Saturday, January 13, 2018

روشنفکر ساقه‌خوار

روشنفکر ساقه‌خوار
===========
چون شتری نشسته‌ برابر شاخِ خشکِ گوزنی دریده
نشخوار می‌کند غم و شادی را چهارزانو، لمیده، خمیده
به فرمانِ عزا و مولودی
در صدا و سیمایِ ساربانِ در کویر تفتیده
من عزادارِ یتیمان کشته در روایتِ روشنفکرِ ساقه‌خوار
در اخبارِ گیجِ شایعه، زیرِ کرسی‌هایِ خوابِ آزاد‌پریشی
آیا کسی به تیرِ شایعه کشته شده امشب ای ویژه‌خوار؟
میرزای درباری مشق می‌کند: برای کشته‌ها، سند رو کن!
خمیازه می‌کشم: شرمنده که همراهِ اولِ سردارِ گلوله نبوده‌ام!
آیا سردارِ الماسی دگر در راهِ یک اپوزیسیون جعلی در بن‌بستِ تلاویو است؟
آیا به تدارکاتچیِ این قطارِ یکطرفه باز باید اقتداء کرد؟... فکرم روشن نیست!
آیا من و تو و ما روشنفکریم در صفِ بلیطِ سینمایِ این کاروان و قطارِ قانونی؟
میرزابنویسِ بیتِ دیوان‌سالار، نشئه از ایرانی بودنِ خویش در جشنِ شب یلدا، بینِ پروازِ لندن و مسکو و ژنو و صحرای نوادا، براندازی می‌داند، تنفسِ هر بی‌زور زورگیری‌شده بی‌اذنِ ارباب را
براندازیِ رعایای روشنفکرنمای کینه‌جو می‌خواند بیداری از خواب را
و می‌سراید: "براندازی خودکشی روشفنکرنماهایِ قانون‌گریز است!"
قانونِ ارباب، رمز حیاتِ روشنفکریِ کژدار و مریز است!
می‌گویم: کدام روشن‌فکر؟ "روشنفکر" که حادثه و خبر را با قید و صفت می‌خواند؟!
40 سال است که صدا و سیمایِ "غرض و مرض"، روحِ چشم و چشمه‌ی خبرگزار و خبرنگار و خبردار را از تاریکی مخبر و خبرگذار، گل‌آلود و سیاه و کینه‌جو کرده است!... ماهی بگیر قطار قطار...!
وقتی که حکمِ حادثه از پیش رقم خورده است!... سخن از پرورشِ روشنفکر، بافته‌یِ رؤیای مدینه‌ی فاضله‌ی کیست؟
با چنین ربّ و مربیِانِ زنجیره‌ای، سخن از فکرِ روشن، شبیه روایتی گروتسک است!...
ملغمه‌ای از خنده و رِقّت و ترحم و گریه و زشتی و ادایِ زیبایی... خرافه به نادانی و اعتمادی کور و ادای دانش و علم به لباسی عاریتی...
کین و فتنه و دروغ و آتش‌به‌اختیاری را معمارِ کوزه‌گر دمیده در کالبدِ بی‌مراعاتی قانونِ فتانه‌ی ویژه‌خوارِ خودی-غیرخودی در صفِ انتظارِ غبن و فریب و خدعه و مکر با غیرمن!... این "من" منِ شیطان است؟!...هه!
و از کوزه همان برون تراود که دراوست!
دیگران کاشتند و شما خوردید... شما بکارید تا دیگران بخورند!
آینه چون نقش تو بنمود راست... خود شکن! آینه شکستن خطاست!
با انشاءِ و مونتاژ واژه‌ها، فکری روشن نمی‌شود!
انگِ "براندازی" رفلکسی غریزی_بنیادی به خاری در پاست
میوه‌ی درخت خشک وبی بر و بارِ براندازیِ اراده‌ی توده‌هاست!
در دور باطلِ لوطی و عنترهایش ...لاتهایِ چماق‌خوار از 28 مرداد... تا اندکی فطرت بیدار در 2 خرداد و... بایکوتش در 10 دی و 13 دی... تا 1400؟!... هه!... زهی خیال باطل!
روی آن شاخ خشکِ که نشسته‌ای و به تبر می‌شکنی از بن تا رُم
یک شتر هم بگذار میرزای روشن ضمیر از حجاز تا قُم.
به شکمِ استقلال سنگ بسته‌ایم و شما ختم روزگاران
مست از قانونِ بیت‌المالِ آزادِ آتش به اختیاران
قطره قطره نفت ملتی عقیم را به خونِ کودکانِ شامی خون در قی
عجین کرده به جام زهر می‌زنید پی در پی!
قانون؟... روشن فکری؟!... ... هه!
مگر این خندقِ بلا تا چند طاقتِ هضمِ میوه‌ی زقوم را دارد؟ تا 1400؟!... هه...!!!
تا آن شبِ یلدا، تو هزار تکه شده‌ای بین پینگ‌پنگِ دو جناحِ چپ و راست
به قانونِ داور میانه و ارباب خانه!
شتر در خواب بیند پنبه دانه!
خیام ابراهیمی
15 دی 1396




No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...