دروغهای
ساختاری و زنجیرهای، ضد رستگاری!
و #شیطان_بزرگ!
خشکسالی نتیجهی کاشتنِ تخمِ دروغ و زورگیریعقیدتی، در زهدانِ مام میهنِ سترون بصورت قانونیاست! مشکل ملت از کمبودِ آب قطرهچکانی و نانِ خونینِ خانی وحلوایِ لنترانی و خورشتِ زعفرانی نیست! بلکه از سلطهی قانونیِ دروغ پرچمدارانِ آسمانی است که از خانه تا کلِ کاشانه بر خاکِ مشترک مصادرهشده به قانونِ خودسرانهیِ سلاخی حقوباطل، میهنی واحد را به مؤمنوکافر و خودیوغیرخودی، به ویژهخواریِ دیمی در سرایِ همگانی، تکه پاره کردهاند!
آنانکه خردجمعی را از جامِ زهرِ جمجمهیِ یک سلطان بنوشند، برای بر باد دادن امید ملتی تشنهی آب در سراب، بهترین آموزگارانِ قانونِ زورگیری و دیگرکشی و یغمای اختیار و اراده به روشِ رهزنان بیابانگردند! و چه بد قانونی و چه بد آموزش و پرورشی!
در جهادِ کشاورزیِ کشتوکارِ این بادِ هرزه است که به نسیمی میتوان از کویر فطرت پاکِ انسان، توفان خیانت و اختلاس و دزدی و ویرانی درو کرد!
ایکاش عالمِ ظالم، معلم ظلم و دروغ نبود و ارادهی ملتی را برای ویژهخواری امت خویش، به بردهگیِ قانونِ خویش، تئوریزه نمیکرد! ویران شود حوزههای علمیهیِ تولید میوههای معرفتِ چنین خشکباری!
که: خشت اول چون نهاد معمار کج... تا ثریا میرود دیوار کج!
معمارِ بیمار با ملتِ صغیر و بیعار خدعه کرد! خاتمیِ بیدار "مردمسالاری مدنی" را "مردمسواری هیئتی" حقنه کرد! و محمودِ بیکار عین نقل دروغ پاشید و شیخ حسنِ مکار هم عینِ نبات دروغ سائید بر سرِ نوعروس زورگیریشده که لحظهای بی دروغ سر به بالینِ خیانت به اعتماد ننهاد و خوابش نـبُرد!
ریشهی فساد و ویرانی یک جامعه، در بازآفرینی و تبلیغِ دروغهای بنیادی و قانونی است! که اگر دروغ نگویی، از حقوق شهروندی و اجتماعی محرومی!
اولین دروغی که بهعنوان خشت ابتدایی ساختمانِ انقلابِ فرهنگِ متقلب و ریاکار، رسما سرنوشتِ امنیتِ ایرانیان را عوض میکند، زورگیری از کودکانِ صغیر و نابالغ و به سن رشد و تشخیص نرسیده در پناهگاهِ خانه و مدرسه، در مورد دینشان است! این زورگیری از حملهی راهزنان بتپرست عرب به سرزمینی دروغپرور و لاجان، از سعیِ مشکورِ کاهنانِ ساسانی آغاز شد و با ترویج تخم دروغپروری خلیفه در سرزمینِ پاره پاره به تجاوز بهعنف و عرفِ قوم مغول، همچنان ادامه دارد!
سزاست که به کودکِ صغیر پیش از سنِ رشد بیاموزند که نگوید دینش چیست! و نهایتا بگوید فلانزاده است، نه اینکه متجاوزانه معصومیتش را لکهدار کنند و جاهلانه اقرار بگیرند که داعشمسلک است؟ یا یهودی و زرتشتی و مسیحی و یکی از هزار قبیلهی مسلمان؟! چون ایمان یک کودکِ کال، میراثِ درختِ مادیِ مادری و پدری نیست! بلکه جعلِ یک دروغ معنوی و میوهی پلاستیکی فرهنگی در سرنوشتُ دلقکوارهگی بر درختِ مردهیِ کاغذ زندگی است! او با این معاملهی اقرار دروغین به ایمان، در مقابل سکهیِ محبت و امنیت، میآموزد که ضروری است که برای پذیرفتهشدن و کسبِ اعتبار اجتماعی و برخورداری از حقوق ابتدایی مدنی، باید از گهواره تا گور، از خانه تا مدرسه تا دفتر ثبت ازدواج و محل کار، عمری بصورت زنجیرهای دروغ ببافد و نشخوار کند! وگرنه ناتوان و مطرود و محروم میماند!
در بنبست راه راست، اپیدمی افسردهگی ملی از همین سرچشمه آب میخورد! در چنین ساختار و سازوکاری باید سراغِ آبشخورِ شهروندان شاد و سرمست را گرفت!
حالا به من بگو ای قدرتمدار! در این سرایِ قانونا دروغ پرورِ ولایتمدار، افتخار ژن برتر شما آیا به شادی است؟ یا به افسردهگی؟ که افسردهگیِ پاکان، شرف دارد به شادیِ ناپاکان!
وقتی قانوناساسی بر اساس تقسیم ملت واحد به مؤمنوکافر، تنها به مؤمنینِ بهخود، مجوز تحصیل، ازدواج، مشارکت در قوای سهگانه و کسبوکار میدهد، در واقع نان و آب پاک را آلوده به ناپاکی و دروغ کرده است!
خشتِ اول این بنای دروغپرور را که شهروند را در صورتِ واندادن و تسلیم؛ از حقوق ابتدایی و مدنی محروم میکند، پس از توطئهیِ انقلابِ ویرانگر، معمار اکبرِ عصیانگر بنا نهاد!
بر بنای همین خشت کج اولیه است که با نفیِ استقلال و آزادی، فساد و جنایت و تجاوز بهعنف، مثل آب و هوا برای توانایی و زندگی ایرانیان، ضروری و حیاتی و نهادینه شد!
آیا ضروری نیست که هر چه زودتر در راستای احقاق سلامت جامعه و حقوق شهروندی، بر اساس حق آبوخاک طبیعی و اولیه، ونه هیچ ژن برتر ثانویه مثل ایدئولوژی، قانون تغییر یابد؟ تا جامعه از دروغ و تظاهر و تمایز و شکاف و فقر و فساد و جنایت و ناامنی روانی و اخلاقی در امان بماند و رها شود؟
بدیهیاست که در چنین جامعهی بیمار و تبدار و آلودهای، شیطان بزرگ همان دروغ بنیادی و قانونی است!
این عین پیامِ دین آزادهگی و پروانهگی در آسمان بیکران بر زمین است، و نیز استقلال از هر بت و هر پردهدار بتخانههای زمینیِ پیلهپرورانِ آسمانی.
خیام ابراهیمی
10 تیر 1397
و #شیطان_بزرگ!
خشکسالی نتیجهی کاشتنِ تخمِ دروغ و زورگیریعقیدتی، در زهدانِ مام میهنِ سترون بصورت قانونیاست! مشکل ملت از کمبودِ آب قطرهچکانی و نانِ خونینِ خانی وحلوایِ لنترانی و خورشتِ زعفرانی نیست! بلکه از سلطهی قانونیِ دروغ پرچمدارانِ آسمانی است که از خانه تا کلِ کاشانه بر خاکِ مشترک مصادرهشده به قانونِ خودسرانهیِ سلاخی حقوباطل، میهنی واحد را به مؤمنوکافر و خودیوغیرخودی، به ویژهخواریِ دیمی در سرایِ همگانی، تکه پاره کردهاند!
آنانکه خردجمعی را از جامِ زهرِ جمجمهیِ یک سلطان بنوشند، برای بر باد دادن امید ملتی تشنهی آب در سراب، بهترین آموزگارانِ قانونِ زورگیری و دیگرکشی و یغمای اختیار و اراده به روشِ رهزنان بیابانگردند! و چه بد قانونی و چه بد آموزش و پرورشی!
در جهادِ کشاورزیِ کشتوکارِ این بادِ هرزه است که به نسیمی میتوان از کویر فطرت پاکِ انسان، توفان خیانت و اختلاس و دزدی و ویرانی درو کرد!
ایکاش عالمِ ظالم، معلم ظلم و دروغ نبود و ارادهی ملتی را برای ویژهخواری امت خویش، به بردهگیِ قانونِ خویش، تئوریزه نمیکرد! ویران شود حوزههای علمیهیِ تولید میوههای معرفتِ چنین خشکباری!
که: خشت اول چون نهاد معمار کج... تا ثریا میرود دیوار کج!
معمارِ بیمار با ملتِ صغیر و بیعار خدعه کرد! خاتمیِ بیدار "مردمسالاری مدنی" را "مردمسواری هیئتی" حقنه کرد! و محمودِ بیکار عین نقل دروغ پاشید و شیخ حسنِ مکار هم عینِ نبات دروغ سائید بر سرِ نوعروس زورگیریشده که لحظهای بی دروغ سر به بالینِ خیانت به اعتماد ننهاد و خوابش نـبُرد!
ریشهی فساد و ویرانی یک جامعه، در بازآفرینی و تبلیغِ دروغهای بنیادی و قانونی است! که اگر دروغ نگویی، از حقوق شهروندی و اجتماعی محرومی!
اولین دروغی که بهعنوان خشت ابتدایی ساختمانِ انقلابِ فرهنگِ متقلب و ریاکار، رسما سرنوشتِ امنیتِ ایرانیان را عوض میکند، زورگیری از کودکانِ صغیر و نابالغ و به سن رشد و تشخیص نرسیده در پناهگاهِ خانه و مدرسه، در مورد دینشان است! این زورگیری از حملهی راهزنان بتپرست عرب به سرزمینی دروغپرور و لاجان، از سعیِ مشکورِ کاهنانِ ساسانی آغاز شد و با ترویج تخم دروغپروری خلیفه در سرزمینِ پاره پاره به تجاوز بهعنف و عرفِ قوم مغول، همچنان ادامه دارد!
سزاست که به کودکِ صغیر پیش از سنِ رشد بیاموزند که نگوید دینش چیست! و نهایتا بگوید فلانزاده است، نه اینکه متجاوزانه معصومیتش را لکهدار کنند و جاهلانه اقرار بگیرند که داعشمسلک است؟ یا یهودی و زرتشتی و مسیحی و یکی از هزار قبیلهی مسلمان؟! چون ایمان یک کودکِ کال، میراثِ درختِ مادیِ مادری و پدری نیست! بلکه جعلِ یک دروغ معنوی و میوهی پلاستیکی فرهنگی در سرنوشتُ دلقکوارهگی بر درختِ مردهیِ کاغذ زندگی است! او با این معاملهی اقرار دروغین به ایمان، در مقابل سکهیِ محبت و امنیت، میآموزد که ضروری است که برای پذیرفتهشدن و کسبِ اعتبار اجتماعی و برخورداری از حقوق ابتدایی مدنی، باید از گهواره تا گور، از خانه تا مدرسه تا دفتر ثبت ازدواج و محل کار، عمری بصورت زنجیرهای دروغ ببافد و نشخوار کند! وگرنه ناتوان و مطرود و محروم میماند!
در بنبست راه راست، اپیدمی افسردهگی ملی از همین سرچشمه آب میخورد! در چنین ساختار و سازوکاری باید سراغِ آبشخورِ شهروندان شاد و سرمست را گرفت!
حالا به من بگو ای قدرتمدار! در این سرایِ قانونا دروغ پرورِ ولایتمدار، افتخار ژن برتر شما آیا به شادی است؟ یا به افسردهگی؟ که افسردهگیِ پاکان، شرف دارد به شادیِ ناپاکان!
وقتی قانوناساسی بر اساس تقسیم ملت واحد به مؤمنوکافر، تنها به مؤمنینِ بهخود، مجوز تحصیل، ازدواج، مشارکت در قوای سهگانه و کسبوکار میدهد، در واقع نان و آب پاک را آلوده به ناپاکی و دروغ کرده است!
خشتِ اول این بنای دروغپرور را که شهروند را در صورتِ واندادن و تسلیم؛ از حقوق ابتدایی و مدنی محروم میکند، پس از توطئهیِ انقلابِ ویرانگر، معمار اکبرِ عصیانگر بنا نهاد!
بر بنای همین خشت کج اولیه است که با نفیِ استقلال و آزادی، فساد و جنایت و تجاوز بهعنف، مثل آب و هوا برای توانایی و زندگی ایرانیان، ضروری و حیاتی و نهادینه شد!
آیا ضروری نیست که هر چه زودتر در راستای احقاق سلامت جامعه و حقوق شهروندی، بر اساس حق آبوخاک طبیعی و اولیه، ونه هیچ ژن برتر ثانویه مثل ایدئولوژی، قانون تغییر یابد؟ تا جامعه از دروغ و تظاهر و تمایز و شکاف و فقر و فساد و جنایت و ناامنی روانی و اخلاقی در امان بماند و رها شود؟
بدیهیاست که در چنین جامعهی بیمار و تبدار و آلودهای، شیطان بزرگ همان دروغ بنیادی و قانونی است!
این عین پیامِ دین آزادهگی و پروانهگی در آسمان بیکران بر زمین است، و نیز استقلال از هر بت و هر پردهدار بتخانههای زمینیِ پیلهپرورانِ آسمانی.
خیام ابراهیمی
10 تیر 1397
No comments:
Post a Comment