هتل کالیفرنیا
=======
گروگان مَشو!
به وفایِ "عهدِ دیگری به وَهمِ تخدیرِ هیچ سربارِ گمنامی، بر دار و مصلوب
مَشو!
در گُنگیِ هیچ رَسمِ کهنه و نو، آلَتِ مطلوب مشو!
آزاد شو!
در گـــورِ هیــــچ خدایِ مُرده، مُردار و مغلوب مَشو!
شکّ کن به اعتیادِ خویش
از وَسوَسهیِ پرواز رویِ بالهایِ جغد
در منطقِ خلسهیِ هیـــچ فاعلی مفعولِ دسیسه و مرعوب مشو!
از هیچ دَرِ باغِ سبزی به جهنم #بیعت ورود
مَکُن!
در هیچ هتل کالیفرنیایِ اربابِ جنون، میهمانِ ضرب و تقسیم جانی و مضروب مَشو!
به میهمانی اگر میروی، با گلستان برو... اما لقمهی محبوب نشو
گلوله را در بر بگیر تا ذوب شود در تو... اما تشنهی مغلوب نشو...!
آزادهای اگر
تو را به میهمانیِ خودت دعوت میکنم، نه خویش!
تسلیمی اگر
بندهیِ خدایِ ایستاده بین قلب و عقلِ خود باش، نه بیش!
-جایی
نزدیک تر از نبضِ رگِ گردن-
گروگان مَشو در منطقِ سفسطهیِ لذّت و جرعهی منطقِ ناطقِ هیچ مشروب مشو!
در بازیِ جذابِ زر و زورِ دیگری
در مسیرِ یکطرفهیِ حقیقت، به روایتِ مجبورِ پدری
تسلیمِ خود باش به ندایِ پرودگارِ درونِ خویش
که تو را از وجدانِ ایستاده بر سرشتِ پاکِ خودت بالا میبرد
که با تیک تاکِ گامهایِ خودت همنواست!
که ترانهیِ باوَر
از همخوانیِ خواهرانِ توأمانِ گمان و واقعیت سروده میشود
و به ضربآهنگِ نشانهها در کتابِ طبیعت
خود را مینوازد!
و از همآغوشیِ نور و آب و هوا
در خاک و دانه، میوه میزایَد!
گروگانِ هیچ گروگانی مَشو، در جهانِ اول و دوم و سوم!
و به عهدِ خود
با خدایِ زندهیِ درونِ خود وفا کن!
اما منکوب مکن
و منکـــــــــوب مشو!
خیام ابراهیمی
25 مهر 1395
---------------
پینوشت:
*متن کامل ترانه :
Hotel California
هتل
کـــــــــــالیفرنیا
On a dark desert
highway, cool wind in my hair
درآزاد راهی
تاریک و سوت و کور ، خنکای باد لابلای موهایم
Warm smell of
colitas, rising up through the air
هوا آکنده از
بوی تند کالیتاس (نوعی مخدر گیاهی)
Up ahead in the
distance, I saw a shimmering light
در فاصله ای
دور پیش رو ،نور لرزان چراغی را دیدم
My head grew
heavy and my sight grew dim
سرم سنگین شد
و چشمانم سیاهی رفت
I had to stop
for the night
ناگزیر بودم
که شب را توقف کنم
There she stood
in the doorway
آنجا دختری در
میانه در ایستاده بود
I heard the
mission bell
صدای زنگ ورود
به هتل را شنیدم
And I was
thinking to myself
با خود در این
فکر بودم
this could be
heaven or this could be hell
که این می
تواند بهشت باشد؟ یا جهنم؟!
Then she lit up
a candle and she showed me the way
سپس شمعی روشن
کرد و راه را بمن نشان داد
There were
voices down the corridor
پائین راهرو
صداهائی بود
I thought I
heard them say...
فکر می کنم که
شنیدم می گفتند:
Welcome to the
hotel California
به هتل
کالیفـــــــــــــــرنیا خوش آمدی
Such a lovely
place
چه جای دل
انگیزی
Such a lovely
face
چه صورت دوست
داشتنی ای
Plenty of room
at the hotel California
اتاقهای زیادی
در هتل کالیفرنیا هست
Any time of
year, you can find it here
تمام طول سال
خواهید یافت
Her mind is
tiffany-twisted, she got the mercedes bends
ذهن او بسان
توری نازک پیچیده شده ای است، او صاحب این مرسدس است
She got a lot of
pretty, pretty boys, that she calls friends
پسرهای خیلی
زیبائی را از آن خود کرده که دوست خطابشان می کند
How they dance
in the courtyard, sweet summer sweat
وه ، که چگونه
در حیاط پایکوبی میکنند ، تابستان گرم و دلچسب
Some dance to
remember, some dance to forget
بعضی می رقصند
که به خاطر بسپارند، بعضی می رقصند که فـــــــراموش کنند
So I called up
the captain
سپس پیشخدمت
را صدا زدم
’please bring me
my wine’
لطفا"
شراب مرا بیاورید
He said, ’we
haven’t had that spirit here since nineteen sixty nine’
او گفت که از
1969 آن مشروب را اینجا نداشته ایم
And still those
voices are calling from far away
و همچنان آن
صدا ها از دور دست فریاد می زنند
Wake you up in
the middle of the night
در نیمه های
شب بیدارت می کنند
Just to hear
them say...
تا بشنوی که
می گویند
Welcome to the
hotel California
به هتل
کالیفرنیـــــــــــــــا خوش آمدی
Such a lovely
place
چه جای دل
انگیزی
Such a lovely
face
چه صورت دوست
داشتنی ای
They livin’ it
up at the hotel California
آنها به خوشی
در هتل کالیفرنیا روزگار را می گذرانند
What a nice
surprise, bring your alibis
عذر تو چه
تصادف جالبی را به دنبال داشت
Mirrors on the
ceiling,
آینه های روی
سقف
The pink
champagne on ice
شامپاین عالی
در (ظرف) یخ
And she said ’we
are all just prisoners here, of our own device’
دختر گفت که
ما با میل خود در اینجا زندانی هستیم
And in the
master’s chambers,
در اتاق رئیس
هتل
They gathered
for the feast
برای جشن دور
هم جمع شدند
The stab it with
their steely knives,
با چاقوهای
فلزی خود ضربه می زدند
But they just
can’t kill the beast
اما قادر به
کشتن آن شریر نبودند
Last thing I
remember, I was
آخرین چیزی که
به یاد می آورم
Running for the
door
در حال دویدن
به سوی در بودم
I had to find
the passage back
می بایست راه
برگشت
To the place I
was before
به جائی که
قبلا" بودم را پیدا می کردم
’relax,’ said
the night man,
مسئول شب گفت
: آرام باش
We are
programmed to receive
ما برای
پذیرایی شدن اینجا هستیم
You can check
out any time you like,
شما می توانید
هر زمان که مایلید قصد رفتن کنید
But you can
never leave!
اما
هرگــــــــــــز نمی توانید اینجا را ترک کنید!
https://www.facebook.com/watch/?v=171290260503333
No comments:
Post a Comment