Saturday, February 1, 2020

جبران راه امام

جبران #راه_امام
(سالروز ورود فتنه‌ی تقیه و دروغ سازماندهی شده در وطن)


















آن "راه" که بهرِ نان و آب و آلونکی، هماره تقیه‌پروَر است
راهِ امــــامِ مکر و دروغ‌ است، که تا ســراب، راهبر است!
آن روبهی که در پوستین دوست، ‌‌با دشمنی، بی رقیب بود
آن‌کس که بی‌حس و با خدعه آمد و رفت و پُر فریب بود
آن "هیــــچ" که خاکی و خدمتگزار آمد و سروری کرد
بـــادی دمید به بادکنکِ مردم و هـوای بیدادگـــری کرد
آن‌کس که گفت: "همه جایِ وطن مملو از بیچاره‌گی است
چون سهمِ "مردمِ هیچی‌ندار" زِ نفت، بی‌مایه‌گی است
از بهرِ آب و برق و نفتِ مفت، نباید که پول داد
افسارِ شهرِ مرگ و زندگی را، نشاید به‌ غول داد!"
هرگز نگفت که مزدِ راهِ دون‌پرورش گرسنگی است
فرجامِ  نفتِ مفتِ غـــــــــولِ اکبرش، آواره‌گی است
هرگز نگفت که برای کشتنِ غولِ چراغ جـــــادوی‌اَت
میلیون دلار گرفته رشوه از کارتر و از هر عدوی‌اَت
هرگز نگفـــت که چون گروگان‌فروشی است مرامش
تهدید و رجز حلال است و حکم ترور نبود حرامش
گفت ما اهل علم و بحث و دیالوگیم نه ترور وقت گفتگو
از بختیـــــــــار و فریدون گرفته تا شرفکندی و قاسملو
هرگز نگفت که به دست دوستی‌اش، خنجرِ خدعه بود
اهدافِ شور انقلاب و شعار آزادی‌اش، دعای ندبه بود
دزدی زِ چشمِ مردم صغیر، چو قله‌ایست در پیام بت 
هرگز نگفت که بت‌شکنی راه پله‌ایست به بــــام بت
هرگز نگفت که برای رهایی از پتک و یــوغِ بردگی
باید که جــان بفروشی به بُت چماق و دروغ و بندگی
چون خر گذشت زِ "پلِ مرادِ بیعت"و خر شد جماعتی
هم نفت فسانه گشت و هم آب و نان و هم صدق و هر غیرتی
آب و گل و خشتِ این خـــــانه‌ چون به‌دروغ بسته شد
آئینِ مهر و دوستی از هم گسست و دروغ خجسته شد
در مکتبش، زِ گهواره تا گـــور،  دروغ سلطه داشت
هر اسم و نام و سند که ثبت شد، با دروغ عُلقِه داشت 
یک ملتی دوپــــاره زِ مؤمن و کافری به کـامِ وی 
"مام وطن" اسیرِ دروغ‌های ولایت و احکــام وی
وانگه تمـــــام قبیله، گروگـــانِ قانــــــــونِ فتنه شد
باید که خون کشید زِ رگ و چاهِ نفت و بی‌خانه شد
چون بر ژنِ دروغ و جنگ و تجاوز، نطفه‌اش بسته شد
هر وصلتِ حلال با دروغ، مفسدِ یک قــــومِ خسته شد!
چون عامل بقاء و حیــات در تنازع و هوار نهاده شد
نان از نزاع خون و گندم و  آتش‌به‌اختیــــار زاده شد
انگــار که اقتصـــادِ جنگی این وطن فقرِ مقاومتی است
تقدیرِ امنیتِ غارتگران جان و تن، حکم حکومتی است
وجدانِ طفلِ مکتبِ زورگیری از آتشِ دروغ سوخته
چون اسم و نــــام و شناسنامه‌‌ را بـــا دروغ دوختـه
راه امــام، راه تقیه و و دروغ با خودی و غیرخودی
در دیزیِ "اهلِ بیت" همه گوشت و صاحبش نخودی
وقتی‌که مادرِ خرج و دخل،  یکی است و دیگر هیچ
وقتی‌که حفظِ قدرتش چو واجبی است و دیگر هیچ
وقتی‌که ارزشِ افزوده با مادر خرج نیست
وقتی حقوق گورکنان به دفاتر درج نیست!
حالا بگو به من که شریک دزدی آیا یا با منی؟
یا چون رفیق قافله به فکر مزدی و در ایمنی؟
آیا به راه و رسم امام دروغ و تقیه‌ات شادی؟
یا مانده‌ای به برزخ بیچاره‌گان و در غمبادی؟
راهی‌است راه امام که هیچ‌اَش فسانه نیست
آنجا جز آنکه جان بستانند، جای چانه نیست
حالا تو مانده‌ای و اتمام‌ِحجتی و یک لوطی و هزار صندوق مارگیری
چه در صف صندوق شعبده بخزی و چه به عشق معجزتی به لانه‌ی موش
سهمت هزار مار بیعت است و نه چند کبوتر و نه حتی یکی خرگوش
باور کنی یا نکنی، در بازار سکه، اعتبار در جیبهای واقعی توست
خواهی پشیزت را بریزی به کاسه‌ی گدایی خیمه‌شب‌باز، شریک جرم خوانشِ مولایی
خواهی پشیزت را به خانه بری و پنهان کنی، باز شریک جرمِ فرمایشِ آقایی
خواهی اما اگر چنته‌ها را به هم افزایی به بازار آوری و سکه‌ای بخری، اما خود آقایی
تا از سکه بیندازی این بازار مکاره را در میدان راست
سکه اگر خواهی پس چپ و چنته‌ات را رو کن که اعتبار میان ماست!
و سرانجامِ بازی تو میان ماست و دوغ و دوشاب اما پیداست... از دروغ راه امام... تا راه راست
که نه راه من است و نه راه تو و نه راه دروغِ رُخِ هیـــچ در ماه
بلکه اعتبار این سکه در راه ماست...
در این بیعت وحدت با ما و یا با شعبده‌باز
مهلتی در پیش روست در این میدان، باز
در فرصت این انتخاب بین متن و حاشیه
سهمِ این راه مشترک را درون گود بپرداز!
خیام ابراهیمی
12 بهمن 1398
(سالروز فتنه‌ی تقیه و دروغ سازماندهی شده در وطن)
پی نوشت:
باید که پاک شوی زِ راهِ اُمّت و امام دروغ، ای خاک مشترک، ای وطن!
با حذف و نفی شریک، نه! ‌که با جذب و ثبتِ همه ذرّاتِ این جان و تن!
چون نور بی‌دریغ بتابی و همچو باران بباری به هر چه پلیدی در خاک
تا جمله ذرّات بشویی از چرک و کین و مرده‌خواری در هـــــوای پاک
وانگه در آغوش بگیری چو  مام میهن، تمــــام فرزندان را
تنها نه مؤمنین به این خیمه‌شب‌باز و کافران به آن لقمان را.
...
راه امام و بیعت هیچستان با هیچ
آن راه که در آسمان کورِ کویر، با هیـــچ شد آغاز
هیچی به گور فرود آمد و تا گور کشاند همه سروران را 

گورخواب شد این صاحبِ‌حق و هیچ، در هیــچِ "اهلِ نیاز"

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...