جای خالی "زبان حقوقی مشترکِ ملی" و "صلح و همزیستی"
خاله جان، دایی جان آزاده! گوش کن چی میگه! نبین کی میگه!
از پرچم زرد و سرخ جنگ تحمیلی، تا پرچم سپید صلح
1- در ویدئویی حسن نصرالله سرکردهیِ حزبالله لبنان، صراحتا با نفی فرهنگ پارسی، خود را میراثخوارِ برحقِ ثروت و منابعِ ملی ایرانیان، بواسطهیِ رهبرانِ عربِ نظام ایران میداند! براستی او به چه مجوزی از ادبیات ضدیت عرب-پارسی بهره میبرد؟ او هزینهشدن ایران را در سوریه و لبنان، مرهون سرمایه گذاریِ حاکمیتِ ایران میداند!
2- سلیمانی بعد از فتح کرکوک از محل منابع مالی و انسانیِ ایران، میگوید شیعیان، داعش را شکست دادهاند، اما نمیگوید داعش مسلکی یعنی تثبیتِ "زورگیری عقیدتی" در احکام قانونی و از محل مصادرهی اعتماد و اراده ملی... و چنین نگاهی است که مخالف هر رقیب برای قادر مطلقهی خودی است! و مردم مستقل در این خرس وسط بین مؤمن و کافر و خودی و غیرخودی، مصداقِ غیرخودی است!
3- اسد بعثی معتقد به جدایی جزایر سهگانه عربی از ایران، اکنون پس از یک جنگِ خونبارِ داخلی چندساله، با کمک روسیه و ایران، امروز با پوتین ملاقات کرد و از یارانش تشکر کرد. اینکه هزینههای این جنگهای نیابتی از جیب ایرانیان، با توافق و مجوز چه کسان هزینه شده است، بماند!
4- وقتی امریکا با تصرف عراق، صدام بعثی را برکنار کرد، بلافاصله هزینههای خود را از منابع نفت عراق برداشت کرد! چون ملت امریکا خود را صاحب منابع ملی خود میداند، و کسی نمیتواند آن را بذل و بخشش کند!
5- حکومت ایران پس از 30 سال، هنوز خساراتِ جنگ با عراق را طبق حکم سازمان ملل نستانده است!
6- با توجه به اینکه بنیادِ تمام این جنگهای تحمیلی بر ملت ایران، ریشه در وحدت فرمایشی ملت با قدرت حاکمه داشته است؛ پرسش اینجاست که بر اساس ادبیات تنشآفرین و رجزخوانی لفظی که همواره موجب برانگیختن ملت زورگیری شده توسط قدرتهای قانونی غیردموکراتیک منطقه بوده، تا کی باید جنگید؟ رهبران جناحین چپ و راست به تاسی از معمارکبیر و رهبر فعلی بر این باورند که تا فتح دیار قدس! اما آیا ملت ایران با تداوم دشمنی با غیرخودی و جنگ موافقند؟
7- منابع ملی و اراده ملی، عملا به عنوانِ سوختِ یک موتور بنیادی و محرکهیِ وحدت فرمایشی و قانونی در جنگ (نه صلح)، با تقسیم ملتی واحد و جهان بین مؤمن و کافر و خودی و غیرخودی، موجب شکاف طبقاتی و فقر و فساد و زوال اخلاقی و ویرانی امنیت روانی و پریشانیِ فرهنگی و اقتصادی خانوادههای حاشیه نشین قانون شده است!
8- 40 سال است که ملت ایران در حال پرداختن هزینههای ویرانگرِ انقلابی صدور انقلاب و زورگیری عقیدتی و گروگانگیری و گروگان فروشی و تنش و جنگ و تحریم و لابی و قراردادهای استعماری و نقض آن و تحریم و لابی مجدد و ... ناشی از ادبیات شعار مرگ بر غیرخودی و از دیوار سفارت بالارفتن به جای دیپلماسی حقوقی، به جای استراتژیِ وحدت ملت با ملت و همزیستی مسالمتآمیز و همافزایی ملی است!
پرسش: براستی چگونه میتوانیم به صلح دست یابیم؟ و این تهدید مستمر را به فرصت تبدیل کنیم؟ آیا چنین هدفی با مقابله به مثل و ورود به بازیِ فحاشی و کینهپراکنی دلخواه صاحبان قدرت ممکن است؟
.
از جنگ با دیگری و غیرخودی تا صلح با خود چقدر راه است؟ آیا ما در خود به صلح رسیدهایم؟ و یا جنگ با دیگری فرافکنی برای جدالهایِ درونی یک فرهنگ بومی در خود ماست؟ آیا ما از بلای خود برتر بینی، حق به جانبی، ضدیت، تحقیر، تمسخر، خشونت، تفاخر، رقابت ناسالم و لابی و رانتخواری و ویژهخواری ایدئولوژیک برای حذف دیگری آزاد شدهایم و با خود و دیگری در صلحیم؟
به باورم، "جنگ و صلح" هم فرایندی فردی و هم فرایندی اجتماعی است!
پیش از هر رابطهی اجتماعی ما نیازمند "زبان مشترک حقوقی" با دیگری و یکدیگریم! اما آیا قانون اساسی چنین امر وحدت بخشی را ممکن میکند؟
اما آیا ما به این زبان غیرقابل سوءتفاهم اشراف داریم؟
چگونه باید در دام جنگ افروزان نیفتیم؟!
ابتدا باید به خود پاسخ دهیم: آیا براستی ما تشنهی صلحیم یا جنگ؟
بدیهی است که برای تسلط بر سرنوشت خود، برای دستیابی به سلامت، نباید تنها بر اساس شعارهای عقیم این پرچمدار و آن مدعی، ساده دلانه و هیجانزده، این و آن را پرچم خود کنیم! ما ناگزیریم که ابتدا خود پرچمِ خود باشیم.
از بیماری زورگیری و ادبیات خشن و ضدیت با خودی و غیرخودی، تا سلامت و مدارا و همزیستی مسالمت آمیز و همافزایی در مناسبات و منافع مشترک، چقدر راه است؟
از رهایی از بردگی در جهان بستهی بتخانهها، تا آزادگی در جهان باز همزیستی مسالمتآمیز چقدر راه است؟!
چقدر برای گفتگو با زبان مشترک همزیستی و ضد زورگیری آمادهایم؟
آیا خود ما تحمل دیدن و شنیدن و همزیستی با کسی که سرش در کار خود است اما با سلایق ما نمیخواند، دچار آرامش و توان دیالوگ و مبادله و همجواری هستیم؟ و یا ما هم شهروندان را ابزار افکار نیک و بد خویش میخواهیم و ما هم در این بده بستان کاسبی گرانفروش و کم فروش و بنداز و در رو هستیم؟
اصلا هیچ بقالی هست که بگوید ماست من ترش است؟
شاید باید از کاسبی دست برداریم و تنها خود باشیم. خودی که به همزیستی مسالمت آمیز تنها باید به همسایه و هموطنِ و انسان هم عصرِ خود عشق بورزیم، حتی اگر او بیمار فرهنگ زورگیر و خشونتبار سنتی یا مدرن باشد! اما چگونه میتوانیم بیماری را تشخیص دهیم وقتی خود بیماریم؟ شاید اول باید به سلامت خویش بیندیشیم و دوستانی برگزینیم که با ما هم رای هستند و بدین گونه با تمریم مستمر در پندار و رفتار و گفتار خود و سلامت را توسعه دهیم.
اینکه بخواهی ابزار این و آن باشی، یا مختار؟ به خواست و عملِ خودت بستگی دارد! اینکه مناسبات قدرت بخواهد تو چه باشی وابسته به تن دادن یا تلاش برای اثبات شخصیتِ خود توست! اما پیش از هر چیز باید بپذیری که باید از چنبرهی قدرت زورگیر، ترک اعتیاد کنی! برای داشتنِ تشخص و خود بودن باید بتوانی فریفته و جوگیر شعار مفتِ روبناییِ صاحبان قدرت انحصاری نشوی! باید بتوانی در دام القائات صاحبان قدرت صید نشوی! وگرنه اگر کوتاه بیایی، باید تا ابد بازیچهی دست این و آن باشی! پس چنین خواستی نیازمند عمل است!
نگاهی بیندازیم به استقلال و آزادی و بلوغ و تشخص و هویت مسیح علی نژاد از جهان بسته تا جهان باز!
این مهم نیست که کجای جهان باشی!
این مهم است که آیا میخواهی با خود صادق باشی یا نه؟
میخواهی زورگیر باشی و به زورگیری تن دهی یا نه؟
میخواهی با ادبیات بیماران فرهنگی گفتگو کنی یا نه؟
مطمئن باش که ویروس فحاشی و کینه تو را به عشق و هم افزایی اجتماعی و ملی نمیرساند، اگر خود و دیگری را با ویژگیهای اختصاصی نپذیری و با دیگران تمرین همزیستی مسالمتآمیز و دگراندیشی نکنی! خود را از دام زخم و کین و تنشهای موروثی و کودکانه برهانیم تا لایق آزادی باشیم. در هوای مسموم وارد نشویم. با زبان مسموم سخن نگوئیم. با فیلتر ضدیت به هستی نگاه نکنیم. دیگران را بپذیریم تا پذیرفته شویم! این یک تمرین ملی است که در اخبار تفرقه آمیز و جعلی و مشکوک، و در آتش گمراهی و تنش آفرین دیگران ندمیم و صلح و عشق را از همین گام آغاز کنیم. ضرورتی ندارد وارد هر بازی تنش آفرین شویم. گاه میتوانیم تنها سکوت کنیم و تماشاگر باشیم و نفرت با نفع عشق نادیده بگیریم. نه با تائید زورگیری و جنگ و یا نفی و صدیت میدانی در معرکه، بلکه تنها با جاخالی دادن، با آغوش باز و توسعهیِ ادبیات صلح.
با عشق، جنگ افزار دشمن را از کار بیندازیم و دست در دست هم نهیم به مهر...میهن خویش را کنیم آزاد!
در آزاد کردن میهن خود نیازی به جنگ نیست! عشق و مهر نزدیکترین راه توسعه و به بار نشستن است! تو به بار بنشینی، جایی برای علفهای هرز باقی نخواهد ماند!
برای شروع، با صلحطلبانی دوستی کنیم که معقتد به انسانند، نه با رادیکالهایی که انسان را پیچ و مهرهی کارخانهیِ ایدئولوژیک خود میخواهند!
پیش از این گام اجتماعی اما ابتدا باید صلح را در خود آغاز کنیم و با خود رفاقت کنیم و نخواهیم مثل این و آن باشیم! ما ویژهایم و البته بر کسی برتری نداریم! ابتدا باید خود را پرچمِ سپیدِ خود کنیم! و پرچمداران ویژه خوار قدرت سبز و بنفش و سیاه را در محیط خود به چالش بکشیم و مستقل شویم! تا چشم به امید کاذب به قانون خودی-غیرخودی قانون حق و باطل بستهایم، باید بجنگیم! ابتدا باید از دامِ در افتادن در پرچمداری این و آن خود را رها کنیم! باید از دام امید به پرچمدارانی چون #خاتمی و روحانی و مسیح علینژاد و #کامران_قادری خلاص شویم! آنها نشانه و بهانهاند، اما هدف امید ما نیستند! هر کس باید خودش پرچم شود! به جای دل بستن به این و آن پرچمدار و حقگو، ابتدا به حقیقتِ استقلال خویش بیندیشیم! تا در گام بعدی جزئی از پرچم رنگین همزیستیمسالمتآمیز و لایق آزادی باشیم. باید ناگزیریم برای دستیابی به صلح به زبان مشترک حقوقی بین خود و جهان مسلح شویم!
ابتدا ضروری است که آزاده شویم از قانون تفرقه و ضدیت و مقایسه و امید به پرچمداران، و از خود شخصیتی مستقل داشته باشیم که آیا میتوانیم با تمام شریکان خاک مشترک به صلح برسیم؟! تنها آنگاه است که به هر حرف و سخن و شعار و خبر درست یا نادرستی، دیگر بازیچهی مطامعِ ویژهخوارانِ قانونِ اساسیِ ضدیت با هویت مستقل خویش نخواهیم شد و جای خویش را در مناسبات اجتماعی تعیین خواهیم کرد! یکدیگر را بت نکنیم تا بعد ناگزیر شویم آن بت را بشکنیم!
تمرین کنیم و بعد موضع بگیریم!
خیام ابراهیمی
30 آبان 1396
پی نوشت:
1) #استقلال_از_پرچمداران ، #استقلال_از_قانون_خودی_غیرخودی
2) ویدئو: استقلال و آزادی و بلوغ و تشخص و هویت مسیح علینژاد از جهان بسته، تا جهان باز!
No comments:
Post a Comment