قطار
انقلاب به کدام دیار پرواز میکند؟
و
بـــاز حُکمِ #تضمین_بیعت خمیرمایهی جانِ ارزان شد!
فدای
سرشان... نانتان قربانِ جانشان شد. اصلا به خالِ لبِ یارِ آن معمارِ گرفتار و
بیمار...
اینبار
حتی، علاوه بر اینکه نمیخواهند به مردم #باج دهند! بلکه تنبیه هم جزو
دستورِ کار است! این یعنی اثبات اینکه هیچ مافیایی نیازی به سیاهی لشکر پیروان
ندارد! بویژه که با مافیای بالادستی، تفاهمنامهای بخور و نمیر منعقد کرده باشد،
که ضامنش همان پیکی بوده که مسئول فعلیاش است و قرار است بزودی، رئیس دولتِ
حکومتش هم بشود!
این
یعنی: نانخور هر چه کمتر، سپاهِ پااندازانِ علامه مژدبا(خ) راحتتر.
تا
کیکِ خامهای و رِدوِلوِت هست، رزق و روزیِ بیتِ آقازادهی دیروزی و آقای پشتِ
پردهی فرداروزی، برقرار است و همین نشانهی قصد تثبیت حکومت با چماق و تمکینِ
دولت و #تضمین_بیعت است! و چیست تضمین بیعت؟ جز اعمالِ زوری فریباتر و لجنتر از
زورهای پیشین.
سالی
که نکوست، از بهارش پیداست!
من
الله(الشیطان الاکبر) التوفیق!
اما
چرا با این حدّت و شدَت به مرگ گرفتهاند؟ آیا قرار است به تب راضی کنند؟
پاسخ:
برای
تنازع بقاء(درپوستین نرمشِ مخفیانهی 3 قوا) در میان چنگال شورای امنیت سازمان
دُوَل(نه ملل) البته که "علامه مژدبا" با پرواز ابوی به دیار باقی، هر
سه عضو شورای سلطنت(3قوای ولایت) را پیشتر و تا انقلاب مهدی، در گروگانِ اصل 177
قانونِ اساسیِ ائتلافِ شیاطین اکبر و اصغر دارد! تا در دیار فانی، کماکان باقی
بمانی!
نظام
شورایی یعنی: تمرکز سه قوا در یک نقطه:
1.لاریجانی وجیهالدوله در
محضر ملکه با بادیگاردی معاون اولِ دولت حکومتِ نظامی، یعنی سعیدممد روسپوتینچینی
2.رییسی ولایتمداری
3.جنتی یا جنتیزدهای از
شورای نگهبان به حکم صادق لاریجانی از مجمع مصلحت(هر دو منصوبِ رهبر و فرزند)...
که
جمع جبری این سه رکن، مشروعیتش را از نصِ صریح جمع جبری 3 اصل 5+110+177 قانون
اساسی میگیرد و... دیگر هیچ! (یعنی: ای شبان برو تا ابد برای خودت بچرخ تا رمه
برایت خوش بِچَرَد!)
در
این دوغ و دوشاب اگر تاج برسر و محمود نرده، موفق شوند که صفها را شلوغ کنند،
البته از هر طرف کشته شود به نفع #اسلام است!
اگر
هم موفق نشدند و قربانی اصلِ بنیادیِ "اشداء مع الکفار و رحماء بینهم"
شدند، باز هم خیالی نیست چون اساسا با وجود مالهکشانِ نوالهخور و ویژهخواران
مؤمن در #میدان ، قانونا ملالی نیست... عبرت تاریخی اثبات کرده که رأس اسبقِ
اختاپوسِ پرصدا و سیما با مساعدتِ مهندس کدخدایی، بصورت آرشیوی اثبات خواهند کرد:
خرمشهر را ناخدای سینما رکس آبادان، خونینشهر کرد!
مِنَ
الله التوفیق!
عزیز
جان!
ای
سربدارِ همیشه گمنام تاجِ خارِ پلاستیکی برسرِ این تودههای خاک برسر!
برای
دلبری از اعتمادِ آبکیِ اَمُتِ همیشه در صحنه، به نیّتِ نقدی آبکیتر از استبدادی
دیمی و هیئتی و پشمکی، گفتی:
در
بلاروس، استاد دانشگاهی از سرود یک بلشویک ایراد گرفت که چرا چنین میخوانی:
"و قطار ما
به
سوی آینده
پرواز
می کند
ایستگاه
بعدی
کمون
است..."
اما
مگر قطار پرواز میکند؟
من
نمیدانم آیا بلشویکِ چماقدار آن ولایت، حرف استاد را فهمید؟ و یا خود را به جهل
العارفین زد؟!
اما
همینقدر میدانم که در این #ولایت اگر از تناقضاتِ بین پندار
و گفتار و رفتارِ قانونمداران قانونِ اساسیِ شبان رمهگی بپرسی، استادانِ ژئوپلتیک
دانشگاه آزاد شیطان اکبر، بصورت انقلابی با ادبیات سلبی حذفی یکضرب بلاکت میگنند
و حذف و نامرئی!
و
اما شما که میدانی قطار پرواز نمیکند و عین شتری در صحرای حجاز، نمیشود آزادانه
افسارش را به چپ و راست گرداند، پس چرا خودت برای لکوموتیوران(اپراتور) و خدمه و
تدارکاتچیانش روی دو ریلِ ثابتِ چپ و راستِ قطار انقلاب بموجب پروتکلِ ولایی و
فضاییِ قانون اساسی با جمع جبری اصول 5+110+177 به مقصدِ دیار قدس، آنهمه سینه
زدید و میزنید هنوز؟ با آنکه از ابتدا میدانستید مسافران این قطار جنگی بر اساس
تضاد منافع مؤمن و کافر(خودی/غیرخودی) جملگی ملکِ مطلقِ آقای سوزنبانی هستند که
بعنوانِ مالک نیابتی و یا وکیلِ "لله ملک السموات و الارض"، تنها خودش
واضعِ سیاستهای کلان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامیاش است و به هیچ ناکسی
پاسخگو نیست الّا لله که حکم نزد اوست و حکم حکومتیِ شفاهی و کتبی نیز ایضا نزد
میراثخوارانش، و نه نزد تویِ مُسلِم و مؤمن با ژن برتر... و نه آن رقیبِ منترِ
کاذبِ دیگر؟
حالیا
در روزهایی که دیگر باج هم نمیدهند و بلکه قوت لایموتِ نان را هم گران میکنند، آیا
همچون تمام سلبریتهای ویژهخوار، هنوز برقراری عزیز!
اگر
برقراری! پس هیچ دردی و هیچ باکی از عدمِ #تضمین_بیعت و افزایشِ نرخ آزاد نان در
آب گل آلوده و خاک متصرفه و نامشترک نداری و استقلال یعنی همین: در آب گل آلوده تا
میتوانی ماهی بگیر! از روش ماهیگیری چین در دریای جنوب و در حوض کاشیِ حمام فین
یاد بگیر! (مرحبا)!
تا
با بیعت تو، اگر نایب بر حقِ "پنهان از نظر" دلش ویار کرد، از باب عدم
تظاهر به ریاکاری، در خفا تاک و تاکنشان را یکجا به روسپوتین بفروشد و لباسِ
ابریشمین چین بپوشد، به حکمِ تفاهم نامهای سلطانی؛ با ضمانتِ امربری بنام ممدجواد
لاریجانی! که یکهو دیدی سر از لندن و منتهن دراورد!... کی به کیه؟
و
منالله التوفیق!
الاحقر:
خیام
ابراهیمی
25
اردیبهشت 1400
آویزانی
No comments:
Post a Comment