روش طرح مسئله
(تحلیل بیانیه 14 تن و خاستگاه طرح ابتدایی آن)
(تحلیل بیانیه 14 تن و خاستگاه طرح ابتدایی آن)
حل مسئله نیازمند شناخت علمی و طرح درست مسئله است!
به همین دلیل برای هدف استرداد اراده مردمی، طرح نادرست آن میتواند وهمگونه و بدون نقشهراه، چاهنمایی به سمت سراب باشد، نه راهنمایی به سمت سرچشمهی آب. در تشنه بودن و ضرورت دسترسی به آب شکی نیست! مهم شکل رسیدن به آب است!
در جریان ماجرای سرکوب تظاهرات سال 88، به اقرار یک مربی اطلاعاتی برای فرماندهان نیروی انتظامی، دریافتیم که ربودن میدان و پرچم مبارزات با شعارهایی داغ تر از کاسهی آش، از دست اپوزیسیون و مخالفین حقمدار، یکی از استراتژیهای تخریبی نظام برای متلاشی کردن انسجام اپوزیسیون است.
به همین دلیل نظام با نفوذ دادن مستقیم و غیرمستقیم مامورین خود به درون اپوزیسیون و با سوار شدن بر موج مخالفین، با هر فعالیت گروهی مقابله کرده است، تا با گل آلود کردن آب ماهی خود را بگیرد.
اگر دقت کنیم تمام لایوگذارانی که مدعی اطلاع از منابع خبری از درون نظام هستند بالقوه میتوانند بازیچه ی بخشی از ساختار اطلاعاتی-امنیت باشند که در بهترین گمان؛ خود را مخالف نظام جا زدهاند.... به همین دلیل میان اطلاعات دوغ و دوشاب یکی دو نارنجک کار میگذارند تا با انفجار آن در وقت مقتضی کل موضوع را لوث کنند و با سرخوردگی مردم به اهداف نشانگذاری شده از قبل برسند. من نمیخواهم ادعا کنم لایوگذارانی چون #زم ، #امیرعباس_فخرآور ، #علی_جوانمردی ، #سعید_قاسمی ،#مهران_کمالپور و #شهرزاد_میرقلی_خان ، #امین_فردین و اخیرا #رضا_ضرابی ، جملگی مزدورند! خیر! اما آنها میتوانند بازیچهی بازیهای منابع خبری از درون نظام باشند! پس نه به شخص ایشان، بلکه به روش ایشان باید شک کرد! در دوران پیشاآزادی که نمیتوان به هیچ شهروند ایرانی بصورت علمی و با مکانیسم راستی آزمایی قابل ردیابی اعتماد کرد، ما نیازمند فهم محتوائیم نه قضاوت در مورد قالبها و شخصیتها. با شناخت روش مبارزه است که خودبخود روشهای غیرعلمی و پرموت کنندگان و پیروانشان مطرود خواهند شد: چون که صد آمد نود هم نزد ماست!
بنای مبارزه نباید بر مکانیسم سنتی اعتماد به تار سیبیل دایی جان ناپلئون و قسم حضرتعباس خانعمو دون کیشوت باشد! بلکه باید بر روش مبارزات وحدتبخش اپوزیسیون گرد یک حق مشترک عمومی، برای دلگرم کردن مردم به وحدت و حضور اکثریتی اندیشید. سمبولهای تاریخی و ایدئولوژیها و ادعاها و شعارها، تماما میتوانند نارنجکی درون نارنج شعاز آزادی و استقلال باشند! تنها عنصر اطمینانبخش وحدتِ حداکثری، حق غیرقابل کتمان بنیادی، با ادبیات ایجابی-جذبی و در میدانی امن و فراگیر است؛ مطالبات روبنایی و حتی بنیادی با ادبیات تنش آفرین سلبی-حذفی آن هم در بن بست هر کوی و برزن.
حکومت همواره پرچم را از دست مبارزین گرفته و خود با اخبار و شعارهایی تنشآفرین که قابلیت گمراهی و سرکوب را دارند، آن را به بنبستهای سرکوب و پریشانی خود کشانده است!
در بیانه 14 تن، شعار سرنگونی و براندازی همچون نشانه رفتن برکناری ولایت مطلقه فقیه از رهبری و تغییر حکومت به یک نظام سکولاردموکرات، از نقش بیعت حداکثری مردم در تثبیت نظام قانونی، صرف نظر میکند!
در فقدان مکانیسم راستی آزمایی قانونی، موضوع به هیچ عنوان شخصیت این 14 تن نیست تا در پی مزدوریابی باشیم!
اصولا مزدوریابی نیز از القائات نظام سلطه است! چون تمرکز را از محتوا و روش درست مبارزه و نقشه ی راه منحرف میکند!
موضوع این نیست که امضاء کنندگان بیانیه، همکاران سابق نظام بودهاند و اکنون توبه کرده اند و یا همواره یک مخالف نظام و مبارزی راستین بودهاند. موضوع این است که طرح مسئله قرار است به کدام میدان و بن بست تدارکات دیده شده منتهی شود؟
در بستری غیردموکراتیک و توتالیتر، موضوع حتی اعتماد به شخصیتها و نیاتشان نیست!
موضوع این است که: طرح مسئله از سوی این 14 تن ایراد فنی دارد و اشتباه است و قابلیت این را دارد که ره را به ترکستان بکشاند.
چرا؟ چون هرچند ادبیات به کار رفته در بیانه، مسالمت آمیز است! اما روش طرح آن فاقد نقشه ی راهی گام به گام بوده و منطقی و به تعبیر قانونمداران، مسالمتآمیز نیست!
بیانه چه گفته:
1- برکناری رهبری از سوی 14 تن.
2- تغییر نظام و استقرار نظام سکولار دموکرات پس از برکناری.
پرسش این است که: آیا با بیان بند دوم، نیازی به بند اول هست؟ اصولا چه نیازی به بیان بند اول است؟
به همین دلیل برای هدف استرداد اراده مردمی، طرح نادرست آن میتواند وهمگونه و بدون نقشهراه، چاهنمایی به سمت سراب باشد، نه راهنمایی به سمت سرچشمهی آب. در تشنه بودن و ضرورت دسترسی به آب شکی نیست! مهم شکل رسیدن به آب است!
در جریان ماجرای سرکوب تظاهرات سال 88، به اقرار یک مربی اطلاعاتی برای فرماندهان نیروی انتظامی، دریافتیم که ربودن میدان و پرچم مبارزات با شعارهایی داغ تر از کاسهی آش، از دست اپوزیسیون و مخالفین حقمدار، یکی از استراتژیهای تخریبی نظام برای متلاشی کردن انسجام اپوزیسیون است.
به همین دلیل نظام با نفوذ دادن مستقیم و غیرمستقیم مامورین خود به درون اپوزیسیون و با سوار شدن بر موج مخالفین، با هر فعالیت گروهی مقابله کرده است، تا با گل آلود کردن آب ماهی خود را بگیرد.
اگر دقت کنیم تمام لایوگذارانی که مدعی اطلاع از منابع خبری از درون نظام هستند بالقوه میتوانند بازیچه ی بخشی از ساختار اطلاعاتی-امنیت باشند که در بهترین گمان؛ خود را مخالف نظام جا زدهاند.... به همین دلیل میان اطلاعات دوغ و دوشاب یکی دو نارنجک کار میگذارند تا با انفجار آن در وقت مقتضی کل موضوع را لوث کنند و با سرخوردگی مردم به اهداف نشانگذاری شده از قبل برسند. من نمیخواهم ادعا کنم لایوگذارانی چون #زم ، #امیرعباس_فخرآور ، #علی_جوانمردی ، #سعید_قاسمی ،#مهران_کمالپور و #شهرزاد_میرقلی_خان ، #امین_فردین و اخیرا #رضا_ضرابی ، جملگی مزدورند! خیر! اما آنها میتوانند بازیچهی بازیهای منابع خبری از درون نظام باشند! پس نه به شخص ایشان، بلکه به روش ایشان باید شک کرد! در دوران پیشاآزادی که نمیتوان به هیچ شهروند ایرانی بصورت علمی و با مکانیسم راستی آزمایی قابل ردیابی اعتماد کرد، ما نیازمند فهم محتوائیم نه قضاوت در مورد قالبها و شخصیتها. با شناخت روش مبارزه است که خودبخود روشهای غیرعلمی و پرموت کنندگان و پیروانشان مطرود خواهند شد: چون که صد آمد نود هم نزد ماست!
بنای مبارزه نباید بر مکانیسم سنتی اعتماد به تار سیبیل دایی جان ناپلئون و قسم حضرتعباس خانعمو دون کیشوت باشد! بلکه باید بر روش مبارزات وحدتبخش اپوزیسیون گرد یک حق مشترک عمومی، برای دلگرم کردن مردم به وحدت و حضور اکثریتی اندیشید. سمبولهای تاریخی و ایدئولوژیها و ادعاها و شعارها، تماما میتوانند نارنجکی درون نارنج شعاز آزادی و استقلال باشند! تنها عنصر اطمینانبخش وحدتِ حداکثری، حق غیرقابل کتمان بنیادی، با ادبیات ایجابی-جذبی و در میدانی امن و فراگیر است؛ مطالبات روبنایی و حتی بنیادی با ادبیات تنش آفرین سلبی-حذفی آن هم در بن بست هر کوی و برزن.
حکومت همواره پرچم را از دست مبارزین گرفته و خود با اخبار و شعارهایی تنشآفرین که قابلیت گمراهی و سرکوب را دارند، آن را به بنبستهای سرکوب و پریشانی خود کشانده است!
در بیانه 14 تن، شعار سرنگونی و براندازی همچون نشانه رفتن برکناری ولایت مطلقه فقیه از رهبری و تغییر حکومت به یک نظام سکولاردموکرات، از نقش بیعت حداکثری مردم در تثبیت نظام قانونی، صرف نظر میکند!
در فقدان مکانیسم راستی آزمایی قانونی، موضوع به هیچ عنوان شخصیت این 14 تن نیست تا در پی مزدوریابی باشیم!
اصولا مزدوریابی نیز از القائات نظام سلطه است! چون تمرکز را از محتوا و روش درست مبارزه و نقشه ی راه منحرف میکند!
موضوع این نیست که امضاء کنندگان بیانیه، همکاران سابق نظام بودهاند و اکنون توبه کرده اند و یا همواره یک مخالف نظام و مبارزی راستین بودهاند. موضوع این است که طرح مسئله قرار است به کدام میدان و بن بست تدارکات دیده شده منتهی شود؟
در بستری غیردموکراتیک و توتالیتر، موضوع حتی اعتماد به شخصیتها و نیاتشان نیست!
موضوع این است که: طرح مسئله از سوی این 14 تن ایراد فنی دارد و اشتباه است و قابلیت این را دارد که ره را به ترکستان بکشاند.
چرا؟ چون هرچند ادبیات به کار رفته در بیانه، مسالمت آمیز است! اما روش طرح آن فاقد نقشه ی راهی گام به گام بوده و منطقی و به تعبیر قانونمداران، مسالمتآمیز نیست!
بیانه چه گفته:
1- برکناری رهبری از سوی 14 تن.
2- تغییر نظام و استقرار نظام سکولار دموکرات پس از برکناری.
پرسش این است که: آیا با بیان بند دوم، نیازی به بند اول هست؟ اصولا چه نیازی به بیان بند اول است؟
پرسش: چرا
باید رهبری برکنار شود؟ چون 14 نفر یا صدهزار نفر امضاء کنندهی این بیانه این را
خواستهاند؟ مکر میتوان وقتی قانونی توتالیتر مستقر است، چنین خواستهای را با یک
بیانیه اعلام کرد. یعنی بیان یک خواسته که نظام معتقد است بر اساس مشارکت اکثریت،
مردم به قانون و اصولش باورمندند! این در حالی است که اصل 110 قانون اساسی، تمام
قدرت تصمیم سازی سرنوشت یک ملت را به یک نفر تحت عنوان ولایت مطلقه فقیه داده است!
این یعنی تغییرات هم باید از طریق قانون صورت گیرد که البته با توجه به اختیارات
فراملی نهادینه در قانون و اصل حفظ نظام از اوجب واجبات است و نیز تاکتیکهای
ایدئولوژیک از قبیل تقیه و مکر با هر غیرخودی با ابزار تهدید و تطمیع و تهمت و
پرونده سازی و گروگانگیری و حذف، به تشخیص قدرت مطلقه، ممکن نیست!
اپوزیسیون گمان میکند که اکثریت است! من هم همین گمان را دارم. اما موضوع روش اثبات آن است.
از سویی روش اثبات خواست اکثریتی از طریق متن قانون ناممکن است. پس تنها راه اقدام در حاشیه است. حاشیه ای که بهانه ی سرکوب را از دست حکومت بگیرد. آیا این بیانیه چنین بهانه ای را از دست حکومت میگیرد؟ این بیانیه میتواند قانونا موجب هر گونه برخورد خشونتباری با طراحان آن و فعالین در راه آن باشد.
پرسش: چرا از سوی نظام تاکنون چنین برخورد خشونتباری علیه مدعیان برکناری رهبری از طریق یک همکاری و فعالیت غیرقانونی گروهی با انگ تشویش اذهان و اقدام علیه امنیت نظام، صورت نگرفته است؟
پاسخ: چون دامچاله با دانه هایش، هنوز ظرفیت جذب گنجشکان را دارد.
چاره چیست؟
تبدیل تهدید به فرصت بدون دادن بهانه برای سرکوب و انحراف از مسیری مطمئن.
بر اساس آخرین بیعت اکثریتی مردم با اعتماد به قانون اساسی و قانونمداران در نمایش انتخابات، تنها باید اثبات کرد که اکثریت مردم با فهم مناسبات قدرت در قانون اساسی، خواستار تغییر آنند! و برای چنین تغییری باید فهمید که مشکل نه از نظارت استصوابی است و نه از رهبری. بلکه مشکل از بیعت مردم است.
بیانیه به نقش مردم و راهکار فهم و اثبات آن توسط اکثریت اشاره نمیکند و میدان امن لازم را بدون بهانه ی غیرقانونی فراهم نمیکند! که به چه دلیل اقلیتی به خود اجازه میدهد که بدون طی کردن مراتب قانونی، همان اشتباه تاکتیکی موسوی را در 88 بدون کسب مجوز حضور میلیونی در کف خیابان انجام دهد! این بیانیه همین الان با نفی روشهای غیرقانونی دو اتهام تشویش اذهان عمومی و کارگروهی بدون مجوز را در خود دارد و میتواند کار را به همانجا بکشاند!
بنابراین باز تاکید میکنیم که روش مبارزه باید اقناعی باشد و بتواند بر اساس یک فلسفه، استراتژی، و تاکتیکهای مناسب و امن مناسب با فهم اکثریت مردم، مردم را با یک ادبیات وحدتبخش گرد یک حق غیرقابل کتمان مثل حق آب و خاک مشترک، به یک میدان امن و دارای مجوز بکشاند و آنجا در تمام شهرستانها اکثریت را گرد اقلیت دارای مقبولیتی غیرقابل انکار کند و مشروعیت اقلیت را در یک لحظه از سکه بیندازد تا جای تردید را باقی نگذارد! چنین میدانی، حواشی تمام میادین حضور حکومتی به دعوت نظام از مردم است.
روش طرح مسئله و حل آن، نیازمند روشی علمی و وحدتبخش و گام به گام است؛ که آنرا در #مرامنامه_امید_استقلال_آزادی بیان کردهام.
خیام ابراهیمی
12 تیر 1398
اپوزیسیون گمان میکند که اکثریت است! من هم همین گمان را دارم. اما موضوع روش اثبات آن است.
از سویی روش اثبات خواست اکثریتی از طریق متن قانون ناممکن است. پس تنها راه اقدام در حاشیه است. حاشیه ای که بهانه ی سرکوب را از دست حکومت بگیرد. آیا این بیانیه چنین بهانه ای را از دست حکومت میگیرد؟ این بیانیه میتواند قانونا موجب هر گونه برخورد خشونتباری با طراحان آن و فعالین در راه آن باشد.
پرسش: چرا از سوی نظام تاکنون چنین برخورد خشونتباری علیه مدعیان برکناری رهبری از طریق یک همکاری و فعالیت غیرقانونی گروهی با انگ تشویش اذهان و اقدام علیه امنیت نظام، صورت نگرفته است؟
پاسخ: چون دامچاله با دانه هایش، هنوز ظرفیت جذب گنجشکان را دارد.
چاره چیست؟
تبدیل تهدید به فرصت بدون دادن بهانه برای سرکوب و انحراف از مسیری مطمئن.
بر اساس آخرین بیعت اکثریتی مردم با اعتماد به قانون اساسی و قانونمداران در نمایش انتخابات، تنها باید اثبات کرد که اکثریت مردم با فهم مناسبات قدرت در قانون اساسی، خواستار تغییر آنند! و برای چنین تغییری باید فهمید که مشکل نه از نظارت استصوابی است و نه از رهبری. بلکه مشکل از بیعت مردم است.
بیانیه به نقش مردم و راهکار فهم و اثبات آن توسط اکثریت اشاره نمیکند و میدان امن لازم را بدون بهانه ی غیرقانونی فراهم نمیکند! که به چه دلیل اقلیتی به خود اجازه میدهد که بدون طی کردن مراتب قانونی، همان اشتباه تاکتیکی موسوی را در 88 بدون کسب مجوز حضور میلیونی در کف خیابان انجام دهد! این بیانیه همین الان با نفی روشهای غیرقانونی دو اتهام تشویش اذهان عمومی و کارگروهی بدون مجوز را در خود دارد و میتواند کار را به همانجا بکشاند!
بنابراین باز تاکید میکنیم که روش مبارزه باید اقناعی باشد و بتواند بر اساس یک فلسفه، استراتژی، و تاکتیکهای مناسب و امن مناسب با فهم اکثریت مردم، مردم را با یک ادبیات وحدتبخش گرد یک حق غیرقابل کتمان مثل حق آب و خاک مشترک، به یک میدان امن و دارای مجوز بکشاند و آنجا در تمام شهرستانها اکثریت را گرد اقلیت دارای مقبولیتی غیرقابل انکار کند و مشروعیت اقلیت را در یک لحظه از سکه بیندازد تا جای تردید را باقی نگذارد! چنین میدانی، حواشی تمام میادین حضور حکومتی به دعوت نظام از مردم است.
روش طرح مسئله و حل آن، نیازمند روشی علمی و وحدتبخش و گام به گام است؛ که آنرا در #مرامنامه_امید_استقلال_آزادی بیان کردهام.
خیام ابراهیمی
12 تیر 1398
No comments:
Post a Comment