Monday, October 1, 2018

عشق به وطن

عشق به وطن؟!
کدام‌یک از عاشقانِ بیتِ مولایِ عنکبوتتان، ای نرسالاران هیئتی!
از خورده شدن در نگاهِ یک مگس و معشوقِ همگانی لذت می‌برد؟
در این عشق‌بازیِ جعلیِ پاره پاره‌ی تن؟
کجا خِرَدِ هشتـــاد میلیون اراده
در تنگنایِ کاسه‌ی یک سَرِ مردنیِ مطلق‌العنان جای می‌گیرد؟
که همسفرانِ قطارتان
به صدور شهوت خودی به غیرخودی تا دیار قدس و منهتن
عاشقِ دریدنِ لواشک انارند در کالبدِ ترشیدگیِ وطن!
دانه‌های انـــارِ دلم را بخور هموطن!
که دانه‌های دلت گم شده در لواشکِ تن!
و #تکرار کن مرده‌خواری قانونِ کفن را پشت کـوه دماوند
ای تدارکاتچیِ بزدل و ویژه‌خوارِ سوراخ موش‌ِ گورخوابان بی‌قرار
خون بیاشام همچنان در این چرخه و استمرار
دردِ تمامِ گمشدگانِ سرگردان به جانتان!
و به گورِ معمارِ تفخیذی بیمار و حقیرِ خاندانتان!
ای حرامخوارانِ سبز و بنفش و سرخ و سیاه...!
توبه لازم نیست! زحمت است و تابتان نیست!
حشر و نشر موریانه‌ها با شما خوکان
جز ترویج ایمان به کثافت مالیده بر پرچمتان نیست!
خون بخور از رگِ مام وطن با امیدوارانِ سرسبزِ چین و خُتَن!
در بـاد کولرهای مقاومتیِ سامسونگتان
توفانِ شن‌بـاد صحاریِ حجاز؛
که تبارتان را به کندن هـــزار چاه آب
در لوتِ تقتیده‌یِ لوطی و عنترهایش می‌بینم
وقتِ اصلاح و سرسبزیِ کویرِ کسبتان
به یاد چــاه‌کنِ نخلستان‌های مدینة‌النبی
ای چاه‌نمایانِ هدایتِ اجنبی
هنگام عرق‌ریزان در دخمه‌های نمور از شرجیِ جکوزیِ ویلاهای 2500 متری!
توبه لازم نیست! ای محلّلِانِ حوری و دلالانِ غلمان
زحمت نکشید ای دلقکانِ بالای برج‌سازانِ پرده‌دار
بر درختانِ سبز خشکیده به نفت و شهوت و بیزنسِ کاریزما
لااقل لال بمیر، پیش از آنکه بمیری!
توبه از قانون زورگیرانِ عقیده
بر خاک و آب مشترک و یغماشده، لازم نیست!
حساب و کتابِ غصب و کسبِ حلالتان
در دفترِ کفِ خیابان‌ها و بالای دارهای انار
به حکم حکومتیِ اربابِ آتش به اختیار...
خود نخواستید که پالوده شوید از خون!
خیام ابراهیمی
8
تیر 1397
مست شدم از نوشیدن این شعر جناب میراحمدی عزیز!
با هم بیاشامیم، اما نه خون را:
از گفتمان‌های تک نفره تا ضخامت خیابان.. این پرانتز باز (اولین توضیح بی‌خودی متنی است که خواست رنگ شود یا دستکم صدا یا کمِ کم فحش) پرانتز بسته... تن مجازی‌ام به ورژن‌های هرجایی و بوسه‌های عمومی عبارتشدگی دارد .. به ماضی‌های خالی حال دادن، همان خاطرات عشق‌بازی است ...جیبِ سمتِ چپ‌اَم از اینکه سوراخ شده خودش را لخت می زند، جیب سمت ِخودم به عمقِ ناف؛ بچه می بندد (با اطمینان می گوید: بچه و ناف هیچ منطق زبانی را آبستن نیستند، پس شانس جفت شش‌تان را لخت نکنید)..مرگ خوابگرد، شکل داربست، بیمه‌ی تمام خطر، پای کج زبان ، عیار ۲۴ و خودکشی فنداسیون، فرمت کارگر را تا فتوشاپ عوض‌کردن، با این مثلا ترکیب‌های عوضی، تا می‌توانید جمله‌ی بانکی بسازید یا درست کنید /همه‌ی ماندگان مرحوم لغت را صبر جمیل/ و به جامعه شناسی شعر معاصر لبخند اصیل بخورانیم ...مسخره‌شدن دستور زبان را به احترام آب که مایه حیات است شستشو دهید
فرزاد میراحمدی


No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...