#حضور_پرشکوه اقلیت10درصدی؟
یا اکثریت90درصدی؟!
48درصد و 52درصد را(با آن
اعشارِ غلط اندازش) در فقدان مکانیسم راستی آزمایی تمام مردم(نه انحصارا مومنین
ملتزم به ناخدای کدخدایی)، چگونه اثبات میکنی؟ مهندس!
(نامهای به داکتر رحمانی فضلی، بانضمام یک خاطره)
پیشدرآمد
وزیرِ حضرتِ کشور فرمود:
حضور
#پرشکوه مردم علیرغم همه فشارهای روانی، تبلیغاتی، نارضایتیهای اجتماعی ناشی از
تحریمها(که سیاستهای کلان تکنفره، از قبیل بالارفتن از دیوار مردم، فعالیتهای
پنهانی و دزدانهی هستهای منجر به فرجام مجازات تنبیهی برجام، و حضور نظامی در
کشورهای منطقه برای صدور فیزیکی انقلاب به منطقه و جهان موجب آنست؛ نه مردم) تحقق
یافت! رهبری(رییس فرقه قانون تقیه و مکر و خدعهی مقدس) همواره در مراحل مختلف
انتخابات، از قبل، حین و بعد از انتخابات، راهنما، حامی و پشتیبان بودند! (لابد
چون خود باعث و بانی این بلاهای خودخواسته بودهاند و خود باید آنرا یکجوری هم
بیاورند و جمع کنند که هم سیخ بسوزد و هم کباب!) رئیس جمهور کشورمان تمام اختیارات
و راهنماییهای لازم را در اختیار وزارت کشور و ستاد انتخابات قرار دادند(در یک
هماهنگی سابقهدار طبق #سناریوی_بنفش، همراه با مخالفخوانی الکی، هم فاز و ذوب در حضرت کشور) پس از فرصت
قانونی رسیدگی به شکایات از سوی شورای نگهبان، نتایج نهایی اعلام میشود! (آقا
موقع نوشتن همین نامه زرتی اعلام شد...! الان ما که شکایتمان بیپاسخ مانده، کجا
برویم؟)
1. تعدادی از تعرفههای اخذ شده توسط رأی دهندگان، با توجه به تعدد
صندوقهای آراء، #سهواً به
صندوقهای دیگر ریخته شده!( خب، اینکه گریه نداره!... اگر توی همون حوزه بوده جداش
کنید!... اگر هم در یک حوزهی دیگه بوده رسواش کنید! چون دیگه این سهوی نیست؛
عمدیه).
2. و تعدادی نیز توسط افراد از شعبه خارج شده است! (دیدی حالا؟...
شاهد از غیب آمد! از شعبه خارج شده)...
.
جناب آقای
داکتر فضلی!
لطفا پیش از
خواندن این نامه یک نگاهی به ویدئوی لینک پیوست بیندازید، تا بفرمایید که آیا این
#شکوه مدیونِ حضور آن 90درصد در سوراخ موش بودهاست؟ و یا آن 10درصد در میدان(که
چهل و چند درصد خوانش کردید)؟!
جدا خسته نباشید!
بویژه در مورد اعلامیهای که در باب #انتخابات_پرشکوه صادر کردید! که براستی در
طول تاریخ بی نظیر بوده است! دستمریزاد!
صفت #پرشکوه، از شکسته نفسی خودتان است! وگرنه این ماجرا لایق صفاتی بیشتر از این
حرفهاست! مع الوصف چند ویرگول ناقابل آن وسط مسطها مطرح است که برای رفع شبهه و
دفعِ تبلیغاتِ ضدانقلابی دژمنان، لازم است پاسخگو باشید! لذا در باب اعلامیهی آن
وزارت فخیمهی دولتِ حضرت کشورِ آقای نظام و منصوبین، چند پرسش جدی مطرح است، که
امید است، اگر هنوز میتوانید فکرکنید، پاسخی در خورِ این #انتخابات_پرشکوه بدهید:
1. خدمتگزار مردم کیست؟ شما بدستور آقا؟ یا خود آقا بدستور ملت؟
فرمودید
کارگزاران خدوم دولت آقا، خدمتگزارِ مردمند! و امیدوارید موفق باشند! نفرمودید
معنای خدمتگزار و یا خدمتگذار چیست؟ یعنی مردم باید فرمان بدهند و خدمتگزار اجرا
کند؟ و یا خدمتگذار باید دستور دهد و مردم تمکین کنند؟! به نظر میرسد: معنای
خدمتگزار یکجورهایی مصادره به مطلوب ( با تمِ سرکوب) شده باشد! لطفا بفرمائید
پرافسور حداد عادل در فرهنگستان، این واژه را معنا کند!
2. جزای فعل تحریم #حرام چیست؟
فکر میکنید،
علیرغم فتوای #حرام بودن #تحریم از
سوی علماء و حضرت امام، با عنایت به: از مشروعیت ساقط شدن قانون اساسی نظام، حکمِ
خواستهها و آمال آن 52 درصد تحریمی(شما تقلب در رفته بخوان 90 درصد) چیست؟ آیا از
آن آمال و خواستههای اکثریت مردم، باید تقدیر شود و یا مشمول جزای اسلامیاند؟
3. فکر میکنید آیا این #عمل_حرام و
بیسابقه توسط اکثریت مردم، علیرغم تاکید مؤکد حضرت امام، یک حماسهی پرشکوه
مردمی است؟ و یا مستوجب حد شرعی؟!
4. نظرتان راجع به بیشترین بیمبالاتی تاریخی مردم، یعنی 4 میلیون #رأی_باطله به
عنوان بیشترین رایباطله در کل انتخابات نظام پرشکوه ملایان(علیه سلام) چیست؟
5. با عنایت به 52 درصد رسمی( و یا همان 90 درصد واقعی) تحریم
کنندگان به عنوان #نه به نظام و قانون اساسی(مبایعه نامهی اختیار طفلان صغیر)،
جایگاه آقای کشور و نظام بدون مشروعیت قانونی، چیست؟و آیا میتواند از منافع و منابع
طبیعی مفت و رایگان ملت بهره ببرد و همچنان از حقوق و مزایا و رانت و تاخت و تاز
غیرپاسخگو منتفع بشود؟ و یا باید هر چه زودتر منتظر رفراندوم بود؟
6. در باب عدم مشروعیت قانون اساسی و نظام، لطفا نفرمائید در #فنلاند هم
اوضاع همینطور است و نرخ مشارکت مردم کم است! چون آنجا مردم از سر #اعتماد رای
نمیدهند! چون خیالشان راحت است که سیستم دولتی، از اعتماد مردم سوء استفاده نکرده
و دزدکی فعالیت هستهای نمیکند تا بعدا گندش در بیاید و تحریم را بر مردم تحمیل
کند! و سپس ناگزیر شود برای لاپوشانی این مجازات و تحریم قانونی، به تجارت قاچاق
روی آورد و متعاقبا مرتکب اختلاسهای زنجیرهای و سازماندهی شده شود و بعلت اعتراض
مردم به تبعات تورمی آن مغز ملت معترض را با تک تیراندازان لبنانی روی آسفالت
بپاشاند و همه را به خفت و خواری بنشاند!
آنجا مثل اینجا، مردم از سر #عجز و
#نفرت و
#نارضایتی و
اختگی قانونی صندوق رای را ترک نمیکنند!
نگوئید اینجا هم مردم از سر اعتماد افسار خود را واگذار کردهاند! که خود حضرت و
حضرتعالی دوتایی در کمال صحت عقل فرمودید، که نارضایتی مجازی و خیالی بعلت تبلیغات
دژمن عامل تحریم بوده است! و آن مغزها که روی آسفالت پاشیده شد و آن گرسنگانی که
خودسوزی و خودکشی میکنند، متوهم شده اند که گرسنه و بی خانمانند! و نه زورگیری
عقیدتی منتهی به غضب آب و خاک مشترک و منجر به فلاکت مادی با روشهای غیرانسانی!
.
7. جهل اکثریت مردم پس از
انقلاب آگاهیبخش پفکی، یعنی چه؟
واقعا این چه اکثریت جاهلی است که با وجود صدها شبکهی رسانهای حکومتی با صرف
میلیاردها دلار از خون مردم، هنوز متاثر از تبلیغات دژمن میشوند؛ اما برای فتوای
علماء تره هم خرد نمیکنند؟! آیا نباید تمام این جنازههای صغیر و فقیر را به
صلابه کشید؟! و یا باید خر علماء و مسئولین را چسبید و به خاطر تحمیل این تحریمها
و این فقر مادی و معنوی، تا آخرین سکهی اموال مردم از حلقومشان بیرون کشید؟
8. ضرورت رفراندوم (بعلت غبن در فهم قانون اساسی و ابطال آن)
آیا منظور شما از #انتخابات_پرشکوه همین
واکنش اکثریتی با یک #نه فراگیر
بوده است؟ یا آن اقلیت حاکم بر نظام قانونمدار و قانون اساسیاش(بخوانید مبایعه
نامهی اختیار) را مسخره کردهاید؟
اگر منظور از #شکوه انتخابات،
بروز استقبال اقلیتی مردم در طول تاریخ انتخابات نباشد و بلکه تحریم اکثریتی و
آگاهانه باشد، آنگاه سزاست برای جبران مافات، در راستای تقدیر از حماسهی مردم، هر
چه زودر یک #رفراندوم برگزار
شود که آیا اساسا نسلهای پس از نسل اول انقلاب آیا عواقب و میراث آن مبایعهنامهی
اختیار را که موسوم به قانون اساسی است، قبول دارند یا نه؟
شاید پدرانشان مغبون شده باشند! و یا فرزندان نخواسته باشند که آبائشان اختیار و
ارادهی ایشان را تا ابدالدهر بفروشند! براستی بر اساس این قانون اساسی فروش ابدی
اختیارات یعنی چه؟!
اگر میگوئید این اختیار تا #ابد فروخته
نشده است، پس آن اصل 177 چیست که میگوید برخی مبانی قانون اساسی از قبیل اصل 5 و
110 تا ابد غیرقابل تغییرند!
اگر تا ابد غیرقابل تغییرند، دیگر آن اصلاحجلبانِ خائن و جاسوسان دوجانبه چه میگویند؟
اگر قابل تغییر است پس بفرمائید آن اصول حقوقی که از سوی پدر میتواند بر فرزندان
صغیر، فرض باشد چیست؟ البته اگر سواد کافی و لازم را دارید! وگرنه لطفا این پرسش
ماهوی را به بزرگتر از خود احاله دهید، و تا شنبه پاسخ دهید! تا فرصتِ شکایت از
شما منقضی نشود! وگرنه مجازید زیرآبی روید!
9. دزدی تعرفه، بعلت عدم اعتماد به دزدیِ رأی، یعنی چه؟
اما اینکه تعدادی از شرکتکنندگان پس از مُهر کردن شناسنامه، تعرفه را از حوزه
خارج کردهاند و رفتهاند حاجی حاجی مکه، تا رأیشان مورد سوء استفاده قرار نگیرد؛
یعنی چه؟ چرا باید چنین کنند؟ چرا تا ساعت 2 نیمه شب برنگشتهاند؟ آیا گم شدهاند؟
نکند اساسا ایشان در نیمه های شب مراجعه کرده و در آن لحظات ملکوتی خواب بودهاند؟!
10. بزن و دَر روی سهوی(نه
عمدی) یعنی چه؟
فرمودید: برخی پس از مهر بر شناسنامه و گذشتن خرشان از پل، با رأی بیرون زده و
رفتهاند در صندوقی دیگر آن را ریختهاند! خب این چه کاری است؟ مگر میشود آدم عاقل
هم خود را خراب کند و هم خرابکاری اش را در دو محل جار بزند؟
آیا مطمئنید این خطای ماموران شورای نگهبان نیست؟
آخر این دیگر چه مدل انتخابات مدرن و باشکوه است که در آن شاهد روشهای آرسن لوپنی
هستیم؟
آیا اینکه تعرفه از یک حوزه در حوزه ی دیگر سهوا(؟!) نه عمدا، به صندوقی دیگر
ریخته شده باشد، یکی از ویژگیهای شکوه و عظمت است؟! این چه کاری است که آدم سالم
سهوا کار خودش را پیچیده و بیشتر
کند؟ سهو از آن کسی روی میدهد که میخواهد کارش را آسان کند! یعنی ممکن است دو نوع
رای مجلس و شورای شهر را در یک صندوق بریزد!
البته که معنای این کار سهو نیست! بلکه بیشتر شبیه عمد است!
بنابراین باید پیدا کرد پرتقال فروش را... که مگر ناظرین آن حوزهی اولی، زبان
دژمن لال، گاگول و نامحرم بودهاند که اجازه دهند طرف قسر در رود و نظّار حوزهی
دیگر هم گاگول بودهاند که بدون کنترل شناسنامه، جلوی این کار را نگرفتهاند!
و گذشته از این ظاهرا این رأیها آنقدر قابل توجه بوده که حضرتعالی از آن یاد کردهاید!
یعنی چه بسی حمالان این رایها که مهرش در یک حوزه خورده اما در صندوق حوزهای
دیگر ریخته شده است، باید در حدّ فلهای باشد و این یعنی رفتاری سازماندهی شدها
که نباید از آن گذشت! فکر نکنم قاضی القضات را خوشش آید! شاید هم خوشش آید!
نهایتا اینکه ایکاش همچون آبان 98، بهجای مخ زدن، یک پشت پا با به مردم میزدید و
پایشان میشکست و شما این همه سوتی نمیدادید!
خوشا آنان که مُهر بر خود نمودند
سپس رأی را زِ صندوقها ربودند!
که یعنی ما عبیدیم و اسیریم
ز ترس دزد، به رأی خود...
با احترام بخاطر اینهمه بیشعور فرض کردن ملت
یک شهروند قانونا عقیم
30 خرداد 1400
.
پ.ن:
1. دادگاه مردمی
البته پیشبینیهای داکتر فضلی، برای دادگاه پساآزادی کاملا قابل قدردانی است
و محکمه پسند! که پس فردا در دادگاه مردمی بگوید: ما موضوع را گفتیم! ملت گاگول
بودند که با وجود نیروهای امنیتی/اطلاعاتی مهربانتر از مادر، پیگیر این دزدی
مکرر نشدند!
2. شکایت کرمعلی از نظام
با خواندن
این نامه، #کرمعلی که امروز سیبیلهایش درآمده، میگوید اولیاء دمش در مبایعه نامهی
42 سال پیش(موسوم به قانون اساسی، مغبون شده و گول خوردهاند و به حکم قانون این
قرارداد از لحاظ حقوقی باطل است و نواله خوری از آن #حرام است!
.
3. و اما چیست و یا کیست، کرمعلی؟
#کرمعلی نماینده
نسل پس از رفراندوم 58 است!
یکی از همین 90 درصدی است که علی رغم فتاوای زنجیرهای علماء و اولیاء فرقهی
حضرتعالی، این انتصخابات را تحریم کردهاند!
لطفا یک پاسخ دندان شکنی به این 90 درصد کفار آویزان به پرچم اسلام و مسلمین داعش
مسلک بدهید، تا شب نشده!
.
4. فلاکتی به نام تناسلِ اولیاءِ متولیانِ دماغوی آویزان
پیروزی با شکوه #رییسی مرا
به یاد پیروزی اسلام و نظام در صعود به جام جهانی در اسپانیا انداخت! که برخی از
کفار آن پیروزی را به پای خود نوشتند!
فیسبوک یادآوری کرد مطلبی را در 3 سال پیش:
.
فوتبال و سیب کرمو
لچک بهدندان، با یکدست شاید کفِ پا یا دست جنینِ درون شکم وَرَم کردهاش را
میخاراند؛ و با دست دیگر مچ سیاه و استخوانی برادرش را سفت در چنگال گرفته بود و
طفلِ صغیر مُفو را مثلِ نعشِ دژمنِ اسیری، دنبال خود میکشاند.
و کرمعلی با لب و لوچهی آویزان یکریز و نستوه، پایش را بر کفِ سرامیکیِ پاساژِ
ولیعصر(عجالله تعالی فَرَجَهُ شریف) میکوفت و یکتنه و جانانه عَرّرّرّ میزد که
اِلا و بالله من همین جعبهی مارگیری پشت ویترینِ را میخوام. و وقتی با یک
عملیات ضربتی و فورسماژور چادر سیاه مامانش را چنگ زد و همزمان کُپ کرد و پس از
مقادیری بُکسُواد تِلپی خود را روی زمین انداخت و ولو کرد و کمی سُرید روی سرامیکها...
کشف حجاب شد و دو کیلو سینهریز ریخت توی چشمِ نگهبانِ روزهدارِ پاساژ که برّوبرّ
چشمش را از پسزمینه و زوایای پنهان رونمایی شده، هی زیرپوستی میدزدید و زیر لب
میگفت استغفرالله استغفرالله،... ناگاه نگاهش به نگاهش افتاد و لُپش از شرم عینِ
سیب لبنانی سرخ شد و، درست وسط معرکهی حملهی قوم مغول به منابع ناموس ملی، با
پاتکی موذیانه، مثل گازانبر نیشگونی از گوشتِ باسنِ کرمعلی گرفت و با دو سیلیِ
انقلابی، چپ و راستش کرد و با چند مشت زنجیرهای محتوایِ مُخش را موشکباران نمود و
نمود و نمود و با فشردن دندانها، آن دو چشم شهلا را ورقلمباند و با صدای خفه و با
تهدید، رجز خواند: خفه شو بچهیِ سرتقِ بی پدر! بریم خونه، میدم سگ شُمبولِتو
بخوره پدر سگ!
عَرّعرِ کرمعلی با شوریِ آب اشک و دماغ در دهانش در هم آمیخت و به هوا پاشید و
یکهو خود را روی هوا حس کرد... پس از تیپایی جانفزا و شوتی محکم عینِ عجلِ معلق،
عین حبابی بنفش رفت توی هوا... حالا نرو... کجا برو... تا کلهی تراشیدهاش گرومبی
خورد به ویترین مغازهی اسباب بازی فروشی و زرتی پخش شد روی زمین...
موهبتِ این اُردنگی جانانه از آقاجانش بود! که همین سحری از #حصر آزاد
شده بود و بعد از مدتها محرومیت، با عیال آمده بود به سیر آفاق و انفس تا چسب زخمی
با طعم گیلاس بخرند و بزنند روی سوراخِ سیب کرمویی که قرار بود همین امشب دوتایی
سالم گاز بزنند و جشنی بگیرند جشنا...
خیام ابراهیمی
30 خرداد 97
فوتبال و جنگِ
قوایِ اسلام با اسپانیا
#علم_الهدی: پیروزی
تیم ملی فوتبال پیروزی اسلام و نظام بود! چرا برخی آنرا مصادره به مطلوب میکنند...؟!
لینک:
https://www.youtube.com/watch?v=8_udZX-QvLs
No comments:
Post a Comment