قضاوت با شما
1) بهچشمان مونا*، به لبخندش در آغوش و شوق پدر، خوب نگاه کن، رفیق!
بعد در آینه خیره شو، دقیق! آیا تو خودی؟ یا غیرخودی؟ اگر جزای تشخّصانسانی و خودبودن، مرگ باشد؛ آنگاه یا باید بگریزی و یا ذره ذره آبشویوبمیری و یا دفعتی کشته شوی! تو کدام یکی؟ #مونا چون پدر، سومی بود! باورِ تو بهقانونِ گرگ و میش و انسان، تورا تعریف میکند!
بهحکمِ قانونِ معمار همین روحِ پرفتوحاست که سالها امنیتِ سبزوسرخوبنفش بهتو سفارش میکند: یا تسلیم شو! یا جلای وطن کن! و یا خود را بکش! وگرنه جای تو در سلولی زیر و یا روی خاک است! چون خاک مشترک در تصرفِ پردهدارِ افلاک است!
باور من، به خودم مربوط است، نه دیگری! باور شما به خودتان، نه دیگری! باور هر کس و نیز نسل قبلی به خودش، نه دیگری! این یعنی استقلال و آزادی. فرق انسان با حیوان همین است که آیا زوری خودسرانه برای دریدن، بالای سرِ دیگری دارد؟ یا ندارد؟!
تنها نقطهی اشتراک حقوقی و قطعی ما، منافعمشترک در خاکمشترک و منابعطبیعی ملی مشترک است که باید با مشارکت یکدیگر در مدیریت آن اعمال اراده کنیم! هرکس به هر دلیل حق شما را بر خلاف حقِتابعیت در نوشتنِ سرنوشتملی غصب کند، غاصب است و دزد! و هرکس به وکالتِ شما با قانونِ چنین دزدی همراهی کند، شریک دزد است و رفیق قافله!
قانون میتواند قانونِ زورگیری و دریدن باشد و نیز قانون همزیستیمسالمتآمیز و همافزایی. قانونِ شفاف میتواند قانون وحوش جنگل باشد و یا قانون بشر. بدترین قانون، قانون شبههبرانگیزِ گرگِدیروزی در لباسِ میشِامروزی با شعارِ انسانِ فرداست! قانونی که یکبار برای همیشه، پیچِ رگلاژِ خوانشِ حق از باطل را بهیک قدرتِ مطلقه بدهد، قانون #بیاختیاری_ملی و #مردمسواریِ ریلی است! نه #مردمسالاری!
و ملتی که برای تغییرِ قانونش، اختیاری نداشته باشد، مورد تجاوز قرار گرفته است! ملتی که شبانهروز به حکم قانونِ دیروزی، امروز موردِ تجاوز بهعنف قرار گیرد و با آن بسازد و کنار آید، ملت سالمی نیست و قابلیت همزیستیمسالمتآمیز با همنوع را ندارد! فرهنگِ چنین ملتی، زورگیری و خشونت است! مگر سریعا به خود آید و از این قانون #توبه کند! بلکه درمان شود!
آیا به قانوناساسی و قدرتِ مطلقهی یک فردِ زوالپذیر بر سرنوشت خود و تمام شریکان باور دارید؟ شرکت شما در انتخابات بهمعنای سازگاری و بیعت با چنین قانون و تدارکاتچیان صدور خودی به غیرخودی تا دیار قدس است!
بر این اساس، قانون حاکم، یعنی قانونِ #زورگیری_عقیدتی؛ یعنی اولویت حقِ ثانویهی #ژن_برتر باور دیگری، بر حق طبیعی و اولیهی آب و خاک مشترک؛ یعنی قانونِ کارخانهی آدمکسازی از انسان زندهای که بین مرگوزندگی اختیارش به عقلِ خود نیست و به حکم حکومتی و تسلیم به قانونمداران و اعتماد به امیدوارانِ چنین قانونی وابسته است که در این زورگیری قراردادی، دخیلند!
2) دوباره به چشمان مونا نگاه کن، رفیق!
تنها 17 بهار را زیسته و نگریسته بود
معلم کودکان بود و سالآخر دبیرستان در شیراز
او قانونا به جرم تعلیم به کودکان بهایی #اعدام شد! پدرش چند روز قبل... باز قانونی.
همان قانونی که #موسوی و #کروبی و #خاتمی و #روحانی و #احمدینژاد و #شهید_سعید_امامی و#سعید_مرتضوی و #شریعتمداری و بخشی از خسوخاشاک موصوفِ چشموچراغ مولایتان بدان پای میفشرند!
وصیتنامه #مونا_محمودنژاد در 17 سالگی:
الهی بهامید تو
مادر عزیزتر از جانم و خواهر مهربانم! چه بگویم؟ چه بنویسم از فضل حق که بسیار است و در جمیع احوال شامل حال بندگانش میشود؛ حتی بنده عاجز و ناتوانی چون من که لایق و سزاوار بندگی درگاهش را ندارم.
عزیزان، از دلوجان برایمان دعا بخوانید که در هر صورت راضی به رضای الهی باشیم و دل به قضا دربندیم و چشم از غیر دوست در پوشیم و تا جای امکان از عهده شکر الطافش برآییم.
فدایتان شوم، فراموش نکنید که آنچه کند، او کند؛ ما چه توانیم کرد؟ پس باید سر تسلیم در برابر حق فرود آوریم و توکل بر رب رحیم نماییم؛ پس رجاء داریم که غم و حزن را به خود راه ندهید و برایمان دعا کنید که محتاج دعاییم. مونا
#مونا_محمودنژاد به همراه ۹ زن بهایی در پادگان عبدالله مسگر شیراز، اعدام شد.
بیشتر بخوانید، بی قصاوت! قضاوت با شماست!
http://bit.ly/1yjnDVl
خیام ابراهیمی
29 خرداد 1397
No comments:
Post a Comment