غسل تعمیدت را پاره نکن!
شاید آسمان مست نکرده باشد
میان امید به دم و بازدمهای نامراد
فهمِ انتظار یک معلول به معجزه از بختیاری توست
وقتی رابطه گریه میکند بین دو خواهر و دو برادر
در هُرمِ خاطرات گریزپای خانهای با رؤیای پدر و مادر
غاری میشود دهانِ کرم چسبیده به زالوی چسبیده به گردنِ یک رهگذر
تیک تاک... تیک...تاک.... تیک....؟.... تاک!...
ساعتی درونِ سری جان گرفته... جا خوش کرده در سکوتِ عصرِ نیمهشبها
عقربهای از میان ترَکِ جمجمه راه باز کرده به همهمهی نورانیِ دورهای منگ
تاپ تاپ... قلبی میتپد در در دو سوی قفل بیخود از خود
تق تق... یکی با شاخه گلی میکوبد آرام به درِ نیمه باز...از پشت درِ نیمه بستهی تراس
خس... خــــــــس.... یکی سکته میکند از هراس
یکی سکته میبخشد در سکوت
میان دو مصرع یک غزل
که سروده نشد از ازل...
آه ای علتِ شهیدِ تنهایِ عشق!
آه ای خونهای هدر در غارها
در قامتِ مارها
تا آبشارها
قیامت شد و
تو میوه ندادی
بارها...
و بارها
آهت را نشخوار نکن
نفس بکش میان جرعهها
تیک تاک...تیک تاک...تیک!
خیام ابراهیمی
13 تیر 1398
No comments:
Post a Comment