داستان هزار و یکشب بین پوزیسیون و اپوزیسیون

آخرین گوشتی که پوزیسیون جلوی اپوزیسیون انداخته عکس شاهزاده رضا پهلوی با شاهزادهی عربستان است تا مدتی در یک دورهمی توان وحدت را در کورهراهی دور از اصل ماجرا متلاشی کند!
هر چند این تصویر فتوشاپ است اما اصلا در نظر بگیر این ملاقات واقعیه... چه ایرادی دارد؟
چطور شبانهروز اپوزیسیون با پز عالی و در جای امن، در میدان پوزیسیون بازی میکند و ملت بینوا را با پای برهنه و با جیب خالی به یک جنگ نابرابر میکشد، اما خودش دردش نمیگیرد؟
چرا نباید تمام ملت با یک شاخه گل به میهمانی ارباب برود و همانجا خوش بنشیند و برنخیزد تا تخت پادشاهی و افسار منابع ملی به ملت برگردد و قانون اساسی منقلب و برعکس شود و جای کافرما و پیمانکار عوض شود!
این هوش موشی است که ملت ما را کشته... نه سلطان صاحبکران.
عقل که نباشد جان در عذاب است.
برای کسی که عقلش مخدوش است، بدیهی است که با هر خشونت کلامی و مجازی، تنها سنگرسازی واقعی آقا نظام را پیچیده تر میکند!
آقا... عصر حجر به سر رسیده... از این خیالبازی مجازی و بازی دیجیتالی از پشت مانیتور باید بیرون آمد و کاری کرد کارستان.
هر روز یک داستان هزار و یکشب و شب یلدا تا انقلاب مهدی و مرگ تدریجی پای بساط آجیل و انار و شراب و نقل و نبات جاودانه... تا کی؟
تا ملت در دخمه ها مچاله شود و در گورها بگندد؟
خیال مفتخورهای عافیت نشین اپوزیسیون که شب و روز در هوسِ بازی یارانهای مبارزاتی با ورژن بالاتر میسوزد، اتفاء و ارضاء میشود؟
اگر میشود...نوش جان. شادخواری جاودان.
برای داغ کردن مجلستان عرض کنم که اگر دقت کنید:
دست شاهزادهی عرب، خیلی سفیدتر از دست شاهزادهی ماست!
No comments:
Post a Comment