Saturday, January 13, 2018

وضعیتِ "آچمز" هم بیهوده نیست


وضعیتِ "آچمز" هم بیهوده نیست!
یک سنگِ کنار راه هم می‌تواند، به کار آید... در دست و در معرضِ چشم بسته و باز و تیپایِ تو، برایِ اثباتِ بی‌ثمری و بی‌اعتنایی و یا دفاع، و یا جنگ و سلطه، و یا صلح و همزیستی... تا تو تبدیل به چیزی شوی که نبوده‌ای! این کنش و واکنش و انتخاب توست، که تو را تعریف می‌کند؛ تو را زخمی می‌کند؛ و یا صیقل می‌دهد و به تو شکل و شخصیت می‌بخشد!
ساختارِ بسته و بن‌بست، از تو چیزی می‌سازد که دیگر آن شخصِ دیروزی نیستی.
"آلبر کامو" نشان داد که سنگ سیزیف در دورِ به‌ظاهر باطل غلطاندن و فروغلطیدن از دامن کوه، عامل ارضاء او از عادتش به درکِ خود از هستی بود! اما آیا این بودن تنها غریزی و تکراری و بیهوده بود؟
"امید" یعنی بیهوده نیست! "ناامیدی" یعنی بیهوده است!
یک انسانِ امیدوار می‌تواند کوچکتر و یا بزرگتر از یک فردِ ناامید باشد و بالعکس! تشخیصش اما با کیست؟ جنگ و صلح از حکم‌کردنِ قطعی و نسبی تا نمی‌دانم، از همین‌ نقطه‌ی عطف، آغاز می‌شود!
تغییر مکانیسمِ حل مسئله و طرح و ساخت مسائل نو از ورودی و خروجی چشم و گوش و زبان و حواس و بازتاب آن (عاطفی؟!) در مرکزِ پردازش عقل و بده بستانش در خود و بیرون از خود... خستگی و توانایی و صبوری در تکروی و همراهی و جامانده‌گی و رقابت و حذف و هم‌افزایی، هر بار با میزانی از احساس معلولیت و ناتوانی و توانایی، از این ایستگاه تا ایستگاه بعدی که ویژه‌یِ نقشِ انحصاریِ من است -نه دیگری-، بالابردن سنگ را تا نوک قله تکراری نمی‌کند! حتی اگر تا ابد ادامه یابد!
تبدیل انسان از مهرطلب به مهرورز شاید بزرگترین دستآورد سفر سیزیف باشد که می‌تواند به زندگیِ ‌ناگزیرِ اجتماعیِ خود با کشف و شهود و تجربه، معنایی ناشی از حرکتی متفاوت با احساسی پر و خالی‌تر و عمیق و سطحی و گسترده‌تر، سنگین‌تر و یا سبک‌تر بدهد... حس بار هستی از این نقطه‌ی تاریک به بارقه‌ی بعدی...
خب اگر رسوبِ این ورودی‌ها و خروجی‌ها توانست به مکانیسم تولید مهر سامان دهد، شاید برنامه نویس کارش تمام شده باشد و حال باید این نرم‌افزار نهادینه و فشرده در سخت افزار را شاید بلوتوس کرد در هستی دیگری تا به کار آید... شاید!
در این سفر ناگزیر این را فقط خود شخص احساس می‌کند که آیا این سیستم بسته است یا احتمال باز بودنش برای کشف و تجربه‌های بیشتر هستی هست... کنجکاوی کشف آخر دنیا و اینکه کارکردش در کجاست؟... با این مقدمه، احوالِ آن محاطی که می‌خواهد محیط باشد را، شاید بتوان شبیه حال ماهیِ سیاه کوچولو دانست!
خیام ابراهیمی
13 دی 1396



No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...