عارفی که زبان
باز کرد!
حکایتِ ادبیات عرفانِ جنگلی که سقفش به بلندای دار و درخته، در مزرعهیِ حیوانات شنیدنیه!
و دیدنیه وقتیکه در دوری باطل، مرغ مجلس عروسی و عزایِ بادنجان دور قاب چینهای ولایتِ چپ و راستِ یأجوج و مأجوج، هی واسه خودش بال بال میزنه و اسمشو میذاره" "امید به پرواز".
هر چند مبانیِ مناسبات حقوقی در طبیعتِ وحشی حیوانات جنگلی و صحرایی و کلونیهای قبیلهای، از قبیل انتخاب پادشاه جنگل و رئیس قبیله و گزمهها و روابط عمومی و مبادلات اجتماعی، قابل قیاس با جامعهی مدنی و انسانی نیست؛ اما تمام کلیشههای خشنِ اِعمالِ قدرتِ بَدَوی، از جمله ویژهخواری و خونخواری و گوشتخواریِ گرگ و شغال و کفتار برای دریدن برههای گیاهخوار مزرعه دراون پوستینهای دروغین دیده میشه!
اونجا هم عرفا و علمای جنگل وقتی گرگ زوزه میکشه، گاه زبانشون برای مدتها بند میاد و جز گدایی و دریوزگی و قربانی کردنِ برهها بواسطهی موشها و خوکها و به هر قیمت و به پایِ گزمههای پادشاه جنگل، واقعیتی نمیشناسن! پس اسمِ "پااندازی برای بهای دو ژتون مصلحت" رو میذارن "واقع گرایی"!
این شبها یکی از عرفای برزخی بین مرز جنگل و مزرعه، پس از مدتها لالمردن، بعد از مدتها خوردنِ تخم کفتر تازه و تخم فریزریِ قناریِ قبلا کبابشده، بالاخره زبانش باز شد:
"از حالا باید، با حمایت از روحِ بنفش به فکر انتخابات مجلس حیوانات سال بعد باشیم" :(
تکلمه: باشه عزیزِ دلِ یوزِ پف کرده! تو راست میگی! از کوزه همان برون تراود که در اوست! وای به حال پامنبریهایِ گدا گشنهیِ ژن مرغوب شما، حضرت عارف العرفا!
حرف نمیزنه نمیزنه، وقتی هم روزهشو میشکنه حرفاش جز تَکـرارِ بی جربزگی واقعگرایانهیِ پشت کوه دماوند نیست که اونم به دردِ تداوم جاده صافکنی در راه سیاستهای کلی تک نفره برای تجاوز به مزرعههای اجنبی از شرق تا دیار غرب میخوره و بس. به جای ابراز ندامت از گذشتهی حرامخواری و رفاقت با دزد و شراکت با غافله و جبران مافات، باز هم پررو پررو از حالا به فکر بیعت با نظام جنگله، تا ویژهخواری خیار سبز و بادنجان بنفش ولایتِ علیای خودیهای قانونِ جنگل، بر ضد غیرخودیهای عقیمِ ولایتِ سفلای قانونِ مزرعه، تضمین بشه!
پس تکلیف قانون این قطار چی میشه که مقصدش جنگ و تصرف سرزمینهای دیگهست! و شما نهایتش تدارکاتچی و لوکوموتیوران همون قطاری که برهها توی قسمت بارش بیشتر از ذخیرهی گوشت قربانی برای فتح جهان غیرخودی نیستند.
با این درایت و تدبیر و بصیرت برای تثبیت جنگ و خونریزی به مقصد فتح الفتوح انقلابی، چه کسی باید قانونِ سوزنبان رو عوض کنه؟
لابد بره تودلیهای برههایِ قانونا عقیم!
خیام ابراهیمی
3 آذر 1396
حکایتِ ادبیات عرفانِ جنگلی که سقفش به بلندای دار و درخته، در مزرعهیِ حیوانات شنیدنیه!
و دیدنیه وقتیکه در دوری باطل، مرغ مجلس عروسی و عزایِ بادنجان دور قاب چینهای ولایتِ چپ و راستِ یأجوج و مأجوج، هی واسه خودش بال بال میزنه و اسمشو میذاره" "امید به پرواز".
هر چند مبانیِ مناسبات حقوقی در طبیعتِ وحشی حیوانات جنگلی و صحرایی و کلونیهای قبیلهای، از قبیل انتخاب پادشاه جنگل و رئیس قبیله و گزمهها و روابط عمومی و مبادلات اجتماعی، قابل قیاس با جامعهی مدنی و انسانی نیست؛ اما تمام کلیشههای خشنِ اِعمالِ قدرتِ بَدَوی، از جمله ویژهخواری و خونخواری و گوشتخواریِ گرگ و شغال و کفتار برای دریدن برههای گیاهخوار مزرعه دراون پوستینهای دروغین دیده میشه!
اونجا هم عرفا و علمای جنگل وقتی گرگ زوزه میکشه، گاه زبانشون برای مدتها بند میاد و جز گدایی و دریوزگی و قربانی کردنِ برهها بواسطهی موشها و خوکها و به هر قیمت و به پایِ گزمههای پادشاه جنگل، واقعیتی نمیشناسن! پس اسمِ "پااندازی برای بهای دو ژتون مصلحت" رو میذارن "واقع گرایی"!
این شبها یکی از عرفای برزخی بین مرز جنگل و مزرعه، پس از مدتها لالمردن، بعد از مدتها خوردنِ تخم کفتر تازه و تخم فریزریِ قناریِ قبلا کبابشده، بالاخره زبانش باز شد:
"از حالا باید، با حمایت از روحِ بنفش به فکر انتخابات مجلس حیوانات سال بعد باشیم" :(
تکلمه: باشه عزیزِ دلِ یوزِ پف کرده! تو راست میگی! از کوزه همان برون تراود که در اوست! وای به حال پامنبریهایِ گدا گشنهیِ ژن مرغوب شما، حضرت عارف العرفا!
حرف نمیزنه نمیزنه، وقتی هم روزهشو میشکنه حرفاش جز تَکـرارِ بی جربزگی واقعگرایانهیِ پشت کوه دماوند نیست که اونم به دردِ تداوم جاده صافکنی در راه سیاستهای کلی تک نفره برای تجاوز به مزرعههای اجنبی از شرق تا دیار غرب میخوره و بس. به جای ابراز ندامت از گذشتهی حرامخواری و رفاقت با دزد و شراکت با غافله و جبران مافات، باز هم پررو پررو از حالا به فکر بیعت با نظام جنگله، تا ویژهخواری خیار سبز و بادنجان بنفش ولایتِ علیای خودیهای قانونِ جنگل، بر ضد غیرخودیهای عقیمِ ولایتِ سفلای قانونِ مزرعه، تضمین بشه!
پس تکلیف قانون این قطار چی میشه که مقصدش جنگ و تصرف سرزمینهای دیگهست! و شما نهایتش تدارکاتچی و لوکوموتیوران همون قطاری که برهها توی قسمت بارش بیشتر از ذخیرهی گوشت قربانی برای فتح جهان غیرخودی نیستند.
با این درایت و تدبیر و بصیرت برای تثبیت جنگ و خونریزی به مقصد فتح الفتوح انقلابی، چه کسی باید قانونِ سوزنبان رو عوض کنه؟
لابد بره تودلیهای برههایِ قانونا عقیم!
خیام ابراهیمی
3 آذر 1396
No comments:
Post a Comment