Monday, March 25, 2019


کسی به فکر تنهایی دیکتاتور نیست!
1) وقتی نقد ابوبکر بغدادی و خمینی و ترامپ و استالین موجب برنگیخته شدن پیروان میشود، با اولین دلخوری شاهد واکنشی کین ورزانه از سوی پیروان میشویم که ممکن است دوستی و برادری و رفاقت را مخدوش کند و آغاز مقابله و جنگ شود! حتی اگر این خضومت از سوی منتقد نباشد اما این جنگ ضروری میشود! چون نقد را هم متوجه شخصیت خود که با کاریزمای ایدئولوژیک پیوند خورده میگیرند هم متوجه دوستی که به دلیل پایگاه ایدئولوژیک دشمن یافته اند! حال آنکه این واکنش مبتنی بر خشت کج ابتدایی است و ربطی به سرمایه ی علمی و هژمونی ایدئولوژیک ندارد! این طردشدن مرتبط به هویتِ مطلقگرای شخصیتی دارد که ذاتا نسبی است، اما به هر دلیل به آن باور ندارد!
فرد ایدئولوژیک عاشقِ باور خویش و سمبولهای مرتبط با آن است! پس چنین سپری مانع از آن میشود که اصولا بتواند رابطه ای انسانی با دوستان و برادران و رفقای سابق و جامعه برقرار کند که با چنین اظهار نظری در خیل دشمنان طبقاتی و ایدئولوژیک قرار گرفته است!
چنین سقوطی ناشی از خشت کج ابتدایی است که موجب میشود، برای شخصیتی که خود را عالم می پندارد، جایی برای شک باقی نگذارد که طرف دچار ضعف شخصیتی و یا شکست ایدئولوژیک شده است و کارش تمام است! پس با شکست عواطفی که از بدوا از تعلق به گروه هم مرام و همدل برخاسته فرو می پاشد و طبعا پیوندهای اجتماعی هم گسسته میشود!
این عارضه برمیگردد به اینکه مناسبات انسانی را از مقوله ی قطعیات بدانیم! حال آنکه چنین برداشتی غیرعلمی است! چون بر خلاف پیش فرض خطای قطعی، این نسبیت است که از اصول انکار ناپذیر جامعه‌ی بشری است! و ذهن ساده اندیش منطقی این را نمی پذیرد! چون ذهن خسته، عادت به ساده کردن مناسبات اجتماعی دارد! و در نسبیات چنین سادگی قابل دسترسی مقدور نیست! پس با چنین پیش فرض و با چنین شکست منطقی و ایدئولوژیک از آن پس در جهان فردِ مطلقگرا، تو بیگانه و کم کم محو تبدیل به ماهیت کلی دشمن میشوی!
2) #مارکس را به عنوان یک انسان اندیشمند می ستایم. بسیار میتوان در نگاه منطقی و علمی از او آموخت! اما پیش بینی‌های به دلیل ماهیت ژله‌ای بشر درست از آب درنیامد! چون هژمونی اتمسفر محیط در حجم محاط نمی گنجد! یا دریا در قطره نمی‌گنجد! او علم ریاضی برای حل موضوعاتی مبتنی بر پیش فرض و قطعایت است! در روابط اجتماعی تنها بخشی از این معادلات میتواند مورد بهره برداری قرار گیرد. اما مناسبات انسانی تنها این نیست! البته سوسیالیسم به عنوان روش اقتصادی کمونیسم به حال بشریت مفید و ضروری است! و صدالبته در اجتماعیات تجمیع قدرت تکنولوژیک و مالکبت و سرمایه در نظام لیبرال و نئولیبرال "سرمایه داری" به بهره کشی از انسان منتهی میشود. اما در اجتماعیات برای تعدیل قدرت بین مردم میتوان به جای تاکید بر آن اصول وضعی کمونیسم به عنوان آیات قطعی و مقدس و نیز به جای تاکید بر اومانیسم به عنوان موتور محرکه و انگیزشی ابتکار و خلاقیت و تولید صنعتی در کاپیتالیسم، بر منافع گروهی و هم افزایی مردمی تاکید داشت بدون اینکه در یک دیکتاتوری ناشی از تجمیع قدرت در مدیریت و سانترالیسم درافتاد. بشر و انسان از جنس نسبیات است! کشف مناسبات قطعی قدرت در علوم نمیتواند منتهی به کارخانه ی آدمکسازی در دو نظام مطلقگرای کمونیستی و کاپیتالیستی شود.
مسلما راه سومی هست!
رهبری بر اساس ایمان به فلسفه‌ی تضادمنافع (براساس اصول وضعی و منطقی قراردادی موسوم به علم= مؤمن به حق و کافر به باطل) در جنگ با دشمن ایدئولوژیک، با تمرکز مدیریت در رأس حزب و تصاحب قدرت، اراده ی نسل نیامده را قبضه می‌کند و از دموکراسی عدول میکند و با تاکتیکهای متنوع و بی مهار بر اساس استراتژی "هدف وسیله را توجیه میکند، بارِ سرنوشت میلیونها نفر را به تنهایی به‌دوش می‌کشد، تا همه مفتخور ذهن یکی باقی بمانند و همچون مهره‌های سرد و بی حس از عاطفه(با انگ و گناهی موسوم به بورژوازی) احمقانه نتوانند یک مسئله‌ی مشترک را در مناسبات گروهی حل کنند!
لعنت به قانونی که جماعتی را به انگلهای درگاه او و، کرمهایی در بین خود و زالوهایی در خانه تبدیل کرده است!
خیام ابراهیمی
پیوست:

Image may contain: 2 people, beard
🔳⭕️ديكتاتور، تنهاست!
شاخص ترين ديكتاتور قرن بيستم و قدرتمندترین فرد کشور تا ساعت ها بعد از سكته، هنوز در بسترش زنده بود و در تنهايي، جان مي كند. در حالي كه تيم پزشكي، تنها چند قدم دورتر مستقر بودند، اما او از رسيدن ساده ترين امداد پزشکی، محروم ماند. 
صبح بعد از سكته، عليرغم تاخير طولاني و بي سابقه براي آغاز برنامه روزانه اش، هيچ يك از اعضای دفتر و گارد حفاظت، جرات نداشتند در بزنند و حالش را بپرسند. چرا؟ چون شب قبل، دیکتاتور وقتي مي رفت بخوابد گفته بود كسي مزاحمش نشود! فرمان او، هرچه بود، درست یا غلط، مقدس بود و نباید شکسته می شد. 
ساعت ها طول كشيد تا مسئولين دفتر جرات كردند تا به هيات رييسه اتحاد جماهير شوروي خبر دهند كه وی از اتاق خواب خارج نشده است. اعضاي دفتر و افسران گارد، مي ترسيدند تمام اينها، نقشه او براي سنجش ميزان وفاداري آنها باشد. اعضاي كادر رهبري شوروي هم تا همه شان جمع نشدند، جرات نكردند در اتاق خواب را بگشايند. آنها هم مي ترسيدند مانند دهها چهره شاخص حزب و ارتش، به اتهام واهي دسيسه، راهي سياه چاله هاي موحش كا.گ.ب. در ميدان لوبيانكا شوند.
نام این فرد چه بود؟ یوسب بساریونیس دزه جوغاشویلی! نشنیده اید؟ بگذارید نام مشهورترش را بگویم: ژوزف استالین.
دلیل مرگ استالین پس از ۶۰ سال در گزارش ۱۱ صفحه‌ای کالبدشکافی اعلام شد: وی به مرگ طبیعی و بر اثر خفگی در اثر سکته مغزی مرد. گزارش مرگ وی تا تاریخ مارس ۲۰۱۳ در صندوقخانه آرشیو دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه نگهداری می‌شد.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
اگر دقیق و عمیق نگاه کنیم درخواهیم یافت که جلال و شکوه ديكتاتورها خیلی تو خالی است. با وجود هزاران فدایی و جان نثار و پیرو، آن ها به طرز رقت باري، بي كس و تنهايند. اما نکته اینجاست که نباید فکر کنیم که دیکتاتورها معدودند و انگشت شمار. توجه به سه نکته زیر می تواند راهگشا باشد:
1-در اولین گام به آیینه نگاه کنید. دیکتاتور بودن را در دیگران تشخیص می دهیم اما در خودمان نه. هر کدام از ما می تواند یک دیکتاتور باشد. یکی در خانواده 3 نفری اش، دیگری در اداره 30 نفری و دیگری در سازمان 30 هزار نفری اش. دیکتاتورها مانند ضحاک نیستند که با ماری بر دوش شان از دیگران بازشناخته شوند.
2-سه پرده وجود دارد که شما را در گرداب دیکتاتوری هر روز بیشتر از پیش به قعر می برد. پرده ترس، پرده شرم و پرده شیفتگی. برخی از اطرافیان شما از سر ترس و برخی دیگر از سر شرم و در انتها برخی نیز از سر شیفته شما بودن، در مقابل شما سکوت می کنند. هر چقدر که ترس، شرم و شیفتگی بیشتر باشد، شما بیشتر در معرض سانسور هستید. حرف می زنید، دیگران به به و چه چه می کنند و می گویند که چه گهربار سخن می گویید. سخنان شما بر سر درها نوشته می شود و بر سربرگ ها نقش می بنندد اما هیچ تاثیر مثبتی بر خانواده، اداره و جامعه نمی گذارید. چرا؟ چون دیگران از سر ترس، شرم یا شیفتگی، نتوانستند به شما بگویند که مزخرف گفته اید. به همین خاطر در حضور شما تایید و تمجید می کنند و در اجرا آن را به فراموشی می سپارند.
3-فریب نخوریم سکوت همیشه نشانه رضایت نیست. هر چقدر دیکتاتورتر باشید تنهاترید و فضای اطراف تان ساکت تر. اما نه سکوتی که از سر رضایت است؛ سکوتی سراسر از نفرت. فراموش نمی کنیم صدام در آخرین انتخابات بالای 95% رای آورد. ساكت ترين انسانها، پر صداترين ذهنها را دارند. اطرافیان دیکتاتور سکوت می کنند؛ سکوت فردی، سکوت سازمانی و سکوت اجتماعی. اما ذهن شان را که نمی توانید کنترل کنید. در اولین فرصت ممکن اعتراض می کنند. کمترین نشانه اعتراض فرار است. فرار نوجوانان از خانه. فرار کارکنان کلیدی از سازمان و فرار مغزها از کشور. این ها نشانه اعتراض است.
پایان سخن آن که؛ 
الف) هزینه انتقاد را پایین بیاوریم. آخرین باری که فردی بدون لکنت به شما انتقاد کرده است کی بوده است؟ اینکه ساعت ها در زمینه اهمیت انتقاد سخن فرسایی کنیم اما در مقابل اولین خرده انتقاد، عکس العمل کهکشانی داشته باشیم، نشانه آن است که نه تنها دیکتاتور هستیم که دروغ گو نیز هستیم. 
ب) پرده های شرم و شیفتگی را کنار بزنیم. بهترین راهکارش این است که خود به اشتباهات خود اعتراف کنیم تا همه بدانند که ما خطاپذیر هستیم و عادی. آخرین باری که به اشتباهات خود اعتراف کردید کی بوده است؟ 
ج) سکوت را نشانه رضایت نگیریم. شاید این سکوت، آرامش قبل از طوفان باشد.
مجتبی لشکربلوکی



No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...