پروژه #مرصاد_3 (دامچاله برای #کودتای_روسی)
دو کلام حرف رُک با اپوزیسیون چپ و
راست و #شاهزاده
آنچه تو جنایت میخوانی، او عبادت میکند!
رهبری ائتلاف ایدئولوژیستها، نه!
سخنگویی "شورای عام رهبری" آری!
متاسفانه هم در ادبیات اکثریت
اپوزیسیون چپ و راست، و هم دوستداران شاهزاده از پرفسور کنگرلو گرفته تا خودشان،
بیش از آنکه شاهد منطق و علم باشیم، شاهد ادبیات انقلابی و شور و عاطفه و
هیجانیم. تاسف از این بابت است که عبرت 57 نتوانست موجب به خدمت گرفتن شعور در
خدمت شور باشد! متاسفانه هنوز هم شور بر شعور غالب است! و تا چنین است مام میهن و
فرزندانش به امنیت نخواهد رسید. آیا میدانیم چرا آنچه از دید مردم غیرخودی و
اپوزیسیون جنایت نامیده میشود، از دید پیروان نظام عبادت است؟! اگر این حقیقت را
بدانیم، آنگاه به جانیان بهعنوان یک دشمن نگاه نخواهیم کرد! به ایشان به عنوان یک
بیمار خواهیم نگریست! چون اگر آنها را بنا بر منطقشان دشمن بدانیم، پذیرفتهایم که
باید با ایشان بجنگیم و مقدماتش را فراهم آوریم. حال آنکه یک پزشک هرگز با ادبیات
تنش آفرین، با بیمارانی که یک بیمارستان را به تصرف خود در آوردهاند، خصمانه
برخورد نخواهد کرد! چون میداند که مشکل از بیماری است نه بیمار. بدیهی است که
کاربرد ادبیات سلبی-حذفی و شورانگیز و هیجانبار، نه از سوی یک چپ رادیکال از سوی
یک میهندوست و یک شخصیتِ سکولار دموکرات راستین، نمیتواند موجب بازپسگیری
بیمارستان شود! موضوع اساسا درمان نیست! موضوع پیشگیری از تسری ویروس و میکروب و
اپیدمی ویرانگر است!
اگر بخشی از فرهیختگان از همراه شدن با
مبارزین برای آزادی و استقلال استقبال نمیکنند، به این دلیل است که چنین ادبیاتی
بدون پایگاه قدرت نمیتواند ره به سرمنزل مقصود ببرد و ایشان از مجاب کردن صاحبان
قدرت ناتوانند! پس در میدانی بازی نمیکنند که از پیش بازندهاند! در چنین موقعیتی
چه باید کرد تا امنیت لازم برای استقبال و حضوری ملی فراهم آید؟ آن کدام ویژگی است
که در تمام فرزندان مام میهن مشترک است؟ بدیهی است که تنها یک منفعت مادی در ملک
مشاع میتواند موجب چنین وحدتی گردد! منفعتی که غیرقابل انکار است و هیچ شهروندی در
آن شک ندارد و میتواند بر اساس یک #مرامنامه با تاسیس یک شرکت سهامی عام محقق
شود! مراتب علمی چنین نقشهی راهی موجود است! اما چرا گوش شنوایی نیست! چو شخصیت
زبانها بر اساس میراثی سنتی، ایدئولوژیک است نه مادی! و به همین دلیل است که تنها
راه وحدت، هنوز رهبری یک شخصیت حقیقی و نه حقوقی و با سخنگویی یک شخصیت کاریزماتیک
است! التزام به یک مرامنامه مادی میتواند ادبیات سلبی-حذفی اپوزیسیون را در راستای
تثبیت ادبیات ایجابی-جذبی هدایت کند! بدون چنین انقلابی برای مهار زدن بر ادبیات
اپوزیسیون، نمیتوان شاهد تدوام بوی خوش نارنج استقلال و آزادی بود! چرا که نارنجک
چنین ادبیاتی که در ذات خود خشم فروخورده دارد، میتواند هر لحظه نارنج خوشرنگوعطر
استقلال و آزادی را منفجر کند! در چنین موقعیتی لازم است که ضمن شناخت ساختار
سیاسی فرهنگی فعلی از دامن زدن به تناقضات و تضادهای درونی جامعه حتی با نقد علمی
پرهیز کرد و تنها بر منافع مشترک تاکید نمود! #مرامنامه میتواند با هدایت و
هماهنگی و مفاهمه در یک شورای عام، جامعه را رهبری کند! اما چنین رویکردی نیاز به
یک سخنگو دارد، نه رهبر. این است اولین گام و راز و راه استرداد اراده مردمی در
وطن در این زمان.
1) شناسایی جدول مختصات موقعیت امروز ایران برای تحولی بنیادی:
سخت افزار:
#شاهزاده_رضا_پهلوی، متاسفانه با طفره
رفتن از وحدت در شورای رهبری عام اپوزیسیون، و با بازآفرینی و سیمولیشن رهبری
انفرادی #خمینی در سال 57، نخواهند توانست مردم را از دامچالههای امنیتی-اطلاعاتی
نظام سلطه برهانند! چرا که هم دوران رسانهها با مناسبات سال 57 به هیچ عنوان قابل
قیاس نیست و هم ابتدابهساکن صاحبان قدرت و اربابان جهان عزم نکردهاند تا با
تمهیداتی برنامهریزیشده از گوادلوپ تا اعزام سفیر امریکا به تهران، شاهی را که
کوس استقلال زده بود را ببرند و خمینی را که وعدهی همراهی داده بود را بیاورند!
چرا که نه دربار فردوستی گروگان یک خیانت است و نه ارتش قرهباغی و نه ساواکی
همراه است و نه شرایط گروههای مسلح و زخمدیده و اقلیتهای اتنیکی و قومیتی در مرزها
آرام و تشنه و نشئه و لمس از آرمانهای یک انقلاب گنگ است و نه گروههای چریکی
فلسطینی در خدمت اهداف از پیش تعیینشده از قبیل تصرف پادگانهاست! حالا این نظام
دارای دو ارتش و یک نیروی انتظامی مجرب تحت فرماندهی یک مافیای سپاهی است که به
یاری دهها نیروی ضد شورش و چریکی آمادهی داخلی و خارجی از حشدشعبی تا زینبیون و
فاطمیون و اخیرا طالبان، با تکیه بر پشتیبانی کاسبان جنایتکاری چون پوتین در روسیه
و تجربیاتی در سوریه توانسته 500 هزار نفر را به خاک و خون بنشاند تا یک دیکتاتور
را تثبیت کند! همچنین از آنسو نه شاهی دلرحم و اشک به چشم تضعیفشدهای دستانش از
خونریزی بیشتر میلرزد و نه از اینسو رحمی در دل مؤمنین به یک ایدئولوژی دوقطبی
مؤمن و کافر و خونریز اهل قتال با کفار است، که بارها اثبات کرده هرگز از به خاک و
خون درانداختن جوانان رشید وطن متاثر نمیشوند، بلکه به تعداد کشتهها برای خود
حوری و غلمان در بهشت رزور میکنند!
گذشته از اینها شبکهی آخوندها در تمام
پایگاههای مساجدی که در سال 57 جزو ابواب جمعی خمینی بود اینک بانضمام هزاران
پایگاه بسیج مسلح با زیرمینهایی مجهز به مهمات، و خفیه گاههایی در زیر ساختمانها و
در زیر زمین و درون شهرها و بیرون از شهرها در خدمت یک نظام توتالیتر است که حتی
استاد اعظمی چون روسیه از آن بیخبر است!
ضمنا بقای یک فرعون متکبر با ملتزمین
درگاه و سپاهیان و اهل بیت و هم صنفان فراگیرش که ریشههای تاریخی 500 ساله از
دوران صفوی دارند، وابسته به جنگی است انتحاری، که سراپا مسلح به زر و زور و
تزویرند و نمیتوان سرنوشت ملتی را با جیب خالی و پز عالی، به احتمال برانگیختهشدن
عواطف ایشان و انقلابی بنیادی پیوند زد! و اینکه مدام لفظا تاکید میشود کار پرسنل
نظامی با سران ایشان جداست دردی از واقعیت به خطرافتادن منافع مادی و معنوی چند
میلیون نفر را درمان نمیکند! آن هم با امید بستن به پیوستن نیروهای انتظامی به
شاهزاده! که این خود اخطاری است برای سنگربندی طبق چند سناریوی احتمالی توسط سران
نظام. آنها حتی ملت را برای سنگ بستن به شکمها در شعب ابیطالب آمده کردهاند و
امیدها بستهاند به یاری چین و روسیه که هر دو در مقابل امریکا گارد گرفتهاند تا
در خرس وسط با ملت ایران سیبیل خودشان را چرب کنند و به هطی تاکتیکی مبتنی بر سادهدلی
و کیش شخصیت یک شاهزاده نیاز دارند که حتی نمیتواند به بلوفهای یاری رساندن ترامپ
بر سر میز قمار با خون و جان جوانان وطن اعتماد کند روی آن ریسکی منطقی کند، چه
برسد به اینکه مطمئن از برد باشد! چنین روشی بدون اطمینان از میزان سخت افزار و
نیروی انسانی متعهد در میدانی که از آزمون چند نبرد میدان پیروز بیرون آمده یک
خودکشی با جان مردم و عقوبت مام میهن است و میتواند تا سالها سرنوشت ایران را
شبیه کره شمالی کند.
2) نرم افزار:
نارنجک ادبیات سلبی_حذفی در نارنج
استقلال و آزادی
هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد!
بیان نفرت ناشی از یک جنایت در قالب واژهها البته امری انسانی است اما نه در سطح
رهبرانی ملی که باید موجب وحدت گردند! چنین ادبیاتی از سوی شخصیتهای معمولی و
ایرانیانی که زخم دیدهاند، واکنشی طبیعی و انسانی است، اما نه از سویِ یک شخصیت
ملی آن هم در میدانی که مناسبات قدرت در آن ظالمانه و نابرابر است. وقتی بنای یک
حرکت ملی مسالمت آمیز اعلام شود، آنگاه تائید بدنهی حکومت با نشانه رفتن خشم و
نفرت نسبت به رهبران نظام(هر چند جانی) کفایت نمیکند! در چنین موقعیتی درایت یک
رهبر مدبر اقتضاء میکند که از ابراز بسیاری از منویات درونی خود پرهیز کند تا موجب
سنگرسازی نشود! که سنگرسازی و رجزخوانی تنها در یک جنگ میدانی معنادار است و چنین
ادبیاتی بازی در میدان دشمنی تا دندان مسلح است که خیاتش وابسته به جنگی بنیادی با
غیرخودی است! در چنین موقعیتی تنها یک روش منطقی مبتنی بر یک فلسفهی مصلحانه
میتواند با کمترین هزینه و با روشی بهینه چارهساز باشد و قدرت را به مردم
بازگرداند!
متاسفانه ادبیات پیروان شاهزاده و خود
ایشان، علی رغم تاکید بر روشهای مسالمتآمیز و شعارهای خشونتپرهیز، پارادوکسیکال
و متناقض و مصداق نقض غرض است! ایشان با شعار براندازی فرقه تبهکار بصورت مسالمتآمیز،
و با ابراز نفرت از سران نظام، عملا سران و پیروان رهبر را به مقابلهای سخت خواهد
کشاند و متعاقبا ملت را در مقابل پندار و گفتار و رفتار جنگی نظام با غیرخودی در
عمل انجام شده قرار داده و قربانی چنان نگرش تنشآفرینی خواهد کرد و راه مردم را
برای استرداد اراده مردمی-میهنی از مسیری مسالمتآمیز منحرف خواهد نمود.
شاید و احتمالا بنای ایشان بر اعتماد
به چراغ سبزی باشد که بارها از آن یاد کرده و از درون نظامی روشن شده که ذوب در
ولایت است و هیچگونه عهدشان با خارج از ساختار امنیتی-اطلاعاتی قابل اطمینان نیست!
شاهزاده براحتی قادر است با تکیه بر کاریزمای خود، سخنگوی یم شخصیت حقوقی نوبنیاد
برای رهبری اپوزیسیون باشد، اما به نظر میرسد چنان کاریزمایی را در خدمت بخشی از
ایادی نظام سلطهی داخلی و خارجی قرار داده باشد و شاید بر همین اساس است که با #هدایت_نرم
مشاوران پشت پردهای که نمیتوان در صداقتشان شک نکرد(چون بصورت شفاف قابل نقد و
چالش نیستند) به صرافت اقدامی جدی و جدید درافتاده که برای هدایت نیروی مردمی و
ایجاد پایگاهی مردمی، از طریق ایجاد ائتلافی محدود عمل میکند!
البته کاریزمای ایشان آمیزه است از
سرقفلی نام پدربزرگ و پدر و شخصیت سکولاردموکرات خودشان، بانضمام هیجانات و
مطالبات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی اقشار مختلف مردمی زخمدیده مبتنی بر ادبیات
سلبی-حذفی است که به نوعی موجب تخلیهی خشمی فروخورده و انباشته بواسطهی شخصیتی
است که با حمایت از تمام اقشار جامعه نوید امنیت و آرامش میدهد! این نوید از سویی
به معنای امنیت همگان و از سویی دارای پیام انتقام از صاحبان قدرت با کلید واژهی
براندازیِ فرقه تبهکار است. اما نکته اینجاست که از سویی پروژهی احیاء مام میهن
با وجود تمام فرزندانش، با چنین ادبیات #سلبی_حذفی به سامان نخواهد رسید.
چون علی رغم پیام حفظ امنیت برای
خانوادههای وابسته به مافیایی حکومتی که متعاقبا قدرت بی حد و حصرشان را از دست
خواهند داد، عملا به سامان نخواهد رسید، چون از حالا به آیندهای ناخوشایند هشدار
میدهد که به ایشان این فرصت را میدهد که به ناگزیر نسبت به سنگرسازی اقدام کنند،
در حالی که یک عمل انقلابی مسالمتآمیز باید بتواند با شگردها و تاکتیکهای مناسب استراتژی
مسالمت آمیز از پیش تعیین شده، قدرت حاکمه را آچمز کند بدون اینکه آلوده به بازی
تنشآفرین و بنیادی ایشان شود که همواره با اتکاء به قدرت زر و زور و تزویر و
قانون و قانونمدارانی بوده است که پیچ رگلاژش در دست خودشان است. چون نه برآورد
مناسبات قدرت بین مردم و نظام و اپوزیسیون برآوردی علمی است و نه درک استراژیهای
موقتی و موضعی و تاکتیکهای مناسب با سناریوهای نظام سلطه. بنابراین باید بتوان به
راهکاری توسل جست که کنش و واکنش در یک میدان مشترک بتواند با سوار شدن بر ادعای
نظام هرگونه تغییر استراتژی و تاکتیک را از یک تهدید تبدیل به یک به فرصت به نفع
مردم کند! در این میان آنچه از نظر مغفول میماند بهایی است که باید بر اساس یک روش
غیرعلمی و غیرمنطقی تنها به دلیل جوشش خشم و هیجانات ناشی از ستم بنیادی نظام،
مستقیما مردم و کشور بپردازند! هزینه هایی جبران ناپذیر که بنایش بر جهل در روش
مبارزه است و ضمنا مردم را به نتیجه نخواهد رساند! چرا که بدون شناخت مسئله ما
موفی به حل آن نخواهیم بود! و متاسفانه مسئله از سوی شاهزاده و مشاورانش و بخشی از
اپوزیسیونی که با آن در حال ائتلافند، واقع بینانه و درست شناسایی نشده است.
بنابراین در چنین موقعیتی که وزنههای مبارزه در دو سوی میدان عادلانه نیست، راه
نجات وطن تنها از ادبیاتی ایجابی-جذبی میگذرد تا بتواند هر بهانه و حربهای را
در نبردی نابرابر از دست صاحب قدرت و زورمدار خلع کند، تا ضمنا قادر باشد برای
تمام فرزندانش در دو سوی این سنگربندی تاریخی و ایدئولوژیک و سیستماتیک، امنیت بخش
باشد و نیز تبواند گلوله های اقلیت مسلح و قانونی را در دامن عطر گلستان اکثریت
غیرمسلح، ذوب و مسحور و از خود بی خود و آچمز کند!
دستآوردی که میتوان نام آن را فتح قله
در زمین دشمن خودخوانده، و برای تبدیل تهدید به فرصت به نفع تمام مردم گذارد.
تتیجه:
من به عنوان یک شهروند زخمی و مستقل،
پر از خشمی فروخورده و 40 سالهام! اما نقش پذیری من در عرصه ی ملی باید از بروز
چنین هیجانی پیشگیری کند! هر چند بخش عمده ای از مردم از انفجار این خشم تخلیه
شوند و احساس آرامش کنند! حتی اگر این آرامش منتهی به مرگ و خسارات جبران ناپذیر
شود! با این وصف مقام یک سخنگوی یک شورای رهبری اقتضاء میکند که سزا نباشد که
شاهزاده، با تکیه بر نفرتی مسبوق و عواطف از راه دور و بدون درک احوال و واقعیتِ
تمام فرزندان مام میهن در داخل ایران و تنها بر اساس آمار فرضی و دیجیتالی سربازان
گمنام سایبری امام زمان، پیش از آزمون چنین راه وحدتبخش و مسالمتآمیز و نرمی، در
راهی قدم بردارد که برای فتح قله از مسیری که به ته دره منجر خواهد شد، قلمها را
از روی کاغذ مجازی میز، تا گامهای واقعی جوانان بشکند!
متاسفانه و به دلایل عدیده، این ره که
پیش پای ملت قرار داده میشود، به ترکستان است! این خط...این هم نشان. هر چند اگر
با یاری اربابان عالم به نتیجه رسد! این یک ظلم عیان به حقوق عمومی به دلیل
هیجانات صاحبانِ قدرتِ تریبون و کاریزماست! چرا که هیچ رفتار میدانی بدون تبیین
مبانی پندار و موازین گفتار نمیتواند رفتاری علمی و قابل شناساسی و برآورد باشد!
تنها راه علمی وحدتبخش معطوف به نتیجه،
تنها با تعهد به مبانی یک #مرامنامهی حق مدار مبتنی بر حق تابعیت و آب و خاک
مشترک، برای تاسیس یک #شرکت_سهامی_عام_انسانی و با پرهیز از هر گونه تعبیرات تنشآفرین
و سمبولیک و ایده آلیستی(مثل پرچم و کاریزمای ایدئولوژیک و حکومتی) میگذرد که
تنها گرد منافع مادی(نه معنوی) بتواند تمام ایرانیان را فارغ از ایدئولوژی و حس
انتقام و تنش و سوابق مبارزاتی، گرد هم آورد! قضاوت راجع به تمام فرزندان مام میهن
را در دو سوی پوزیسیون و اپوزیسیون که درگیر خونریزی و سوء تفاهمات حق و باطل بوده
اند را باید به بعد از استقرار قوای سه گانه محول کرد! بدون طی نمودن مراتب علمی
تاسیس چنین مشارکتی، هر گونه روشِ سنتی قجری و عصرحجری منتهی به سقوط در مسیری است
که به قله ختم نخواهد شد!
چرا که هیچ نقشهی راه هیجانی و تخمینی
و سست و احتمالی، قادر نیست با یک نقشهی اقتاعی و علمی رقابت کند! بیائیم وطن و
مام میهن را فدای هیجانات ناشی از #کیش_شخصیت نکنیم! که این ملت بینوا هم طعم وحدت
خمینی را چشیده است و هم اینکه چنان الگوی ذهنی و غیرواقعبینانه مبتنی بر ائتلاف
بخشی از نیروهای اپوزیسیون در موقعیت امروز ایران، تنش آفرین و ضد وحدت و متوهمانه
است که توطئه و فتنه و زخمی مزمن را، که ضد امنیت و تمامیت ارضی است را زنده خواهد
نگاه داشت و از ملت قربانی خواهد گرفت! از نظام سلطه توقعی نیست! آنچه شما آن را
جنایت میخوانید میلیونها تن آن را بنا بر اختیارات قانونی که اکثریت مردم در
آخرین انتخابات با آن بیعت کردهاند، عبادت میخوانند!
آیا پیروان شاهزاده به عنوان رهبر،
مسئولیت زخمهای بیشتر بر پیکر مام میهن را خواهند پذیرفت؟ و چگونه آنرا بازپرداخت
خواهند کرد؟
بازی با احساسات و آرزوهای رؤیایی از
راه دور، بازی امیدی مجازی با جان واقعی مردمی است که بدون درک مناسبات قدرت،
زایندهی اعتباری منطقی نیست! شعار #براندازی_فرقه_تبهکار پیش از اثبات خواست
اکثریت در یک میدان میلیونی گل، گردِ گلولههای اقلیت مشروع، منجر به یک دامچالهی
خونین خواهد شد! و تنها راه کسب مشروعیت، شعار استرداد اراده مردم با تجدید
رفراندوم 58 با نظارت اپوزیسیونی عام( نه خاص با ائتلافی محدود) و تمام مردم است!
بهترین جایگاه شاهزاده نه به عنوان
رهبر بلکه به عنوان سخنگوی یک شورای وحدتبخش نوبنیاد با طی نمودن مراتب علمی، آن
هم نه با ادبیات سلبی-حذفی سنگرساز، بلکه با ادبیات ایجابی-جذبی وحدتبخش بموجب #مرامنامه
است، که در عرض 3 ماه یک روش مسالمتآمیز و خشونتپرهیز زودبازده است! تخمین و
براورد دو موقعیت سخت افزاری و نرم افزاری بین نظام و بخشی از اپوزیسیون مؤتلفه در
کنار شاهزاده، به ما این هشدار را میدهد که راه استرداد اراده مردمی از روشهای خاص
ضربتی همراه با تصرف و یا کودتا و یا انقلاب به رهبری شاهزاده در پشت پرده نمیگذرد،
و باید تا دیر نشده جلوی هر پروژهی فرضی روبنایی را گرفت و برای احقاق روشی
انتقالی و اقناعی و علمی و منطقی بر اساس یک مرامنامه زود جنبید! که نوشداروی پس
از مرگ سهراب چاره ساز نیست!
و باید منتظر احقاق پیشگویی محمدرضاشاه
در مورد تبدیل ایران به #ایرانستان بود! چرا که تا مدتها فرصتی دید خواهد آمد که
باقیماندهی توان این وطن بموجب قراردادهایی شبیه ترکانچای و گلستان و دریای
مازندران، در راه بقای آن فرقهی صفوی، معامله شود!
از قدرت اقناعی مردم و نظام، بر اساس
یک زبان حقوقی غیرقابل سوءتفاهم از طریق رفراندومی که باید شورای عام اپوزیسیون و
مردم بر آن نظارت کنند، غافل نباشیم و تهدید را به فرصت تبدیل کنیم: تا نه سیخ
بسوزد نه کباب. البته اگر نخواهیم مام میهن را با ادبیات سلبی-حذفی فدای کیش شخصیت
خواص و خویش کنیم! پس بیائیم در دام عملیات #مرصاد_3 لقمه نشویم.
وگرنه: نه از تاک ماند نشان و نه از
تاکنشان!
با نیت خیر و شرّ، #ایران را #ایرانستان
نکنیم!
با احترام
خیام ابراهیمی
12 آذرستان 98
No comments:
Post a Comment