بیمارستان ایرانهمر

بیمارستان ایرانهمر

مهر در ایران چقدر واقعی است؟

آیا مهر یک نمایش عوافریبانه است؟ آیا مهرطلبی است؟ و یا مهرورزی؟

آیا مهر دوجانبه است؟ یا یک کاسبی است؟ آیا مهر با ناله و زاری و همکلامی به قصد چاه‌نمایی تا زورگیری اثبات می‌شود؟

1. #ایران همسر #شیطان_اکبر

از مهر نقد به ایران خانوم... تا شلیکِ پیامِ مهرانگیز نسیه با موبایل از پشت کوه.

اول اشاره کنم که نام مادر #بابک_خرمدین #ایران است! ایران خانم شریک قتل اکبر آقا (شوهرش) برای فرزندکشی با روش تکه تکه کردن تولیدی خودشان به نیت مونتاژ و جورچینی فرزند به شکلِ مبهم خودشان است!

.

2. کلاهبرداران عاطفی

فرض کن، ایران خانوم داره از گرسنگی و بیماری و افسردگی روزی هزار بار میمیره... خواهرش از کانادا براش لاو فیسبوکی بفرسته تا درد وجدانش رو راحت کنه! که پس فردا اگر خواهرش مُرد... اون خیالش راحت باشه که از هیچ مهر مفتی حتی المقدور دریغ نکرده... و نمیدانسته ارزش یک دلار بالای 25 هزارتومان بوده! وگرنه لااقل 2هزار دلار(حقوق یکماه) را میفرستاد تا لااقل خواهرش تا یکسال زنده بماند! یعنی یکماه ار تلاش خود را فدای یک عمر جان خواهر میکرد! این مشتی است نمونه ی خروار... از نقد تا نسیه... بین مرگ و زندگی.

.

3. پورسانتِ بلیط فروش‌ها

حالا شده حکایت اصلاح جلبان دوسوخته... با شعر و شعار مُفت برای حفاظت از اطلاعاتِ #آخور و نیز مراقبت از مایحتاج درون #توبره ...

کارشون چیه؟... اصالت دادن به نمایش تیمِ بعدی قطار صدور انقلاب به دیار قدس با خرین بلیط مشروعیت برای صاحب قطاری که مسیرش به خواست مردم ربطی نداره.

این یعنی اصالت دادن به انتخاب بره ها در دامن گرگان، به نیت دستمزد چاه نمایی

چاهی که برای بره‌ها حتی یک قطره آبی ندارد اما برای چاهکنان نان دارد.

مهر پیشوند و پسوندی است غلط انداز در پس و پیش نام #ایران برای کامکاران.

مثل #خرم در پیش پایِ #دین... تا مثله کنی فرزند مام #ایران را بیاری مادرش ایران نامی که همسر #شیطان_اکبر خرمدین شود به تکه تکه کردن فرزندشان بنام بابکی که همواره دلتنگ بابایش بود...

.

4. #آش_بیعت و ملاقه بدستان

حالا شده حکایت پوستین گرگان بیرون از گود در اندرون آغل رمه

آش #بیعت است در قطار قانونی صدور انقلاب روی دو ریل ثابت چپ و راست تا دیار قدس یا هر گورستانی که مردم نمیخواهند.... نامزدی ایشان هم اصالتی ندارد جز تنورداغکنی برای لکوتیوران باباعلی و چل دزد بغداد به نوبت.

مانده ام از مسافران قطاری که پای قصه‌های مشروعیت بخشی امنیتی اطلاعاتی یک قصه باز نشسته‌اند به چهچه و به به در حیرانی و در کشف معانی.... اوووووه... فهمیدم استاد!... آفرین!

هیهات من الذله...

می‌پیچانی عزیز!... #سهند_ایرانمهر #زیباکلام_لذیذ ... این #آش_بیعت خونین است!

اما سیری چند؟