Wednesday, January 24, 2018

برانداز کیست


#براندازی چیست و حق کیست؟

اگر بپذیریم که #براندازی یعنی اقدام سخت یا نرم غیربروکراتیک، برای برکنار کردن قوای حاکمه و نظام سلطه! آنگاه #براندازی در یک نظام سلطه میتواند حقی باشد موجه، برای اکثریتی محروم از قدرت نظارت بر سرنوشت خویش! اما آیا اقلیت دارای حق براندازی است؟ و چگونه می‌توان در یک نظام سلطه که بدون تسلیم به قدرت مطلقه راهی بدان نیست، تمایزی گذارد بین خواست اکثریت و اقلیت؟ این همان بهانه‌ای است که دیکتاتورها در نظام‌های سلطه، با ادعای حق مشروعیت اکثریتی، به سرکوب مبارزین می‌پردازند!
.
"دیکتاتوری" از براندازیِ اراده‌ملی آغاز می‌شود! دیکتاتوری از همانجایی در یک شخصیت نطفه می‌بندد که بدون باوری ملتزم به اراده مردم آگاه، از درونِ قلعه و یا لانه‌ی موشی خود، به مخالفین قواعد خود، انگِ براندازی می‌زند تا مجاز باشد با پتکی دیگر تاکیدی باشد بر براندازی اولیه! باید فهمید که آغازگر این بازیِ خونین کیست؟
#برانداز_ملت ، قواعد یک دیکتاتور و نیز #قانون_اساسی می‌تواند باشد! قانونی که یک‌بار برای همیشه، سرنوشت ملتی را در دست یک قدرت‌مطلقه و منصوبین زنجیره‌ای او، تئوریزه و مدوّن و تثبیت کرده، اما ملت نمی‌داند که حکومت از ابتدا قانونا دارای آنچنان قدرت مطلقه‌ای بوده که شهروندان بنا بر حق تابعیت یک شهروند بالغ، نمی‌توانسته‌اند به هیچ طریقِ مطمئنِ قانونی، اراده‌ی مستقل از قدرت مطلقه را برای تغییرات بنیادی در قانون، به‌نحوی اِعمال‌کنند که قابلیت و مکانیسم راستی‌آزمایی و نظارت بر نتایج آن تضمین شده باشد! پس شعار دعوت به این قانون، می‌تواند دام و فریب یک دیکتاتور در دوری باطل باشد!
بر مبنایِ این خشت اولیه، هر کسی که دست پیش گرفته و متقاضیان تغییرات بنیادی در حقوق شهروندی خود را که ناشی از حق تابعیت غیرقابل کتمان است، برانداز بخواند، عملا از ظهور یک دیکتاتور جدید خبر می‌دهد! در واقع او تنها از مردم برای بیعت با برگزیدگان ملتزم به قادر مطلقه، بیعت می‌خواهد! و در صورت عدم بیعت هم به دلیل فقدانِ همان مکانیسم راستی‌آزمایی در دست ملت مستقل، هرگز بر ملت معلوم و اثبات نمی‌شود که آیا حکومت از وجاهت حقوقی اکثریت مطلق، برخوردار است یا نه؟!
.
براندازِ اراده‌ملی، آخوندک سبزقبایی به نام ابوبکر بغدادی بود، که اساسا معنای #رفراندوم را نمی‌فهمید!
گزمه‌های اصلاح‌طلبِ قذافی و صدام براساس ژن معیوب ابوبکربغدادی، در دو جناح چپ و راستِ پیمانکارِان داعش‌مسلک، مطالبات مردمی و #درخواست_نرم_رفراندوم را چماق "براندازی سخت" بر سرِ غیرخودی کرده‌بودند و بر سر مالباخته‌گان می‌کوفتند! چون از پایگاه خود در تردید بودند و با این شک و هراس، بر سرنوشت ملتی حکمِ قطعی می‌راندند! صدام در عراق نیز چون قذافی در لیبی اصلاح‌ناپذیری بود که هر اعتراض مردمی را به اغتشاشگری و عناصر نفوذی استکبار جهانی منسوب می‌کرد! اولی با #قانون_اساسی مدونِ حزب بعث، و دومی بدون قانون اساسی مدون، و بنا بر قانونِ مجازی و دیمی و هیئتی خودش!
بدتر از این دو، قانونی است که به قانونِ مجازی و دیمی قذافی، مشروعیت و میدانِ قانونِ مدون صدام را می‌دهد! و بدتر از هر دو #بیعت آگاهانه و یا ناخودآگاه مردم با چنین قانونِ سلطه‌ای است! که وجه آگاهانه‌ی آن حق استرداد اراده را سلب و وجه ناخودآگاه مبتنی بر غبن، این قرارداد نوشته یا نانوشته را باطل می‌کند!
قذافی 40 سال خودش قانون‌اساسی کشورش بود و در دامنِ چاه‌نمایی روش‌ها و مکانیسمهای امنیتی روسیه، خودش را یک انقلابی مسلمان علیه مطامع پیراستعمار و امریکا می‌دانست و بالاخره با انفجارِ خشم فروخورده تکه پاره شد! او عقوبتِ برگزیدنِ یک مرشد و رفیق بد بود!
سیاستش النصربالرعب بود و بر اساسِ لافِ گزاف و دروغ و فحش و زورگیری‌عقیدتی و تقلب و دزدی اعتماد و شعار مفت و دشمن‌تراشی و تنش و تهدید و تطمیع و راهزنی و باج‌گیری و گروگان‌گیری و گروگان‌ فروشی و گروگان‌کشی و ترورِ دگراندیشان در داخل و خارج، هر مخالف خود را جاسوس امپریالیسم می‌خواند!
اگر دلّالِ سیاست‌های کلی او در تحمیل سرنوشتی که فقط خودش برای مردم لیبی رقم زده بود نمی‌شدی، حسابت دریده شدن توسط درندگانِ چماقدار وضوگرفته‌ی ذوب در ولایت خودش بود!
قذافی و صدام، همچون ابوبکر بغدادی یک اصلاح‌ناپذیر کینه‌جو و کر و کور و تمامیتخواه بودند که خود را به نشنیدن زده و جهان و ملت واحد خود را به خودی و غیرخودی و مؤمن به خویش و غیرخودی تقسیم کرده بودند و در شکاف طبقاتی این تقسیمِ دوگانه و تفرقه‌آمیز، خودسرانه و با آتش به اختیاری و با توهمات رادیکال، ملتی واحد را از محل منابع ملی خودشان، در فتنه‌های خویش از هم پاشاندند و به ویرانی کشاندند!
قذافی و صدام نیز چون ابوبکر بغدادی، یک آن به ساعت رولکس خود نگاه نکردند و فرصت انسان شدن را از خود و گزمه‌های خود و خانواده و آقازاده‌های خود، دریغ داشتند و ملتی را به خاک و خون کشیدند و شریکان دزد و رفیقان غافله را با خود به ته چاه ویل سوق داند! حالا ملت لیبی و عراق در اقصی نقاط عالم، منابع بر باد رفته‌ی خود را در زندگی دلالان و پیمانکاران و آقازاده‌هایشان بو می‌کشند و بر روسیه و انگلیس و امریکا و فرانسه لعنت می‌فرستند!
جای آن دارد که تا فرصت هست، #اصلاح_طلب_مرده و ویژه‌خوار هر ولایتِ داعش‌مسلک، خود را زنده و احیاء کند و هر چه زودتر به ملت بپیوندد! که فردا دیر است! در غیر این‌صورت بهتر است زبان به کام گیرد و بداند که برانداز واقعی، می‌تواند #قانون_اساسی به عنوانِ #برانداز_اراده_ملی باشد! پس چه نیک که به جای فرافکنی و #ماله_کشی، با صداقت، مراتب شفاف یک راه مستقیم را که نزدیکترین راه به مقصد است، برگزید:
1- #توبه_از_قانون_سلطه
2- #جبران_مافات
3- #اقرار_به_خواست_تمام_ملت
4- #درخواست_تغییر_قانون برای حضور تمام مردم تا نتیجه.
با این مراتب، آیا من #براندازم ؟
بویژه اینکه، در صورت عدم اقدام قانونمداران از مراتب فوق و اصرار بر این ستم قانونی، باید به این پرسش پاسخ دهیم:
در بن بست قانونی، آیا #براندازی حق اکثریت مردم است؟ یا اقلیت؟
و اگر بر ما حدّ میان خواست اکثریت و اقلیت شفاف و معلوم نیست، از کدام مسیر مسالمت آمیز می‌توان به اثبات این خواست اکثریتی دست یافت؟ وقتی صندوق‌های رأی در تصرف نظام سلطه قابل اطمینان نیست!
به باورم در یک نظام سلطه و بسته، که #مکانیسم_راستی_آزمایی از درون متن قوانین و قانونمداران ناممکن است و خط و ربط آگاهی و ناآگاهی و خواست اکثریت آگاه و اقلیت نامعلوم است، در #گام_اول باید در پی روش‌ها و یک #نقشه_راه بود که بدون دادن بهانه برای قربانی شدن مردم، بتواند این خطوط را در بستر جامعه بصورت موثق و قبل اندازه‌گیری(حتی نسبی) و عینی در یک میدان امن ترسیم و اثبات کند!
خیام ابراهیمی
2 بهمن 1396


No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...