Friday, November 5, 2021

فلسفه واو عطف پیش از یا

فلسفه واو عطف پیش از یا:

فلسفه "واوِ عطف" پیش از یا (جهان بینی؟ و یا جهان نبینی؟) و #آئین_مهر :



مشکل از شخصیتِ رهبر و، آن‌واین نیست...مشکل از شخصیتِ بایدن و، روس‌وچین نیست
!
مشکل از تاثیرِ برجام و رکودِ بورس نیست...مشکل از بیت و فرابیت و رسوم و دین نیست
مشکل از رعیت و ارباب و دلِ پر کین نیست...مشکل از تحریم و نافرمانی و تمکین نیست
مشکل از شاکله‌یِ قدرتِ مردم، بود و هست...مشکل از قدرتِ قانونیِ شهروند است و بس
تا که قدرت در یدِ یک شخص و یک شاخصه شد...مشکل از مردمسوار و قاچ و اسب و زین نیست
!
مشکل از قطعیت است‌و حکم و امری در دو قطب:..."یا که حقی! یا که باطل! این وسط آیین نیست
!"
مشکل از قانونِ جنگ است، بین کفر و ایمنی...مشکل از تقسیمِ یک تن، بینِ دوست و دشمنی
مشکلِ ما ریشه‌ای است در خاک بی مهر و وفا...نور و آب و یک هوای مشترک بر دانه‌ها
دائما مشکل زِ بنیاد و نظامِ رهبری است...نحوه‌ی تصمیمِ مردم در نظامِ برتری است
!
نقشه‌ی راهی که از بنیــادِ خاصان سَر زَنَد...نقشه‌ی عـــــامِ شکوفاییِ "آن و این" نیست
!
راه ما در نحوه‌ی تصمیم عام است بر خواص...وَرنه این ویرانه را هیچ چاره‌ای، تامین نیست
!

الف) قطعیت و یا عدم قطعیت؟
به نظر میرسد رمز و حلقه‌ی مفقوده در آن "واو عطف" باشد
.
دنیای فعلی آن "واو عطف پیش از یا" را ندارد... شهروندان جهان یا این‌وَری‌اند، یا آن‌وَری... یا کمونیستند؛ یا لیبرال...یا به
#اصالت_جامعه باور دارند، یا به #اصالت_فرد... یا بنا را در توزیع قدرت برابر بین تمام شهروندان فارغ از روش شکوفایی استعداد و تلاش و ارزش افزوده‌ی راستین(نه کاذب) قرار داده‌اند، یا بنا و اولویت را صرفا بر پتانسیل و #وسعت_وجودی فردی قرارداده و به اندازه‌ی سرعت تولید ارزش افزوده‌ی جعلی‌شان در کورس رقابت و حذف، پاداش می‌دهند... #سوسیالیسم_مطلقگرا تا اتوپیای #کمونیسم ، و کاپیتالیسم مطلقگرا (سرمایه‌داری بی‌مهارِ نئولیبرالیسم) دو سوی این نیاز حیاتی، به اعمالِ یک قطعیت سرمدی، به شکل دو فلسفه‌ی بنیادگرای جعلی قرار گرفته‌اند؛ که محصول هر دو آدمک و رُبات است!

فلسفه "واوِ عطف پیش از یا" اما از جهانی دیگر گزارش می‌دهد که جعلی نیست! سیال است!

این فلسفه به تعبیری اساسا فلسفه نیست! و حتی از در هم آمیختن دو و چند جهان‌بینی حاصل نمی‌شود؛ و برای محصولی خاص و مشخص و قابل توزین، در یک جهان بینی و یا یک جهان‌نبینی جدید، طراحی نشده است! این نگاه از متن طبیعت برآمده و گزارش می‌شود.
بلکه محصولِ نگاه کردنی است از نقاطی متکثر؛ و گزارشی است مبتنی بر کشف و شهود(بدون حکم قطعی) که محصول آن هم افزایی و مهرورزی است، که با نگرشی هیومی و کیرکیگاردی همخوان است
.
من و ما بر "هستی" محیط نیستیم... ما حتی به‌عنوان یک
#محاط در هستی بر محاط‌های درونِ خویش نیز محیط نیستیم... سیستمهای محیطی و محاطی هنوز ناشناخته‌اند! نه از ذره خبرداریم نه از کهکشان!
ما مسافری بی‌زمانیم و در این بی‌زمانی و بی‌مکانی، مایلیم میوه دهیم و میوه بچینیم... و نمی‌توانیم بدانیم این میوه دقیقا چه باید باشد؟! اما میدانیم تولید آن باید گسترش حیات متعادل همه(نه خواص) باشد! و این مقدور نمیشود مگر با ظن و گمان و یا مناسبات قدرت در محیطی که فلسفه‌ی بینادیِ حیاتش، گورستانی جعلی نیست
...
.
ما هنوز نمی‌دانیم که آن موجود ریزی که گاهی لای کتاب‌های کاهی در حال حرکت است در پی چیست؟ و جاهلانه بر حرکت و راه رفتنش نام
#غریزه گذارده‌ایم. ما قضاوت می‌کنیم که او بی شعوری خودآگاه است؛ چون خودمان قادر نیستیم با او رابطه‌ای معنادار برقرار کنیم. و او را فاقد شعوری آگاهانه می‌دانیم؛ و به دلیل آن بیشعوری خویش بر ماهیت حرکت او نام غریزه‌ی کور گذارده‌ایم و خلاص کرده‌ایم خود را از برزخی میان جهل و نادانی؛ آن هم در سازوکار یک #علم وضعی و قراردادی که حکم قطعی صادر می‌کند در بستر حقیقتی مجهول؛ و نهایتا انگشت را میگذارد روی آن موجود و له‌اَش می‌کند، تا از شرَ جهل خویش از ناشناخته خلاص شود... بی آنکه متاثر شود و متوجه باشد که یک حیات و زندگی مجهول را کشته و حذف کرده است! همین روش وقتی در اجتماعیات تعمیم می‌یابد، آنگاه #حذف چند میلیون نفر برای امنیتِ چند میلیون دیگر موجه می‌شود... تا هدف وسیله را توجیه کند!
و این آغاز جنایت بر اساس فلسفه‌ی
#قطعیت است!... آنگاه دیگر فرق چندانی ندارد که #بیل_گیتس باشی با شعار جهان سبز و پاک با سیاستهای انسانکش امروزی برای انسان فردا... و یا #هیتلر و یا #خمینی باشی با کشتن درهمِ مؤمنین و کفار، برای مؤمن کردنِ یکدستِ کل دنیا بر توَهُم #ژن_برتر ایدئولوژیک (بر اساس جهان‌بینی و فلسفه‌ی قطعیت).
.
فلسفه‌ی "واو عطف پیش از یا" بر خلاف عُرفِ مرسوم بی‌فلسفه‌گی هیومی و کیرکیگاردی است! بلکه نوعی زیستن بر اساس واقعیتی است جاری و رو به رشد که نمی‌دانیم آیا پایانی دارد یا نه؟ چون به تجربه‌ی پایان آن جاهلیم... اما از سویی می‌دانیم که خورشید با آتش درون نورِ بیرونش موجبِ حیات می‌شود...نه به تنهایی، بلکه در همراهی با آب و هوا و خاک و دانه که از خاک و "نمی‌دانیم دیگر چه" زاینده است و موجب تولید میوه و دانه و جاودانگی تا لحظه ی نامعلوم میشود... ما می‌میریم اما نمی‌دانیم چه اثر جدیدی از ما در هستی باقی می‌ماند
...
آن‌ها قضاوت می‌کنند که روح و یا کوزه... اما آیا این تمام ماجراست؟!... نمی‌دانیم
!
سرچشمه‌ی آن "لا ادری" مشهور از اقرار به همین واقعیت است! واقعیتگرایی! و نه توهم به حقیقت
!
.
شکوفایی فردیت همراه با شکوفایی جامعه و بالعکس
.
به همین دلیل فلسفه‌ی "واو عطف پیش از یا"، بنایش را در جامعه و فردیت توأمان، بر جهان‌نبینی و حرمت تجربیات شخصی و دوبینی گذارده است... باید در این برزخ غیرقابل انکار حرکت کرد...زندگی کرد... اما با چه هدفی؟ آیا می‌توان هدفی برای زندگی در این سیستم جاهلانه و در انگاره‌ی بی سیستمی تعیین کرد...؟
"فلسفه‌ی واو پیش از یا" از هم افزایی در چنین برزخی سخن می‌گوید!
و از یافتنِ انگیزه‌ی حرکت برای چه
...
ما برای چه و برای چه هدفی باید دارای انگیزه‌ی حرکت باشیم یا نباشیم؟
ما چگونه می‌توانیم در کورسِ سرعت برای حذف رقیب و در مسابقه‌ی کسب قدرت، از زندگی جا نمانیم؟ و تکلیف انسان(آدمک کمونیست و یا آدمک نئولیبرالیست) در مقابل ما، و ما نسبت به انسان چیست؟

آیا سازوکارِ زاینده و بالنده‌یِ این‌جهانیِ دیگری، می‌تواند متصور باشد؟
ممکن است پاسخ به این پرسش، به دلخواه پروژه‌های #بیل_گیتس و #زاکر_برگ و #ایلان_ماسک نباشد! چون تمام انگیزهایشان را در راه به ثمر نشاندن پروژه هایشان به هم می‌ریزد! بیل گیتس در راه دستیابی به اهداف تعریف شده برای دنیای سبزی با اب و هوای پاک که نباید لایه‌ی اوزون در آن پاره تر شود، و برای آن جهان اتمیزه‌ی بشری با تعریفی که از انسانی با #ژن_برتر دارد، که برای دستیابی به آن، حتی اگر میلیونها بشر قربانی شوند مهم نیست، حتی از همسر خود جدا شده است... یعنی زندگی مشترک خود را قربانی اهدافی بزرگ کرده است... این انگیزه بسیار قوی است... #بمب_هسته‌ای دارد عین شمشیر ولایی لازم الاجراء چون امر به معروف و نهی از منکر، که به هر کن فیکونی باید امرش مطاع بشود... رجزی که در گرگ‌بازار جهان میتواند به واقعیت بپیوندد و برای خود کسب و کاری است که امروزه شرکت‌های چند ملیتی را با قدرت برگرفته از شورای امنیت سازمان ملل (شرکت سهامی خاص صاحبان سرمایه در جهان) درگیر پروژه‌های خود کرده است... و منافع آن #کمونیسم_فرضی و جعلی با خوانشِ #چینی را با منافع سرمایه‌داری پیوند زده است... #چین میلیون‌ها انسان سرزمین خود و غیرخود را قربانی می‌کند تا امریکا با شراکت با تکنولوژی و سرمایه‌ی امریکایی که میلیون‌ها انسان را قربانی می‌کند، در یک تعامل اقتصادی و یا همراهی استراتژیک، موجب جریان یک نوع زندگی تحمیلی با کار اجباریِ بخور و بمیری شود شبیه #زندانیان نظام ولایی ایران(یا بالعکس)، تا #ترامپ برای زندگی دارای انگیزش لازم باقی بماند تا برای تبدیل کاسه توالت طلای پنت هاوسش به الماس تا دور بعدی در میدان باقی بماند یا چون #کندی حذف شود... تا کمونیستی چون #استالین کمونیست‌های ایرانی پناهنده به کشور کمونیست خودش را اعدام کند! یکی از آن کمونیست‌ها برادر زنده‌یاد #آرامش_دوستدار بود که برخی به او می‌گویند فیلسوف(چون تحصیلات و آثارش در باب فلسفه بوده است)... او فلسفه دان بود اما خودش اقرار کرد که فیلسوف نیست!

براستی چگونه شهروند جهان امروز باید در این بلبشوی معانی، گیج نشود و به جان یکدیگر نیفتد! در این بلبشو کافی است یک شخص مستقل اراده کند که با نگاه هرمنوتیک و یا با تکیه بر عبرت تاریخی شخصیت و یا شاخصه‌ای را نقد کند!... آنگاه تیر و نیزه است که در سوء تفاهمات فلسفی یک معرکه میسازد به نفع سربازان میدانی و نواله‌خوران و ایادی مستقیم و غیرمستقیمِ ملکه، در شورای امنیت سازمان دُوَل از امریکا و فرانسه تا چین و دلالشان روسیه و کارگزاران و مزدوران شاغل در شرکتهای‌شان تا شهروندانِ هر شهری تا همسایه‌ی پایینی و بالایی آپارتمانمان. این منافع زنجیره‌ای دارای یک فلسفه‌ای است که بر هستی انسان سایه افکنده و در جهل و گمراهی بشر را به جان بشر انداخته!
.
براستی فلسفه چیست؟ آیا صدور حکم قطعی نسبت به مناسبات قدرت حیات در جهان است؟ آیا چنین فلسفه ی مطلقگرایی بر اساس علم مقدور است؟ اگر اینطور است آن فلسفه کدام است؟ و اگر نیست آن فلسفه ای که بنایش بر عدم قطعیت است اما به نهلیسم و پوچگرایی منتهی نمیشود و انگیزشی انسانی میدهد کدام است؟
و این که انسان کیست و چیست؟
فلسفه "واو عطف" پیش از "یا" از چنین ماهیتی گزارش می‌دهد
!
ماهیتی که تا مستقر نشود، هیچ ماهیگیری نمیتواند از تمام یک لب هیچ خنده‌ای را صید کند
!
چون بنای حرکت بر امنیت ناشی از
#حذف رقیب است! نه #هم_افزایی نور و آب و هوا و خاک و تمام دانه‌ها...
.
ب) دوقطبی کاذب و عوامفریبانه:
موتور تولید ثروت و فقر(با صلح و جنگ) برای آبادی و ویرانی
:
منم روح الله: گنده‌گو‌ترین #رجزخوان پوشالی و موش موشکیِ تمامیتخواهِ پوشکی تاریخ
!
پدر معنوی جلسات #شعر_ولایی_رجز که هر ساله در محل بیت معظم شیاطین و اجنه‌ی لمپن و چماقداران و اسیدپاشان و آتشبیاران و آتش‌به‌اختیارانِ خوش ذوقِ جهنم، برگزار می‌شود
!
منم روح الله!... نقطه‌ی مخالف #کورش که اهل گسترش امنیت و آبادانی و ثروت و صلح برای تمام مردم جهان بود
!
منم روح‌الله: آنکه با نشانه شناسی شرق شناس بریتانیایی پرفسور بانو لمپتون، به عنوان بهترین آلت تنش‌آفرین بازیهای سرمایه داران جهان شناسایی شده و میدان یافتم و از پاریس هل داده شدم و جنگ برایم نعمت بود و با تحریک عراق( که بواسطه امریکا و روسیه و اروپا پشتیبانی شد) خودم هم بواسطه ی همانها تقویت شدم، و عین چلمن‌ها بر ثروت دلالان اهل بیت و لابی‌ها و ثروتمندان عالم افزودم! (البته از جیبِ مردم قانونا عقیم و بینوای ایران) و هنوز توسط پیروان صادقِ راه خودم، در منطقه به همان آتش‌بازی‌ها مشغولیم
.
منم روح الله: آنکه با بلغور کردنِ مشتی کلماتِ سوء تفاهم برانگیز بی‌‌معنا در منافع مشترک مادی در اجتماعیات، پیچیده در چند متر پارچه و دستار و عبا، بر تن ابلیسِ کبریا، ملتی باستانی و زخمدیده از تجاوز و غارتِ اعراب صحرانشین را پیرو حماقتِ خوارزمشاهی که مردم را لقمه‌ی چنگیز مغول کرد، پیش از روز قیامت فریفتم، تا به عهد خود نزد خدای باریتعالی وفا کند و انسان را بفریبد
!
منم روح الله... که تنها با دو دهم درصدِ ثروت جهان که از صد درصد مردم ایران غصب کرده ام، برای ثروتمندترین کشورهای جهان #رجز می‌خوانم تا روز به روز از آن دو دهم درصد بکاهم و ملتی را به خاک سیاه بنشانم
!
تا مگر ملتی باستانی با چنین جنونی به پاخیزند و من با چماقداران و اسیدپاشان و تک تیراندازانم، برای محو مستضعفین از تعداد نواله خواران و گورخوابان ایران بکاهم و بصورت حذفی با استضعاف مبارزه کنم! تا علی بماند و اهل بیت و حوض سلطونش
!

و اما ثروتمندان کیانند؟
هسته مرکزی این کشورها اعضاء شورای امنیت سازمان ملل_شرکت سهامی خاص جهانند) که پس از جنگ سرد برای چاپیدن جهان، در دو گروه جی.هفت و شانگهای با یارگیری از دیگر کشورها(از دلال گرفته تا دو دوزه بازها) بازی #دو_قطبی_کاذب را برای فریفتن کشورهای در حال توسعه و محروم جهان راه انداخته‌اند و با خرس وسط و دست رشته از کشورهایی مثل ایران در جنگهای نیابتی و منطقه ای و تنش آفرین، خرسواری میگیرند
!
.
1. اعضاء سازمان دول(ملل): شرکت سهامی خاص جهان: امریکا+انگلیس+فرانسه+ (روسیه+چین)

شامل قطب راست کاذب(3 عضو)+ و قطب چپ کاذب(دو عضو).
.
2. قطب راست کاذب: گروه جی هفت(3 عضو+ یارانش):
بر اساس تبلیغات خود کشورهای تشکیل دهنده این سازمان، اعضای آن "هفت اقتصاد پیشرفته" جهان هستند: کانادا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، بریتانیا و ایالات متحده آمریکا. (البته نماینده اتحادیه اروپا نیز در این نشست حضور دارد تا همه ۲۸ عضو اتحادیه را نمایندگی کند
.)
سازمان شانگهای سال ۲۰۰۱ میلادی برای مبارزه با اسلامگرایی افراطی و نگرانی‌های دیگر امنیتی در چین، روسیه و چهار کشور دیگر از جماهیر سابق شوروی تاسیس شد
.
.
3. قطب چپ کاذب: گروه شانگهای/ قطب شرقی (2 عضو اصلی بعنوان یار تمرینی قطب غربی+ آلتها و توپ‌جمع‌کن‌هایش)
روسیه(دلال و آتشبیار معرکه)، چین(شریک سرمایه داران امریکایی و غربی و سهامدار شرکتهای چندملیتی)، و ابزارآلات و آلتهایی چون: تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان، قزاقستان، هند و پاکستان از اعضای اصلی و افغانستان، ایران(اخیرا آلت شده)، بلاروس و مغولستان از اعضای ناظر بوده‌اند و اکنون ایران هم به عضویت کامل در آمده است
.
***
نتیجه: تقسیم و تسهیم ثروت کل جهان
.
4. ثروتمندترین کشورهای جهان
:

کشورهایی که بیشترین ثروت جهان را در اختیار دارند:

💵آمریکا: ۱۰۵.۹۹ تریلیون دلار

💵چین: ۶۳.۸۳ تریلیون دلار

💵ژاپن: ۲۴.۹۹ تریلیون دلار

💵آلمان: ۱۴.۶۶ تریلیون دلار

💵انگلستان: ۱۴.۳۴ تریلیون دلار

💵فرانسه: ۱۳.۷۳ تریلیون دلار

💵هند: ۱۲.۶۱ تریلیون دلار

💵ایتالیا: ۱۱.۳۶ تریلیون دلار

💵کانادا: ۸.۵۷ تریلیون دلار

💵اسپانیا: ۷.۷۷ تریلیون دلار

ثروت خالص ملی به عنوان دارایی خالص ملی یک کشور شناخته میشود. یعنی کل مبلغ ارزش دارایی‌های یک کشور منهای بدهی‌های آن کشور است. این به کل ثروت خالص که توسط شهروندان یک ملت در یک زمان معین در اختیار دارد، اشاره دارد.

ایالات متحده با ۱۰۶ تریلیون دلار، مالک ۲۹% از ثروت جهان است. سهم ایران دو دهم درصد است!

🔻با دو دهم درصدِ ثروت جهان، هر روز هم براي دنيا #رجز_خواني مي‌كنيم!

*فهرست بخش (4) چهارم، برگرفته از سهام نیوز.

.

ج) توسعه متوازن با هم افزایی و عدم قطعیت:
به‌باورم، فلسفه "واو عطف پیش از یا" می‌تواند جهان را به کامِ انسان کند!
آن هم بصورت کاملا علمی... با میدان دادن به قطعیتِ گمان در اجتماعیات و مدنیت، متکی بر #آیین_مهر که برگرفته از #اعتماد به حقیقت پنهان و حیاتبخشِ نهفته در طبیعت است! با احتمال عناصری ناشناخته برای آزمون و خطایی انسانی، که آدمک و رباتِ یک کارخانه‌ی آدمکسازی و انسانسوز نیست! میان دو حَدّ انگیزشی حداقلی و حداکثری بهره‌مندی از منابع طبیعت به نسبت توزیع و تعدیلِ قدرت و برای هم افزایی و تولید ارزش افزوده‌ی مهرورزی و آن میوه‌ی راستین حیات: #مهر و امنیت که سرچشمه‌ی ایمان امن است
!
وسعت وجودیِ #معلولین پتانسیل و منبع اصلی معدن این #ارزش_افزوده است! نه معادن تالک و لیتیوم و مس و نفت و آهن.. تا برزخِ #بیت_کوین
.
انسان آدم آهنی نیست
!
جهان سرمایه باید از سرعت توسعه اقتصادی خود به نفع توسعه متوازان(اقتصادی/سیاسی) بکاهد و پایش را از پروژه‌ی آپارتمان‌سازی #ایلان_ماسک در کره مریخ بردارد و دستانش را به چشمان بی فروغ در ماه محرومان در کوره پزخانه‌ها پیوند بزند و از درخت زمینی و واقعی آن #سیب_زندگی را بچیند! وگرنه میلیون‌ها نفر معلول و محروم، از قطارِ صدور خودی به غیرخودی از حرص و آزِ ناپایانِ سوزنبان‌ها جا می‌مانند
!

#خیام_ابراهیمی

10آبان 1400 اُمَوی

 

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...