Saturday, January 13, 2018

یلدا

قانونِ شبِ یلدا و انارِ سیاه‌دانه‌یِ کرمو
***
آدامس‌جویدن قانون دارد!
مثلِ دم و بازدم
مثلِ ایثارِ انتحاریِ غباری در ریه‌یِ یک بوسه ... مثلِ شادی و مستی... مثلِ غم و حسرت
دانه‌هایت به جانِ هم افتاده‌اند در انــارِ آب‌لمبو
در دام قانونِ پرچمدارانِ نفوذ و مَکِش
در تقویمِ یک دورهمی و یک تاریخ همبستری
میانِ پرده‌هایِ بکر و زردِ جدایی... کپه کپه
در زهدانِ پاره پاره‌ی این شبِ خونینِ بلند
که پا به مـــاه... خورشیدی نزاده هیــچ‌گـــاه.
شادخوارِ میوه‌هایِ خشکِ کدام درختِ سبزِ تاریخی اِی غمباد؟
گنگ و گریزان از جیـــغِ بنفشِ کـــدام تجاوزی به تنِ اعتماد؟
ای وطن، ایِ روان‌پریشِ خنده‌های دلقکانِ غمین
ای درنده میانِ شکافِ دریده‌‌یِ زمین
شب و روز، قانون دارند! و تو هنوز امیدواری
دانه دانه در پوستینِ خشکِ هزار بستر و هزار کنام
دستت به تصویرِ درونِ مـاهِ خیال هم نمی‌رسد به انتقام
که خورشید، گروگانِ جعبه‌ی مارگیران است هماره، آن‌سویِ زمین!
کرم افتاده به باغِ انــارهایِ سرخ و سیاه
شادخوارِ کدام امیدِ رنگینی، کنارِ غیرتِ نرانِ فاحشه‌؟
ای گروگان به قانونِ سه طلاقه‌یِ شبِ یلدا
که تدارکاتچیِ این شب‌چره
خود گروگانی دریده است و درنده.
شب و روز قانون دارند!
همچو پس‌لرزه‌های زمین و زمان
همچو ترس و شادیِ حریصِ کرم‌ها و زالوهای قربانی
از بی‌جنازه‌گی
همچو شادیِ دلالانِ این و آن گورگنِ لال
که دست در دستِ ساقی همچو خوکی میان لجن می‌داند:
که در قانونِ این کوزه‌ شراب نمی‌گنجد و
دانه‌هایِ اشکِ سرخِ یلدا
سرابی است چکیده از دردِ این همه زخم!
کوزه بشکن و رها کن این سفره‌یِ سرخ را
که تدارکاتچیِ این شب‌چره
به تکرارِ سور و ساتِ شهرزادی قصه‌گو
اسیرِ قانـونِ داستانِ حصر است!
دلت به لبخندِ ظریفِ کـدام پاانداز، شاد و مبارک است؟
در این شب قانونی...
زیرِ چادرهایِ سوراخ و
آب‌گرفته‌ و
آب‌لمبویِ زلزله.
خیام ابراهیمی
1 دی 1396

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...