Friday, June 4, 2021

تخم قانونی آتش

سینما رِکس ایران، سیمولیشنِ انتصابِ #آتش ابدیِ ورژنِ آبادان

آدرنای عزیزم!



چه چیزی می‌تواند، بیعت با آتش روسپوتینچینی را، تضمین و جاودانه کند؟ جز یک قدرت مطلقه که اگر به گروگان رود ملتی در گروگان است و جز آتشفشانی قانونمدار که ادعای آتش‌نشانی‌اش قابل اثبات نیست و مثل خدا غیرپاسخگوست؟ و قانونا هیچ نظارت مردم مستقل و مکانیسم راستی‌آزمایی علمی، بر او مقدور نیست! آیا قلبِ قلبِ این آتش جاودانه، قانون نیست؟!

کماکان نمی‌صرفد نامه‌ها را بخوانی و کماکان خود را به جهل‌الآلزایمرین می‌زنی و نمی‌دانم آیا مراتبِ یک سناریوی قدیمی امنیتی را برای اتمیزه کردن و تجزیه و ترکیب ایران در هویت زامبی‌های بیمار در دهکده‌ی جهانی خوانده‌ای یا نه؟ اگر نخوانی نخواهی فهمید که چگونه زبانه‌های زنجیره‌ای 42ساله از #آتش_سینما_رکس آبادان توانسته در شبانه‌روز گذشته، یک #هواپیما با 2 خلبانش را با بزرگترین #ناو پشتیبانی خاورمیانه بنام #خارک را و #پالایشگاه_تهران و بعد #اهواز را همه بصورت #تصادفی و زنده زنده و به‌نوبت به آتش بکشد و #یوسی_کوهن رییس #موساد (پدر معنوی #سعید_امامی ) بگوید که ما به #قلب_قلب_ایران نفوذ کرده‌ایم! راستی #قلب یک قلب کجا می‌شود؟ بجز #قانون_اساسی که ملتی را در چنبره‌ی قانونمداران #منصوبش این‌قدر عاجز کرده که پیوسته و #زنده_زنده بسوزد و یکی با دست پیش کشیده با پا پس بزند و ضمنا غیب بگوید که: بر حال چنین ملتی، که قرار است زنده زنده تا ابد بسوزد، خون_باید_گریست! شاید او می‌دانست که جمع جبری سه اصل 5+110+177 این آتش را تا آخرین قطره‌ی نفت و خون مردمش #ابدی و #لایتغیر خواهد کرد و به همین دلیل تخم لق #مرگ بر هر غیرخودی را قانونا بر خشت #تضاد_منافع تئوریزه کرد و سوخت دائمی این #آتش_جاودانه را در جنگ بین مومن و کافر تضمین کرد و انسجام یک ملت واحد (گرد منافع مشترک) را از ایران تا ایرانستان نشانه رفت! تا در تیر آخر به پروژه ی #تضمین_بیعت با چنین قانونی برسد!

https://www.facebook.com/khayyam.ebrahimi/posts/2876501139276371

در این آخرین نفس‌ها، امشب می‌خواهم برایت از نقش "مشت‌علی مشتعلی" در مشروعیت سینما رکس ایران، بگویم... رایگان!
که چگونه وقتی کسی قادر نیست از یک نخود بگذرد، شعارِ شهادتش در راه ایران چون باد گلویی است در آنتراکت فیلمِ آبگوشتی گرد سفره‌ی انقلابی نافِ شکمِ قانونی خود
...
"نوری علی نور" بودیم در سینما رکس آبادان، همچو ذرات معلق در ستون نور آپاراتچی

"غوزی علی غوز" شده‌ایم امشو، جزغاله در سطل زباله‌ی مشت‌علی
که با اعتبار صندوق گیشه‌ی سینما فیلمی ساخت 40 ساله که هنوز در آن مشتعلیم
پرسیدم
:
با اعتبار صندوق رأی آن فیلم کوتاه و این فیلم بلند
جیبِ تماشاچی مغبون را چه میکنی با چنین مشروعیتِ مشت‌علی؟
!
حالا که جمله مفعولیم و سربارِ خری که از پل گذشت و اینک تو سوار و فاعلِ مفعولِ روسپوتینچینی
در آنتراکتِ بین دو فیلم... نه تخمه‌ای، نه آب و نانی، نه آجیل و بستنی
...
پس چرا تیغِ سلطانِ صاحبکران را هدایت نرم می‌کنی به رگهایم، اینچنینی؟
کاین حکم حکومتی سناریست است به آلتِ سرداران چینی با 50 دلار پس از ختم ماجرا در حمام فینی... که یعنی اینی؟
!
#اصغر_قاتل متعرض به طفلان شش ماهه‌ات و #شیطان_اکبر_قاتل  #خرمدین هم، با بابکش چنین نکرد که تو جنِ جان‌جانی با جانِ یتیمان مام وطن می‌کنی، مَشت‌علی!
چو ایران، گروگـــانِ کدام گروگانی؟ که گوش‌ات اینچنین کر شده
خواهر ناتنی‌ات بدون قرص و نان و آب، قربانیِ جفتکِ همان خر شده
چشم چه می‌گردانی از جاماندگانِ آنسویِ پل، ای گذر کرده در ساحل عافیت... تا نبینی
!
کاین سگی را وا نمیگذاری و کتمان میکنی که ما هم مردمانیم
آیا تو انسانی؟
همین تو... بله توی زرنگ... که دست و پا چلفتی نبودی و اینک بر پرده‌ی سینمای رکس اینترنتی در پشت تریبون به شعله‌ها می‌نگری
...
همین توی بچه زرنگ... که از گیشه‌ی سینمای مشتعل، پول تماشاچیان را زده‌ای به رگ و به‌قول یتیمان این نسل، دودره کرده‌ای و اینک گریخته‌ای
تو... شریک دزدی و رفیق قاتل و مفت مفت به این فیلم اکشن می‌نگری
...
و حتی پول بلیطِ گیشه را نمی‌دهی
وقتیکه در گل‌ماندگان در فیلم آشویتس تهران در سینما رکس ایران
میان شعله‌ها برایت مفت مفت جیغ می‌کشند و
مفت مفت آدرنالین خونت می‌رود بالا و
تو ناگزیری تند تند به جای تخمه هی چیپس و پاپ کورن را با کوکا بزنی
.
تو هم در سرگردنه... در راهزنی این مشروعیت سهیمی
تو که غوزی‌علاغوز بودی همه وقت و اینک... نوری‌ علا نوری میان شعله‌ها
تو که جنایت را بسته‌ای به ریش مقتول و با شیر مردم بزبچه‌هایت را شیر می‌دهی و با آب مردم غسل می‌کنی و خاک خود بر چشم غیرخود می‌ریزی و تمامی خاک را برای گور خود میخواهی
!

آیا خوب می‌سوزیم؟
آیا فیلم خوبی هست؟

پس لطفا ده هزار دلار بده در راه خدای زرتشت یا مسیح یا موسی یا بودا... و یا هر که جز ممّد.
چون میدانم که در گل ماندن و سوختن گله ی خران میان زبانه‌های دروغین یک فیلم سینمایی هیچ افتخاری برای شاه شاهان کورش بزرگ ندارد
و خود کرده را تدبیر نیست
...
بگذار بسوزد
...
تو فیلمت را نگاه کن!... در آنتراکت، پس از خوردن کوکا، آروغت را بزن
!
تا آدرنالین خونت کم نشود
!

آدرنای عزیزم.
وصیت می‌کنم که هرگز به آنکه در سالن سینما میسوزد، یاری مرسان
!
فیلمت خراب میشود
!
می‌دانم: خودکرده را چاره نیست
!
بگذار بسوزد
!

خیام ابراهیمی
12 خرداد 1400


No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...