غرق در قطره،
پرواز در دریا!
(راهکاری مطمئن برای #اپوزیسیون مستقل، نه ویژهخوار و وابسته)
1) مامان بزرگ! از چه میترسی؟ بیا بیرون! عمو #ترامپ رفت! آدم از مار پلاستیکیِ درونِ آستین خودش میترسد؟! این پردههای روحوضی چیست دیگر؟ دنیا را گرفتهای؟ ما را سرکار گذاشتهای؟
مگر خودت به اربابان زیر سلطه در اراضی اشغالی اختیار مشروط فراملی ندادی؟! پس چرا به فرزندانت، آدرس را درست نشان نمیدهی؟ چرا هی میگویی مقصر ارباب بومی است؟ مگر خودت برای بازی با او به او قانون اختیارات مطلقه را ندادی؟ پس حالا چرا برای اعتراض به نخود و لوبیای دیزی بزباش بین دو ارباب جهانی و بومی، هی گیر میدهی و بین بچهها تفرقه میاندازی و برای اعتراض به سیاستهای کلان قانونی در کوچه پسکوچهها گم و گورشان میکنی و سرشان را به تاق میکوبی؟! اصلا چرا به اپوزیسیون عزیز خود زبان #پساآزادی را سفارش میکنی؟ تا یکدیگر را پیش از حجله، در بستری که نه به دار است و نه بهبار نفله کنند؟! اینها نمیفهمند! شما اگر صادقی چرا به ایشان نمیآموزی که زبان وحدتآفرین در این دوران زورگیران، تنها زبان #پیشاآزادی بر اساس حداقل منافع مشترک و حق آب و خاک مشترک برای استقرار آزادی است! و زبان #پساآزادی که زبان گرایشات گروهی و سلایق است، اصلا ربطی به حالا ندارد و جز تفرقه ثمرش نیست! نکند دور از جان، ازمابهتران در خون پاکت مقادیری خردهشیشه تزریق کردهاند؟!
.
2) من بر این باورم که نظام سلطه مقصر نیست! چون تمام کارهایش قانونی است! قانونی که بنایش بر تصمیمسازی کلان(سرنوشت ملت) توسط صاحب قدرت اختیارات مطلقه با هر عقوبتی است! قانونی که مردم در هر انتخابات به عشقِ خوشه چینی رآی خود به آن امید بسته و در واقع به آن اعتماد کرده و با مناسبات حقوقی آن بیعت کردهاند! آن هم به صندوقی که میتواند خوانده نشود و یا روی موج برساخته با تجدید عقد قراردادی بین سربازان انتحاری با مولا تعدیل شود! چون به حکمِ واراتی "هدف وسیله را توجیه میکند" میتوان به خوانشِ بومی-عربی-شرقی خواند "حفظ نظام از اوجب واجبات است"! و وقتی مردم مستقل هم قانونا بر آن سرنوشت نظارت سیستماتیک ندارند، یعنی صاحب قدرت مطلقه هر گلی به سر مردم زد، زده و دیگر بازخواستی ندارد! مردمی که پیش از اولین تا آخرین بازی، همواره اعتمادشان به راهکارهایِ سنتیِ پیچ رادیو بی.بی.سکینه بوده است! چون کل خوانش مصلحت در دست منصوبین ملتزم به حکم حکومتی و ذوب در ولایت سلطنتِ سلاطین است! سلطان صاحبکرانی که روزگاری پیچ رگلاژ دوگانه اندیشی حرکت بنیادیاش را از روسیه به شوروی تبدیل کرد و بعد رختش را عوض کرد تا انگیزش حرکت در این چرخ فلک، بصورت بنیادی خود را بازتولید و زاد و وَلَد کند! یکی هم دیار قدس و یکی هم همینجایی که بنده به ناخدایی بلمی نشستهام گرد کشتی تایتانیکِ عموسام(ره) با مگسپران و تیرکمان!
.
3) هنوز بر این باورم که مردم اگر خواستهای دارند باید مبتنی بر فهم مناسبات قدرت در قانون باشد، نه بر شعارهای دیمی! از کوزه همان برون تراود که دراوست! و اگر قانون در مقابل اعمالِ خواستهی مردم و اراده ملی سدّ باشد، پس باید مراتب اتمام حجت را طی نمود و در گام نخست باید خواستار تغییر قانون به نفع حضور همه و بصورت نرم شد! آن هم با اکثریتی قابل اعتناء. نه اینکه در پی جزئیات بیفایده با روشهای خصمانه و خشونتبار با فحش و شعار مرگ و براندازی اقدام کرد، تا سرکوب شد و سپس زخمی و خسته و منصرف گشت!
اما پیداست که از سویی به مردم نه اجازهی تشکیلات مستقل و پاسخگو داده میشود و نه مجوز تظاهرات صنفی! در چنین وضعیتی مردم چه باید بکنند؟ وقتی نه اصولا میتوانند خواستهای فراتر از سیاستهای کلان داشته باشند که میتواند تمام منابع ملی را در خود محو کند و پشیزی نماند برای قاقالیلی!
درخواست مطالبات قطرهچکانی و روبنایی به دلیل بیشمار بودن و شل کن سفت کن نظام، هم جامعه را عصبی و خسته میکند و هم هزینههای مقابله با آن را از جیب مردم بالا میبرد و نهایتا هم در آلزایمر تاریخی بیحاصل است! چون اساسا خواستهها در اختیارات قانونی مسئولین نمیگنجد! مسئولینی که حتی مجاز به تقیه و دروغ مصلحتآمیز و سفسطه و مباهته و دور زدن مردم هم هستند بینواها! کافی است در اتاق فکر، مخاطب را دشمن و غیرخودی و یا صغیر تشخیص دهند! خب این ویژگیها همه منحصر به مردم غیرخودی است، که به قوای سه گانه راه ندارند! براستی مردمی که خود ارادهی خود را قانونا عقیم کرده و دستشان از دنیا کوتاه است، چرا باید بر خلاف بیعت خود با قانون ارباب، بعدا اینهمه جرزنی کنند؟! مگر دندانِ اسب پیش کشی را میشمارند؟
.
4) 21 سال است که پس از 19 سال به عبارت 40 سال، مردم در شعارهای فراقانونی و روبنایی جنبشهای امنیتی وعوافریبِ سبز و بنفش و سرخ و سیاه و خال خال یشمی، نسلها بر باد دادهاند! آدم اینقدر...؟!
مردم کافی است بخواهند قدرت نوشتن سرنوشت و سیاستهای کلی کشور در دست تمام مردم باشد، نه در دست یک قدرت مطلقه! خب این یک خواسته است و منعی ندارد! اصلا چه کسی گفته باید در سوریه بود؟ چه کسی گفته باید آب و برق به عراق هدیه داد؟ چه کسی گفته باید فعالیت هستهای داشت؟ آیا مردم روحشان از این سرنوشت خبر دارد؟ خیر! چرا؟ چون قبلا با بیعت با قانون اساسی، کل قدرت تصمیم سازی را به یک نفر صاحب اختیار مطلقه دادهاند و پرچمداران مذاب هم به روی مبارک نیاوردهاند!
قانون صریح است! مردم پس از مرگ پدرهایشان، دیگر تصمیمساز سرنوشت خود نیستند! خب پس چه میخواهند؟ چرا یک مبارز جاهل یا کاذب در پوستینِ مبارز راستین، باید مردم را در دامچالههای فرعی و غیرقانونی گم کند؟!
مردم باید بفهمند که تمام اختیارشان در دست یک نفر است و اگر خواستار اینند که خودشان سرنوشتساز باشند، خب "این" خواسته را باید بخواهند، تا تمام مردم برای سرنوشت خود، برای جنگ با دنیا یا صلح، برای عدم حذف در انتخابات بر اساس حق مشترک آب و خاک، نه بر اساس ایدئولوژی خوانشی، تصمیمساز باشند!
وقتی شما مخاطبِ خود را قانون بگیرید! آنگاه مردم کمکم متوجه میشوند که مشکل کارشان کجاست؟ و مشکل از خاتمی و احمدی نژاد و روحانی نیست! چون از ایشان از ابتدا ایمانشان را به این قانون فروختهاند! ابتدا به ساکن کلاهبردار هم نیستند! این تکلیف شرعی و قانوی شان است که ملتزم به حکم حکومتی باشند!
.
5) شخصا با طرح مطالبات بصورت غیرقانونی و جسته گریخته موافق نیستم! چون اساسا بستر سیاسی حاکم دموکراتیک نیست که ضمانت نظارت و پاسخگویی و اجرایی و پیگیری داشته باشد! در چنین بستری کار به شورش و خشونت خواهد کشید و در این گیرودار بصورت زنجیرهای، تنها توان ملی تلف خواهد شد! این است داستان 40 ساله... چنین مبارزاتی، کاذب و پوشالی و موقتی و عقیم است!
از این مطالبهی روبنایی بدون نتیجه، تا مطالبهی روبناییِ بدون نتیجهی بعدی... و دیگر هیچ...! چرا که هیچگاه مشکل بصورت بنیادی حل نمیشود و موتور قانون اساسی و قانونمداران هم بصورت پیوسته و سیستماتیک مشکل و مسئله را بازتولید میکند! چون بر منابع نامحدود ملی تصرف دارد، اما توان ملت پراکنده و غیرتشکیلاتی فناشدنی است!
.
6) حرکت برای یک هدف عمومی و معین، تنها وقتی تداوم خواهد یافت که بصورت ماهوی موقتی نباشد و قابلیت سرکوب و انزوا و تزلزل را نداشته باشد! و آدرس را درست نشان دهد!
رفتارهای قطرهچکانی غیرقانونی همواره با سرکوب، پراکنده شدهاند! چون موضوع امنیت میلی و ملی است! چون قانونا ملی محو در میلی است!
کمپینهای مطالبات و اعتراضات حقوق قطرهچکانی و روبنایی، تنها برای تثبیت ادبیات ارباب و رعیتی مفید است و تنها قانون ارباب را تثبیت میکند!
کمپین اگر قرار است مطالبهگر باشد باید رویکردی فراگیر و موجه و قابل فهم و غیرقابل تردید و غیرقابل سوءتفاهم داشته باشد و تغییر قانون را به نفع حضور تمام مردم بخواهد! کمپینهای وزوزی تنها آب به آسیاب قانون فراملی و سلطه میریزد!
با حضور تمام مردم، همه چیز به فرمان تمام مردم خواهد شد و لازم نیست به شکلِ قطرهچکانی توان و هیجان کور مردم را تلف کند!
مردم این خواستهی کلی را می فهمند، اما پیرو این و آن شخصیت و یا ایده متفرق خواهند شد! براستی چگونه در ساختاری که تشکیلات منظم و پاسخگوی مردمی ندارد میتوان به اشخاص اعتماد کرد؟ همینطوری از روی باد چشم؟ بر اساس اعتماد به تار سیبیل دایی جان و قسم حضرتعباس خانعمو؟ مگر عصر قجر و حجر است؟
به باورم کسی که خواستار تسلط بر سرنوشت خود باشد، باید قانونی را بخواهد که سرنوشتش در دست یک نفر و یک سلطان و یک شاه و حضرت درون ماه و یا یک گروه خاص نباشد!
وقتی مردم فهمیدند که قانون فعلی سرنوشت را در دست تنها یک قدرت مطلقه قبضه کرده، مطمئنا در همین راستا گام برخواهند داشت و یا باز بیعت خواهند کرد و یا ارادهی ملی براندازی شدهی خودشان را توسط پدران خودشان باز پس خواهندگرفت!
.
7) معمار کبیر:
خود معمار کبیر هم همین را در بهشت زهرا گفت: "مگر پدران ما میتوانند در 50 سال پیش برای فرزندان سرنوشت بنویسند؟! سرنوشت هر نسلی باید به دست خودش باشد! (نقل به مضمون)
اینکه مردم هنوز این را نفهمیدهاند که اختیاری جز بیعت ندارند را میتوان در مشارکتشان در مراسم بیعتگیری و تعدیلِ موجِ انتخابات فهمید! که ایشان خیال میکنند که نظام رأیشان را حتما میخواند و منصوبین نیز از ایشان سفارش میگیرند. حال آنکه سفارش با صاحب اختیار مطلقه و سیاستهای کلی نظام است! نه مردم! آن سیاستهای غیرقابل تصرف توسط مردم است که ریل و قطار و مقصد را از پیش تعریف کرده است! آقا جان: مقصد دیار قدس است! تمام هزینه ها در راه این سفر انقلابی است! چرا نمیشنوی؟
همانطور که عرض کردم مطالبات روبنایی بسیارند!... اما تا کی؟!...
تا کی باید مردم، در مطالبات روبنایی متوسل به افاضات یک ارباب باشند؟
راستی این مطالبات چقدر است؟
تا کی؟
آیا بهتر نیست به جای قطره به فکر کل دریا بود؟
در حالیکه قانون هم دریا و هم قطرات را به دست یک ارباب داده است!
پس مشکل در قانون است نه شخصیتها و مسئولین بینوا که هی باید درون ویلای 2500 متری سرخ و سپید شوند.
پس اگر ملت دنبال مطالبات خاص خود است، نمیتواند به رهبری و یا مسئولین قانونی ایراد بگیرد! بلکه باید قدرت سرنوشت و نظارت ملی را در قانون به دست بگیرد.
خب این مطالبه میتواند یک مطالبهی نرم باشد و نیز میتواند یک مطالبه ی سخت انقلابی باشد! اما مگر قرار است مسئولین برانداز شوند؟ خب ایشان هم باشند! آنچه براندازی شده است اراده و اختیار مردم است! مردم که سوار کار شوند باقی کارها با ایشان است! و مسئولین هم که بارها اعلام کرده اند خدمتگزار مردمند! آیا مردم به خدمتگزاران خود رکب خواهند زد؟ ابدا... مگر اینکه در کسی غش باشد! که به گمانم این غش در رگِ جد بزرگِ مامان بزرگ است!
اما باید این خواستهی بر حق را در یک جای امنی بیان و ثبت کرد! اما نه مثل قوم گروگانگیری شده و یاغی در بن بست امنیتیِ کوچه پس کوچههای بی رگ و ریشه. و نه بدون مجوز قانونی در خیابان! آقا جان فرهنگ داشته باشیم.
این محل میتواند مکان امنِ نماز جمعه باشد که همواره دارای مجوز حضور تمام مردم است!
.
8) مدنیت:
مدعی هستی که اکثریتی و به صندوق ارباب اعتماد نداری؟ خب برو مقابل چشم مامان بزرگ اکثریت خود را اثبات کن! و برای قانون خودت اعتبار و مقبولیت بخر و مشروعیت قانون او را از سکه بینداز! تا قانون به نفع تو تغییر کند!... کجا؟! اکر لندنی در #نماز_جمعه ! در :متن" این همایش جایت نیست؟ خب در همان حاشیه با صلح و صفا آنقدر بنشین تا مامان تو را ببیند! راستی یادت نرود برادر و خواهرهایت را با مهرورزی سخت در آغوش بفشری و دعوا نکنی! آنقدر ادامه بده تا تو راببینند! به همین سادگی! بیخود هم آتش بیارِ مفت و مجانی #آتش_به_اختیارن غائله نشو!
چه کسی مردم را دعوت کند؟ در یک زمان، یک مکان و با یک #زبان_پیشاآزادی، آنقدر آب در لانهی پرچمداران سبز و بنفش بریز تا دریا را برای مردم بخواهند! وگرنه جملهگی در قطره غرقید! وگرنه کار کارِ خودتان است! خود دانید!
میسپارمتان به تاریخ.
الاحقر:
#خیام_ابراهیمی
30 تیر97
(راهکاری مطمئن برای #اپوزیسیون مستقل، نه ویژهخوار و وابسته)
1) مامان بزرگ! از چه میترسی؟ بیا بیرون! عمو #ترامپ رفت! آدم از مار پلاستیکیِ درونِ آستین خودش میترسد؟! این پردههای روحوضی چیست دیگر؟ دنیا را گرفتهای؟ ما را سرکار گذاشتهای؟
مگر خودت به اربابان زیر سلطه در اراضی اشغالی اختیار مشروط فراملی ندادی؟! پس چرا به فرزندانت، آدرس را درست نشان نمیدهی؟ چرا هی میگویی مقصر ارباب بومی است؟ مگر خودت برای بازی با او به او قانون اختیارات مطلقه را ندادی؟ پس حالا چرا برای اعتراض به نخود و لوبیای دیزی بزباش بین دو ارباب جهانی و بومی، هی گیر میدهی و بین بچهها تفرقه میاندازی و برای اعتراض به سیاستهای کلان قانونی در کوچه پسکوچهها گم و گورشان میکنی و سرشان را به تاق میکوبی؟! اصلا چرا به اپوزیسیون عزیز خود زبان #پساآزادی را سفارش میکنی؟ تا یکدیگر را پیش از حجله، در بستری که نه به دار است و نه بهبار نفله کنند؟! اینها نمیفهمند! شما اگر صادقی چرا به ایشان نمیآموزی که زبان وحدتآفرین در این دوران زورگیران، تنها زبان #پیشاآزادی بر اساس حداقل منافع مشترک و حق آب و خاک مشترک برای استقرار آزادی است! و زبان #پساآزادی که زبان گرایشات گروهی و سلایق است، اصلا ربطی به حالا ندارد و جز تفرقه ثمرش نیست! نکند دور از جان، ازمابهتران در خون پاکت مقادیری خردهشیشه تزریق کردهاند؟!
.
2) من بر این باورم که نظام سلطه مقصر نیست! چون تمام کارهایش قانونی است! قانونی که بنایش بر تصمیمسازی کلان(سرنوشت ملت) توسط صاحب قدرت اختیارات مطلقه با هر عقوبتی است! قانونی که مردم در هر انتخابات به عشقِ خوشه چینی رآی خود به آن امید بسته و در واقع به آن اعتماد کرده و با مناسبات حقوقی آن بیعت کردهاند! آن هم به صندوقی که میتواند خوانده نشود و یا روی موج برساخته با تجدید عقد قراردادی بین سربازان انتحاری با مولا تعدیل شود! چون به حکمِ واراتی "هدف وسیله را توجیه میکند" میتوان به خوانشِ بومی-عربی-شرقی خواند "حفظ نظام از اوجب واجبات است"! و وقتی مردم مستقل هم قانونا بر آن سرنوشت نظارت سیستماتیک ندارند، یعنی صاحب قدرت مطلقه هر گلی به سر مردم زد، زده و دیگر بازخواستی ندارد! مردمی که پیش از اولین تا آخرین بازی، همواره اعتمادشان به راهکارهایِ سنتیِ پیچ رادیو بی.بی.سکینه بوده است! چون کل خوانش مصلحت در دست منصوبین ملتزم به حکم حکومتی و ذوب در ولایت سلطنتِ سلاطین است! سلطان صاحبکرانی که روزگاری پیچ رگلاژ دوگانه اندیشی حرکت بنیادیاش را از روسیه به شوروی تبدیل کرد و بعد رختش را عوض کرد تا انگیزش حرکت در این چرخ فلک، بصورت بنیادی خود را بازتولید و زاد و وَلَد کند! یکی هم دیار قدس و یکی هم همینجایی که بنده به ناخدایی بلمی نشستهام گرد کشتی تایتانیکِ عموسام(ره) با مگسپران و تیرکمان!
.
3) هنوز بر این باورم که مردم اگر خواستهای دارند باید مبتنی بر فهم مناسبات قدرت در قانون باشد، نه بر شعارهای دیمی! از کوزه همان برون تراود که دراوست! و اگر قانون در مقابل اعمالِ خواستهی مردم و اراده ملی سدّ باشد، پس باید مراتب اتمام حجت را طی نمود و در گام نخست باید خواستار تغییر قانون به نفع حضور همه و بصورت نرم شد! آن هم با اکثریتی قابل اعتناء. نه اینکه در پی جزئیات بیفایده با روشهای خصمانه و خشونتبار با فحش و شعار مرگ و براندازی اقدام کرد، تا سرکوب شد و سپس زخمی و خسته و منصرف گشت!
اما پیداست که از سویی به مردم نه اجازهی تشکیلات مستقل و پاسخگو داده میشود و نه مجوز تظاهرات صنفی! در چنین وضعیتی مردم چه باید بکنند؟ وقتی نه اصولا میتوانند خواستهای فراتر از سیاستهای کلان داشته باشند که میتواند تمام منابع ملی را در خود محو کند و پشیزی نماند برای قاقالیلی!
درخواست مطالبات قطرهچکانی و روبنایی به دلیل بیشمار بودن و شل کن سفت کن نظام، هم جامعه را عصبی و خسته میکند و هم هزینههای مقابله با آن را از جیب مردم بالا میبرد و نهایتا هم در آلزایمر تاریخی بیحاصل است! چون اساسا خواستهها در اختیارات قانونی مسئولین نمیگنجد! مسئولینی که حتی مجاز به تقیه و دروغ مصلحتآمیز و سفسطه و مباهته و دور زدن مردم هم هستند بینواها! کافی است در اتاق فکر، مخاطب را دشمن و غیرخودی و یا صغیر تشخیص دهند! خب این ویژگیها همه منحصر به مردم غیرخودی است، که به قوای سه گانه راه ندارند! براستی مردمی که خود ارادهی خود را قانونا عقیم کرده و دستشان از دنیا کوتاه است، چرا باید بر خلاف بیعت خود با قانون ارباب، بعدا اینهمه جرزنی کنند؟! مگر دندانِ اسب پیش کشی را میشمارند؟
.
4) 21 سال است که پس از 19 سال به عبارت 40 سال، مردم در شعارهای فراقانونی و روبنایی جنبشهای امنیتی وعوافریبِ سبز و بنفش و سرخ و سیاه و خال خال یشمی، نسلها بر باد دادهاند! آدم اینقدر...؟!
مردم کافی است بخواهند قدرت نوشتن سرنوشت و سیاستهای کلی کشور در دست تمام مردم باشد، نه در دست یک قدرت مطلقه! خب این یک خواسته است و منعی ندارد! اصلا چه کسی گفته باید در سوریه بود؟ چه کسی گفته باید آب و برق به عراق هدیه داد؟ چه کسی گفته باید فعالیت هستهای داشت؟ آیا مردم روحشان از این سرنوشت خبر دارد؟ خیر! چرا؟ چون قبلا با بیعت با قانون اساسی، کل قدرت تصمیم سازی را به یک نفر صاحب اختیار مطلقه دادهاند و پرچمداران مذاب هم به روی مبارک نیاوردهاند!
قانون صریح است! مردم پس از مرگ پدرهایشان، دیگر تصمیمساز سرنوشت خود نیستند! خب پس چه میخواهند؟ چرا یک مبارز جاهل یا کاذب در پوستینِ مبارز راستین، باید مردم را در دامچالههای فرعی و غیرقانونی گم کند؟!
مردم باید بفهمند که تمام اختیارشان در دست یک نفر است و اگر خواستار اینند که خودشان سرنوشتساز باشند، خب "این" خواسته را باید بخواهند، تا تمام مردم برای سرنوشت خود، برای جنگ با دنیا یا صلح، برای عدم حذف در انتخابات بر اساس حق مشترک آب و خاک، نه بر اساس ایدئولوژی خوانشی، تصمیمساز باشند!
وقتی شما مخاطبِ خود را قانون بگیرید! آنگاه مردم کمکم متوجه میشوند که مشکل کارشان کجاست؟ و مشکل از خاتمی و احمدی نژاد و روحانی نیست! چون از ایشان از ابتدا ایمانشان را به این قانون فروختهاند! ابتدا به ساکن کلاهبردار هم نیستند! این تکلیف شرعی و قانوی شان است که ملتزم به حکم حکومتی باشند!
.
5) شخصا با طرح مطالبات بصورت غیرقانونی و جسته گریخته موافق نیستم! چون اساسا بستر سیاسی حاکم دموکراتیک نیست که ضمانت نظارت و پاسخگویی و اجرایی و پیگیری داشته باشد! در چنین بستری کار به شورش و خشونت خواهد کشید و در این گیرودار بصورت زنجیرهای، تنها توان ملی تلف خواهد شد! این است داستان 40 ساله... چنین مبارزاتی، کاذب و پوشالی و موقتی و عقیم است!
از این مطالبهی روبنایی بدون نتیجه، تا مطالبهی روبناییِ بدون نتیجهی بعدی... و دیگر هیچ...! چرا که هیچگاه مشکل بصورت بنیادی حل نمیشود و موتور قانون اساسی و قانونمداران هم بصورت پیوسته و سیستماتیک مشکل و مسئله را بازتولید میکند! چون بر منابع نامحدود ملی تصرف دارد، اما توان ملت پراکنده و غیرتشکیلاتی فناشدنی است!
.
6) حرکت برای یک هدف عمومی و معین، تنها وقتی تداوم خواهد یافت که بصورت ماهوی موقتی نباشد و قابلیت سرکوب و انزوا و تزلزل را نداشته باشد! و آدرس را درست نشان دهد!
رفتارهای قطرهچکانی غیرقانونی همواره با سرکوب، پراکنده شدهاند! چون موضوع امنیت میلی و ملی است! چون قانونا ملی محو در میلی است!
کمپینهای مطالبات و اعتراضات حقوق قطرهچکانی و روبنایی، تنها برای تثبیت ادبیات ارباب و رعیتی مفید است و تنها قانون ارباب را تثبیت میکند!
کمپین اگر قرار است مطالبهگر باشد باید رویکردی فراگیر و موجه و قابل فهم و غیرقابل تردید و غیرقابل سوءتفاهم داشته باشد و تغییر قانون را به نفع حضور تمام مردم بخواهد! کمپینهای وزوزی تنها آب به آسیاب قانون فراملی و سلطه میریزد!
با حضور تمام مردم، همه چیز به فرمان تمام مردم خواهد شد و لازم نیست به شکلِ قطرهچکانی توان و هیجان کور مردم را تلف کند!
مردم این خواستهی کلی را می فهمند، اما پیرو این و آن شخصیت و یا ایده متفرق خواهند شد! براستی چگونه در ساختاری که تشکیلات منظم و پاسخگوی مردمی ندارد میتوان به اشخاص اعتماد کرد؟ همینطوری از روی باد چشم؟ بر اساس اعتماد به تار سیبیل دایی جان و قسم حضرتعباس خانعمو؟ مگر عصر قجر و حجر است؟
به باورم کسی که خواستار تسلط بر سرنوشت خود باشد، باید قانونی را بخواهد که سرنوشتش در دست یک نفر و یک سلطان و یک شاه و حضرت درون ماه و یا یک گروه خاص نباشد!
وقتی مردم فهمیدند که قانون فعلی سرنوشت را در دست تنها یک قدرت مطلقه قبضه کرده، مطمئنا در همین راستا گام برخواهند داشت و یا باز بیعت خواهند کرد و یا ارادهی ملی براندازی شدهی خودشان را توسط پدران خودشان باز پس خواهندگرفت!
.
7) معمار کبیر:
خود معمار کبیر هم همین را در بهشت زهرا گفت: "مگر پدران ما میتوانند در 50 سال پیش برای فرزندان سرنوشت بنویسند؟! سرنوشت هر نسلی باید به دست خودش باشد! (نقل به مضمون)
اینکه مردم هنوز این را نفهمیدهاند که اختیاری جز بیعت ندارند را میتوان در مشارکتشان در مراسم بیعتگیری و تعدیلِ موجِ انتخابات فهمید! که ایشان خیال میکنند که نظام رأیشان را حتما میخواند و منصوبین نیز از ایشان سفارش میگیرند. حال آنکه سفارش با صاحب اختیار مطلقه و سیاستهای کلی نظام است! نه مردم! آن سیاستهای غیرقابل تصرف توسط مردم است که ریل و قطار و مقصد را از پیش تعریف کرده است! آقا جان: مقصد دیار قدس است! تمام هزینه ها در راه این سفر انقلابی است! چرا نمیشنوی؟
همانطور که عرض کردم مطالبات روبنایی بسیارند!... اما تا کی؟!...
تا کی باید مردم، در مطالبات روبنایی متوسل به افاضات یک ارباب باشند؟
راستی این مطالبات چقدر است؟
تا کی؟
آیا بهتر نیست به جای قطره به فکر کل دریا بود؟
در حالیکه قانون هم دریا و هم قطرات را به دست یک ارباب داده است!
پس مشکل در قانون است نه شخصیتها و مسئولین بینوا که هی باید درون ویلای 2500 متری سرخ و سپید شوند.
پس اگر ملت دنبال مطالبات خاص خود است، نمیتواند به رهبری و یا مسئولین قانونی ایراد بگیرد! بلکه باید قدرت سرنوشت و نظارت ملی را در قانون به دست بگیرد.
خب این مطالبه میتواند یک مطالبهی نرم باشد و نیز میتواند یک مطالبه ی سخت انقلابی باشد! اما مگر قرار است مسئولین برانداز شوند؟ خب ایشان هم باشند! آنچه براندازی شده است اراده و اختیار مردم است! مردم که سوار کار شوند باقی کارها با ایشان است! و مسئولین هم که بارها اعلام کرده اند خدمتگزار مردمند! آیا مردم به خدمتگزاران خود رکب خواهند زد؟ ابدا... مگر اینکه در کسی غش باشد! که به گمانم این غش در رگِ جد بزرگِ مامان بزرگ است!
اما باید این خواستهی بر حق را در یک جای امنی بیان و ثبت کرد! اما نه مثل قوم گروگانگیری شده و یاغی در بن بست امنیتیِ کوچه پس کوچههای بی رگ و ریشه. و نه بدون مجوز قانونی در خیابان! آقا جان فرهنگ داشته باشیم.
این محل میتواند مکان امنِ نماز جمعه باشد که همواره دارای مجوز حضور تمام مردم است!
.
8) مدنیت:
مدعی هستی که اکثریتی و به صندوق ارباب اعتماد نداری؟ خب برو مقابل چشم مامان بزرگ اکثریت خود را اثبات کن! و برای قانون خودت اعتبار و مقبولیت بخر و مشروعیت قانون او را از سکه بینداز! تا قانون به نفع تو تغییر کند!... کجا؟! اکر لندنی در #نماز_جمعه ! در :متن" این همایش جایت نیست؟ خب در همان حاشیه با صلح و صفا آنقدر بنشین تا مامان تو را ببیند! راستی یادت نرود برادر و خواهرهایت را با مهرورزی سخت در آغوش بفشری و دعوا نکنی! آنقدر ادامه بده تا تو راببینند! به همین سادگی! بیخود هم آتش بیارِ مفت و مجانی #آتش_به_اختیارن غائله نشو!
چه کسی مردم را دعوت کند؟ در یک زمان، یک مکان و با یک #زبان_پیشاآزادی، آنقدر آب در لانهی پرچمداران سبز و بنفش بریز تا دریا را برای مردم بخواهند! وگرنه جملهگی در قطره غرقید! وگرنه کار کارِ خودتان است! خود دانید!
میسپارمتان به تاریخ.
الاحقر:
#خیام_ابراهیمی
30 تیر97
No comments:
Post a Comment