخواست تغییر قانون اساسی برای شریک کردن ملتِ گورخواب در تعیینِ سیاستهای کلان نظام و مدیریت منابع طبیعی مشترک را داشته باشد تا چراغی را روشن کنند که به خانه رواست! و یا سکوت کند و آدرس را اشتباهی نشان ندهد! روحانی چه کاره حسن نظام است جز ملتزم به قادر مطلق؟
نمیخواهم راجع به فرهادی بد قضاوت کنم و بگویم که: هزینهیِ جابهجاییِ این مردهها از گوری با چهار دیوار به گور بی دیواری لای سیم خاردار، خرجِ ساختنِ مجسمه و کاریزمایی چندوجهی و انسانی از یک نابغهیِ سینمای پیشرو بوده است.
حتما ایشان نباید یادش رفته باشد که: جوایز طلا را از برکتِ وجود همین گورخوابها در گاوصندوق ذخیره دارد.
چقدر خوب بود که فرهادی از هنر و هوشش استفاده کند و لااقل یکبار هم که شده به جای فیلمهایِ روبنایی از درد و حوادثِ اتفاقی، در اثر بعدیِ خود آدرس را ریشهای و درست نشان دهد!
که: گورخوابهای زنجیرهای، محصولِ مشترکِ سناریویِ امید به تدبیرِ گورکنهایِ قانونی و قانون اساسیِ گورستانی در غیبتِ حق تابعیت عقیمِ زندهها، هستند!
کار گورکن گورکنی برایِ هر چه غیرخودی است! چون قانونِ دو قطبیاش تنها حکم زندگی برای خودی داده و "غیرخودیِ را مرده میخواهد.
با چنین قانونی، نتیجهیِ مجاهدتِ هر ملتزم به این قانون، جز گورکنی و گورخوابی نیست!
وحشتناک است عقوبت رعایا، ذیلِ سایهیِ قانونِ ارباب و رعیتی و ملتزمینش!
البته که علتِ این عقوبت، از مسئولین و ملتزمینِ مسلح به خدعه و نیرنگ کلامی علیه غیرخودیها نیست، بلکه تولیدی کارخانهی قانون است و بیعت با آن. ماندهام چرا ایشان به امنیتیترین حقوقدان نظام نامه نوشته، که در شب انتخابات ناگهان ادبیاتش استحاله یافت با آنکه کسی بهتر از او به ناممکن بودن وعدههایِ دهان پرکنش واقف نبوده و نیست، که شرمندهگی در پایانِ بازی در این سناریو حتمی است!
آقایِ فرهادی باید اثبات کند آیا باز میخواهد به قانونِ اساسیِ یک گورکن قانونی دیگر دل ببندد و کنارش بایستد و عکس رنگی بگیرد، و یا عزم دارد که جبران مافات کند و اینبار بیعتِ رنجیرهای با قانونِ گورستان را بشکند، و با صدای بلند بگوید:
"تــا این قانون به نفعِ حضورِ بلاشرطِ تمام مردم تغییر نکند، حضور در انتخابات بین دو ملتزم با دو نقش خوب و بد، بیعت با قانون استعماری است و بیعت بیبیعت! من زیر بار زورگیریِ عقیدتیِ قانونی نمیروم! با این قانون اساسی، گـورخوابها هیــچوقت صاحبخانه نخواهند شد!"
ببینیم و تعریف کنیم!
خواندم:
آن که در گور لمیده بود نامش آرمان بود!
ان که سلام و درود و نگاه را از چشمان ربود و تخم کینه کاشت
نه گورکن
که قانون گورستان بود و بیعت!
این گورستان و گورخوابهایش نتیجهی عملکردی تاریخی به قانونی نانوشته اند:
با من که نباشی، حتما بر منی!
وحشتناک تر اینکه: گورخوابهای جنتلمن و سانتیمانتال که گورهایشان از خشت طلاست، همواره مانع از تغییر قانون این کارخانهاند و مایلند با امید و بیعت با این قانون در تمام معرکهها به یک گورکن قانونی دیگر دل ببندند! و به جای نقد و نگاه علمی و بنیادی به قانونِ تفرقه و نفاق بین یک تن واحد، بین خودی و غیرخودی، برای گورخوابهای خاکی، لالایی بخوانند و خود را با شعر و شعارهای غیرحقوقی و ناممکن و حسرت و گریه مست کنند و دیگران را در "توهمی"... گــــور!
خیام ابراهیمی
(9-1) دی 1395
رسالتِ فرهادی بعد از گور به گور کردنِ گورخوابها چیست؟
====================
آقای فرهادی عزیز!
با درود به شهامت و غیرتتان... اما چرا آدرس را اشتباه نشان دادهاید؟!
روحانی مسئول این شرم نیست! مشکل از "قانون اساسی" است، که مردهخوار است و گورخوابساز!
"قانون اساسی" مقصر است که ملتِ غیرخودی را از مدیریتِ منابع ملی حذف کرده است (تو بخوان کشته است)، نه خودیانِ ملتزم به قانون! وقتی ملت به عنوان رعیتِ صغیر قانونا از مدیریتِ بر منابع ملیِ خود حذف شده باشند، چه توقعی است که ارباب چراغ را در مسجدِ خاورمیانه روشن کنند یا بر سرِ حق تابعیتی عقیم و مرده در گورستانِ خانه؟
گورخوابها در پناهِ گور لمیده بودند که ناگهان فرهادی با فریادی هنری-انسانی همه را از خواب بیدار کرد و رئیس دولت تدبیر و امید که پیشتر فریدون را روحانی خواسته بود، هم چون همیشه صورتمسئله را حذف کرد و گــور را به زبانِ فصیحِ خویش "قبر" خواند و... گورخوابها گــوربهگــور شدند!
در نیتِ خیر و هوش سرشار فرهادی تردید نمیکنم، اما در تعجبم چرا او نامهاش را به آدرسی اشتباهی ارسال کرده که قانونا آبی از آن گرم نمیشود، نه اینکه بخواهد و نشود!
شاید گورخوابها فراموش کرده باشند که زیر گورهایشان ثروتِ خودشان خوابیده و این مملکت مال خودشان است، و این عقوبت، نتیجهیِ پیش فروشِ قانونیِ اراده و سرنوشتِ ایشان از 38 سال پیش است که یک نفر قادر مطلقه با ملتزمینش بتوانند این ثروتِ سرشار را بدونِ اخذِ مجوز از وُرّاث، بموجبِ سیاستهایِ فراملی و تک نفرهیِ قانونی، در فلسطین و لبنان و سوریه و عراق و یمن و امریکای جنوبی و هر خرابآباد دیگر خرج کنند وغیرپاسخگو باشند!
از آقای فرهادی تعجب میکنم که وقتی قانونا به یک نفر قدرت مطلقه داده و بر او تکلیف کرده هر کاری میخواهد با حیثیت ملت بکند، چرا باید زیر تعهدش بزند و از او و ملتزمینش حساب و کتاب بکشد؟ منطقا او یا باید درخواست تغییر قانون اساسی برای شریک کردن ملتِ گورخواب در تعیینِ سیاستهای کلان نظام و مدیریت منابع طبیعی مشترک را داشته باشد تا چراغی را روشن کنند که به خانه رواست! و یا سکوت کند و آدرس را اشتباهی نشان ندهد! روحانی چه کاره حسن نظام است جز ملتزم به قادر مطلق؟
نمیخواهم راجع به فرهادی بد قضاوت کنم و بگویم که: هزینهیِ جابهجاییِ این مردهها از گوری با چهار دیوار به گور بی دیواری لای سیم خاردار، خرجِ ساختنِ مجسمه و کاریزمایی چندوجهی و انسانی از یک نابغهیِ سینمای پیشرو بوده است.
حتما ایشان نباید یادش رفته باشد که: جوایز طلا را از برکتِ وجود همین گورخوابها در گاوصندوق ذخیره دارد.
چقدر خوب بود که فرهادی از هنر و هوشش استفاده کند و لااقل یکبار هم که شده به جای فیلمهایِ روبنایی از درد و حوادثِ اتفاقی، در اثر بعدیِ خود آدرس را ریشهای و درست نشان دهد!
که: گورخوابهای زنجیرهای، محصولِ مشترکِ سناریویِ امید به تدبیرِ گورکنهایِ قانونی و قانون اساسیِ گورستانی در غیبتِ حق تابعیت عقیمِ زندهها، هستند!
کار گورکن گورکنی برایِ هر چه غیرخودی است! چون قانونِ دو قطبیاش تنها حکم زندگی برای خودی داده و "غیرخودیِ را مرده میخواهد.
با چنین قانونی، نتیجهیِ مجاهدتِ هر ملتزم به این قانون، جز گورکنی و گورخوابی نیست!
وحشتناک است عقوبت رعایا، ذیلِ سایهیِ قانونِ ارباب و رعیتی و ملتزمینش!
البته که علتِ این عقوبت، از مسئولین و ملتزمینِ مسلح به خدعه و نیرنگ کلامی علیه غیرخودیها نیست، بلکه تولیدی کارخانهی قانون است و بیعت با آن. ماندهام چرا ایشان به امنیتیترین حقوقدان نظام نامه نوشته، که در شب انتخابات ناگهان ادبیاتش استحاله یافت با آنکه کسی بهتر از او به ناممکن بودن وعدههایِ دهان پرکنش واقف نبوده و نیست، که شرمندهگی در پایانِ بازی در این سناریو حتمی است!
آقایِ فرهادی باید اثبات کند آیا باز میخواهد به قانونِ اساسیِ یک گورکن قانونی دیگر دل ببندد و کنارش بایستد و عکس رنگی بگیرد، و یا عزم دارد که جبران مافات کند و اینبار بیعتِ رنجیرهای با قانونِ گورستان را بشکند، و با صدای بلند بگوید:
"تــا این قانون به نفعِ حضورِ بلاشرطِ تمام مردم تغییر نکند، حضور در انتخابات بین دو ملتزم با دو نقش خوب و بد، بیعت با قانون استعماری است و بیعت بیبیعت! من زیر بار زورگیریِ عقیدتیِ قانونی نمیروم! با این قانون اساسی، گـورخوابها هیــچوقت صاحبخانه نخواهند شد!"
ببینیم و تعریف کنیم!
خواندم:
آن که در گور لمیده بود نامش آرمان بود!
ان که سلام و درود و نگاه را از چشمان ربود و تخم کینه کاشت
نه گورکن
که قانون گورستان بود و بیعت!
این گورستان و گورخوابهایش نتیجهی عملکردی تاریخی به قانونی نانوشته اند:
با من که نباشی، حتما بر منی!
وحشتناک تر اینکه: گورخوابهای جنتلمن و سانتیمانتال که گورهایشان از خشت طلاست، همواره مانع از تغییر قانون این کارخانهاند و مایلند با امید و بیعت با این قانون در تمام معرکهها به یک گورکن قانونی دیگر دل ببندند! و به جای نقد و نگاه علمی و بنیادی به قانونِ تفرقه و نفاق بین یک تن واحد، بین خودی و غیرخودی، برای گورخوابهای خاکی، لالایی بخوانند و خود را با شعر و شعارهای غیرحقوقی و ناممکن و حسرت و گریه مست کنند و دیگران را در "توهمی"... گــــور!
خیام ابراهیمی
(9-1) دی 1395
No comments:
Post a Comment