Saturday, January 13, 2018

بحران بی‌اعتمادی

وقتی خدا در بحرانِ بی‌اعتمادیِ قانونی، در وجدان زنده‌ی مردم منفجر می‌شود!
شکاف طبقاتی بیانگر فاصله بین حفظ منافع طبقات خودی و برخوردار از قدرت فراملی، با ملت غیرخودی، در چارچوب قانون اساسی است! تنها هنگام انفجار این خشم فروخورده است که مرز بین پیمانکاران و گزمه‌ها و کارگزارانِ قدرتِ قانونی با حاشیه‌نشین‌های قانونا غیرخودی، عیان می‌شود! و این تاولِ چرکین سرباز می‌کند و دیگر هیچ پرچمدار سبز و بنفشی قادر نخواهد بود در استیج‌هایِ حکومتی-انتخاباتی، با لطایف‌الحیل و مصلحت خودسرانه (گیریم به نیت خیر) توده‌های حاشیه‌نشین از قدرت قانونی را به بن بست‌هایِ عقلانیتِ محدودِ خویش، در پشت کوه دماوند بکشاند و در صندوقِ بیعتِ قانونِ ارباب، خفت کند!
شکاف طبقاتی در بحران اعتماد ملی، ناشی از چنبره‌ی امنیتی-اطلاعاتیِ مکر بشری، برای حفظ قدرت و سیطره بر منابع ملی مشترک مردم است! بی آنکه حتی مؤمنِ متدین به دین مشرکان بت‌پرست، گمان برد که نمازش در ملکِ غصبی (گیریم قانونی) باطل است!
وقتی نقش نفوذی در اپویسیون جعلی و واقعی ناپیداست! وقتی تو دیگر حتی به همسایه‌ و برادر و رفیق خودت هم اعتماد نداری! وقتی‌که در مناسباتِ جامعه‌ی مدنی، شهروند مدنی تنها باید در تشکیلاتِ پاسخگویِ مردمی برای خود نماینده بسازد، نه آنکه او را یک شبه از صندوقِ شعبده‌ی امنیتی-حقوقی لوطی و ارباب از زیر آستین بیرون آورند و با دو تا شعار پفکی دلِ رعیت خفت شده را ببرند! تا دیگر مکانیسم اعتماد سنتی به تارِ سیبیل دایی‌جان و قسمِ حضرتعباس خانعمو پاسخ ندهد و صیدها مغبون و قربانی طعمه‌های صیاد شوند! در این بلبشو و بازار مکاره‌ی اعتمادِ غیرمدنی و سنتی، آن‌چه در این بی‌اعتمادی ملی و مدنی موفق بوده است، قانونمداری بازیگرانِ خودی و خودفروخته، مبتنی بر تقدم تاخرِ صنعتگرانِ "قانونِ اساسی" است! و به همین دلیل است که دشمنِ مردم و اراده ملی، در واقع خود "قانون اساسی" است، نه گزمه‌های فرمانبردار. فرق قانون مدنی با قانون اساسی ارباب و رعیتی در همین است! به همین دلیل منطق و قانون مورد اشاره‌ی پرچمداران سبز و بنفش، تنها به درد خودشان و دلالان خودی و خودفروخته‌ی اپوزیسیون جعلی می‌خورد! باید از این سربازانِ انتحاری ولایت و مکارانِ مؤمنِ سبز و بنفش پرسید:
"مردم پراکنده و مستضعف، در کدام تشکیلات مدنی و پاسخگویِ قدرتمند، قادرند که درخواست‌ها و مطالبات ملی خود را در قوه‌یِ قضائیه‌ی فرمانبر قدرت مطلقه ثبت کنند و بتوانند آن را در چارچوبِ امنیت قانونی پی‌گیری کنند و به تطمیع و تهدید از دور حق‌طلبی حذف نشوند؟ بچه و ملت صغیر را با لبخند و قاقالی‌لی می‌فریبی، مکار؟!
تنها در همین بحرانِ اعتماد و عدم تعبیه‌یِ مکانیسم علمیِ راستی آزمایی در قانون اساسی است که شکاف طبقاتی در مناسبات قدرت قانون اساسی زاده و بازتولید می‌شود. در واقع "قانون اساسی" ام‌الفساد چنین شکاف طبقاتی و بحران اعتماد در فقدان تشکیلات مستقل قدرتِ وحدت ملی و مردمی است که صاحبان حق مسلمند! مردمی که در فرصت مقتضی و در شوراهای محلی و بومی و ملی برای تمرین همزیستی مسالمت‌آمیز بر اساس حق برابر مالکانه از ملک مشاعی به نام وطن آموزش داده نشده و امیدشان برای نوشتن سرنوشت زنده‌ی خود و نسل‌های بعدی، عملیاتی و میدانی نشده است، مسلم است که چنین مردم پراکنده و لاجانی را می‌توان در هر پستویی خفت کرد و سند اراده و اختیار و حقشان را به نام خود و پرچمداران و مولای خود زد و فرصت بلوغ و رشد آزاد را که حق مسلم ایشان است را 40 سال پیدا و پنهان از قم تا بصره تا شام و جنوب لبنان تا دیار قدس؛ از ایشان غصب و مصادره و خرجِ موشک‌های جنگ به جای صلح و دیپلماسی و هم‌افزایی ملی کرد!
مفتی‌ها و مدعیانِ تفقه و داعش‌مسلکان به نیت حفظ امنیت جیب و تعقلاتِ مادیِ خود در لباسِ معنویت و لمس کردن خیال مردم برای تبدیل کردنشان به کرم‌های بی‌آزار و بی‌معرفت و تولید صنعتی پیچ و مهره‌های نظامِ اجتماعی بت‌پرست و مقلد در کارخانه‌ی آدمسوزی، سالهاست که در حواشی حکومت و در بطن حکومتهای مشرکِ صفوی و قجری چنین می‌کنند، آن هم به نیت خیر که جز شر ثمری نداشته است! این را می‌توان از باطن فاسد ریاکاری و جنگِ هفتاد دو ملت در بینِ پیروانِ تمام ادیان، بویژه مسلمانانِ بت‌پرستِ خاورمیانه براحتی شاهد بود و پی‌برد!
مدعیان خودسر الوهیت، باوری به زنده بودن ندای وجدانِ مردم ندارند و دین آزاد را به شریعت دیروزی نزول داده و بر اساس احکام زمانی-مکانی که مرتبط با مراحل ابتدایی مناسبات قدرت در جامعه‌ی مدنی بوده است، به یک ایدئولوژی دربسته و زمان منقضی فروکاسته‌اند، بی‌آنکه حجّتی محکم در دست داشته باشند که این احکام، فرازمانی-مکانی آیا قابل تعمیم است یا خیر؟! یکی از عوامل ایجاد شکاف طبقاتی و عدم توسعه در جوامعِ منتسب به شریعتِ بت‌پرستان، سد شدن در مقابل وجدان بیدار مردم و عدم اعتماد به خدایِ زنده در ربوبیت و پرورشِ حی‌القیومی یک قادر مطلقه‌ی نزدیکتر از رگ گردن به تمام بشر است! آنها باور ندارند که قادر مطلقه تنها یک قادر مطلقه‌ی همیشه زنده و در دسترس است! پس به‌جای اینکه در تداوم بت‌شکنیِ رسولان منادی آزادی برده‌ها از نظام ارباب و رعیتی و سلطانی رؤسای قبایل و جناح‌حهای قدرت اجتماعی، پرچم را از دست صاحبان قبایل و قدرت گرفته و بین مردم توزیع کنند و آنها را در شوراهای مردمی جمع کنند تا جمع جبری ایشان حکمِ همان خدا برای آن لحظه از رشد زمانی-مکانیِ ایشان شود (نه در تمام زمان‌ها و مکان‌ها)، خودسرانه خود این پرچم را به دست می‌گیرند و با ایدئولوژیک کردن دین زنده به بازتولید بت‌پرستی در لباس صوری و من‌درآوردی خدا اقدام می‌کنند و پله پله مراتب این چاه ویل را به وسواسِ ابلیس و شیاطین نفس تئوریزه می‌کنند و گمان می‌برند که این مراتب حقیقی علم است! آنگاه خود بر خود نام عالم می‌نهند که دیگر علی رغم سفارشِ اصل "ولاتجسسو"، لابد حق تجسس را در زوایایِ جان و نفسِ زنده (که حق حیات و اختیار دارد) در آزمون و خطای بلوغ شهروندان برای کسب معرفت تدریجی و حصولی، برای خود به عنوان یک حق از پیش رقم خورده می‌تراشند! تو گویی جهان کارخانه‌ی تولید پرولترانِ استالین است! این در صورتی است که غافل می‌شوند که پیش‌تر جایی خوانده‌اند که: ظن و گمان راهی به حقیقتِ پنهان از نظر نمی‌برد! که اولین گام حقیقت، وانهادنِ انسان به امانت حق قدرتِ خودش به امر فطرت حنیف و وجدان خود اوست (که الزاما فطرت حنیفِ تو نیست)، که جای امام زنده آنجاست، نه شریکِ خودخوانده‌یِ قدرتِ او بر زمین! و کل شیئی احصیاناهُ فی امام مبین! آیا کلِ اجزاء و مناسباتِ هستی در آنکس که بصورت جعلی نام امام را بر خود نهاده احصاء شده است؟ آیا این بازی با واژه‌یِ امام جعلی، نهادِ درونیِ من را می‌خواند و بر وسعت وجودی آحادِ مردم اشراف دارد؟ البته که در سیمولیشن و بازآفرینی این بازی جعلی، باید گفت که ایشان سعی در احقاق همین امر دارند! به همین دلیل است که فیلترشکن‌ها در چنین روزهایی از کار می‌افتد! همان فیلترشکن‌هایی که در روزهای قبل کار می‌کرده است! این یعنی حتی فیلترشکن‌ها حیاط خلوت جاسوسی شده‌اند و تو بیهوده به شکستن مرزها دل خوش کرده بودی! این را یکبار در جریان 88 بیان کردم.
خب! با این جهاد برای شناختن کرم‌های صغیر و پیچ‌ومهره‌ها به من بگو این دیگر چه صیغه‌ای است؟
لا یکلف الله نفسا الا وسعها (خدا بر هیچ‌کس تکلیفی ندارد! الا به اندازه‌ی وسعت وجودی او)
چرا گمان نمی‌بری که "سربازانِ گمنام امام زمان‌اَت" چه بسی همین حاشیه‌نشین‌های منفجر شده باشند که علیه طاغوتی به‌پا خاسته‌اند که تنها ساحران دربار فرعون او را به جای می‌آورند که خود دستی بر آتش دارند!
براستی آن داعش‌مسلکِ جاهلی که هنوز نمی‌داند چرا بدون اعلام جانشین پیش از مرگ (عبدالله فرزند امام جعفر و نوه‌ی امام حسین) امام نبود، اما فرزندِ آن کنیز مغربی امام موسا شد، چگونه می‌تواند خود را شیعه‌ی دوازده امامی معتقد به امام زمان فرضی در خیال خود بداند، که حالا خود بر خود نام سرباز امام زمان نهاده است؟! بی آنکه نه بصورت شهودی بدان معرفت دارد و نه عقلا می‌تواند او را اثبات کند و تنها بر خلاف هشدار آیه، اگر قرار است مؤمن باشد، نباید از پدران و آبائنا کورکورانه تقلید کند و خود را تسلیم کند! که این تسلیم مسلمانیِ مشرکانه است! که لابد مدعیان مشرک و منافق و بت پرست، در کارخانه‌های تئوری‌سازی خود و رفقا، برای آن نام شرکِ خفی تراشیده‌اند! البته تو چه بدانی! تو تقلیدت را بکن!
اما عزیز من! ای آنکه گمان برده‌ای که به امام زمان باور داری! تا فرصت هست خود را برهان، که: نه هر آنکس که سر تراشد قلندری داند!
لااقل وقتی بر سر کسی چماق می‌کوبی، کمی آرامتر بکوب! شاید او همان امام زمان فرضیِ تو باشد!
.
شکاف طبقاتی در خوش‌بینانه‌ترین شکل یعنی مدعیان بصیرت و درایت و تدبیر عِدّه و عُدّه و قلدران هیئتی و خودسر و فندوق‌مغز شمشیر به دست، برای سرنوشتِ ملت محروم و فرهیخته و مستقل؛ تصمیم بگیرند و حق به جانبانه در یک جاده‌ی یکطرفه مصلحت بتراشند که امنیت وطن و منافع ملی این است که ما اندیشیده‌ایم و وابسته به احقاق اراده ملی و تصمیمات مردم مستقل صغیر نیست!
شکاف طبقاتی نتیجه‌ی عاقل دانستن خود و صغیر دانستن مردمی است که از لحاظ شکلی بالغ دانسته میشوند و حق تشکیل زندگی دارند! که وجدان زنده‌شان نزدیکتر از رگ گردن است! شکاف طبقاتی ناشی از بت کردن خود به نام خدا بر اساس منطق وضعی و ذهنیت خطاپذیرِ عده‌ای است که خود گویند و خود خندند و در مناسبات قدرت به یکدیگر باج می‌دهند ( باز به نیت خیر مردم 
:) )! شکاف طبقاتی بازتولید تمامِ پیروان دین که صاحب قدرتند پس از مرگ رسولان است، که بنا بر فهم محاط و محدود خود هر بار بساط بتخانه و بت‌پرستی را به نام خدا علم کردند! شکاف طبقاتی نتیجه‌ی نگرش داعش‌مسلکانه در لباس‌ها و دستارهایِ رنگارنگ علم و خرافات و بت‌پرستی است! و هر قانونی که حق سرنوشت‌ساز را از مردم زنده به نام قوانین مردم مرده ی دیروزی بگیرد بت پرستانه است! و قانون اساسی، از همین قبیل است که دست ملت مستقل را از نظام تصمیم سازی کشور خود کوتاه کرده است!
بی دردان بهشت نشین و مجاهدین داعش‌مسلکِ انتحاری، و گزمه‌هایِ خودی ارباب قانونی، خبر از حال گرسنگان و رعایای غیرخودی ندارند! آنها فرعون‌وار، در هاله‌ای از تقدس خودساخته، مردم را موش آزمایشگاهی خود می‌پندارند!
قانون اساسی دیوار بلندی است بین مؤمنین خودسر و کفار فرضی، بین خودی و غیرخودی که حق آب و گل طبیعی و اولیه را به دلیل حق ایدئولوژی حصولی و ثانویه از مردم مصادره کرده است! و در چنین بن بستی و ملت محروم راهی به قوای سه گانه‌ی کشور خود ندارند! در چنین وضعیتی، در مسالمت آمیزترین وضعیت، تنها می‌توان در اولین فرصت فهم این حقیقت، دست از ستم و ابزار و آلوده شدن در مناسبات مشرکانه برداشت و پای خویش را از حادثه بیرون کشید و سریعا درخواست تغییر قانون اساسی به نفع تمام مردم را نمود، تا قدرت ملی به رأی و تصمیم واقعی مردم توزیع شود نه پرچمدارانِ سبز و بنفشی که خود را به هیبت بت تراشیده‌اند! در چنین موقعیتی توجیهات امنیتی و رنگ تقدس بر باورهای موروثی توسط ویژه خواران قانونیِ قدرت، تنها به تن کردن پوستینی است برای حفظ قدرت و حلال کردن حرام در رگ خاندان و هیئت و بیت و تشکیلاتِ کاذبِ اپوزیسون و پوزیسیونِ زورگیر خود... این سربازان سپاه کفر و نفاق و شرک، وقتی با جهل خود بر ناآگاهی مردم از اطلاعات و حقوق ملی خود، رنگ تقدس می‌پاشند، در وقاع دارند گنجشک را رنگ کرده و جای قناری به ملت می‌فروشند!... گیریم که خریدار فریب خورد!
واقعیت این است که: جای پیمانکار و کارفرما در قانون اساسی تغییر کرده و هیچ صاحب امنیتِ اجنبی نشین به رویِ مبارک نمی‌آورد تا همچنانکه به دنیای دونش رنگ معنویت می‌زند، احساس قدرتش را از دست ندهد!
فرض کن! چرا گمان نمی‌بری که شاید امام زمان‌ات همین فقیری باشد که کنار راه نشسته و تو امروز با پتک بر سرش کوفتی! چرا گمان نمیبری که شاید امام زمان‌ات گوشه‌ای از فضای مجازی، هم اکنون دارد تو را می‌نگرد که آیا ندای وجدانت را می‌شنوی، یا نه؟! آن را به روی مبارک نیاورده و چال می‌کنی! اگر در زبان عرب چال کردن یعنی کفر، پس این تویی که کافری!
دروغ بس است!... اگر غافل از درد محرومین و مستضعفین خوابتان می‌برد، شما چیز خور شده‌اید! محرومین، دیر یا زود در بن بست دنیای شما بر جنگ زرگری شما حرامخواران پیروز خواهند شد! و آنوقت دیگر خیلی دیر است! تا فرصت هست خود را نجات دهید! این رفاه حکومتی و پیمانکاران دست اول و دوم و سوم و... دلالان بهشت حوری و غلمان و شرابا طهورا نیست! به خود دروغ نگوئید! لااقل مرام داشته باشید و تغییر قانون را برای توزیع عادلانه ی قدرت در نظام تصمیم سازی با صدای بلند طلب کنید و بخواهید! خون مردم تاوان دارد!...باور نمی‌کنید؟...پس ثانیه‌ها را بشمارید تا ساعت فرا رسد!... تا فرصت هست فرصت را از خود نگیرید! وگرنه پس از نوشداروی سهراب خون محرومان باید از دماغ شما بیرون بیاید! باور کنید ندای وجدان زنده است!... و این نیز بگذرد! دم را غنیمت بدان!
خیام ابراهیمی
12 دی 1396

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...