#انقلاب یا کودتای نرم دلار علیه ریال
استراتژی ایلومیناتی، در نظم نوین استعمار جهانی، مبتنی بر هضم و دفعِ غیرخودی است! امریکا و اروپا در برخورد با حکام غیرملی ایران مثل دو تیغهی قیچیاند! آیا ملت ایران میتواند این قیچی را از دوقطبیسازی استعماری و بازی پلیس خوبوبد، به درختی پربار تبدیل کند؟
1- امریکا ظاهرا الویتِ اصلی سیاستش را بر حفظ منافع مادی گذاشته و حقوقبشر برایش فرع است!
2- اروپا ظاهرا اولویتِ اصلی سیاستش را بر حقوقبشر گذاشته و حفظ منافع مادی برایش فرع است! اما این ظاهر ماجراست! هر یک در نظامی واحد با قیچی خود تکهای از ایران را میبرند و در نهایت باقیمانده را به مشارکت، در نظام بانکداری جهانی مثله میکنند! در این میهمانی شاهانه، صندلی میهمانان ویژه از سوئد و هلند و سوئیس گرفته تا فرانسه و انگلیس و امریکا و کانادا و ایتالیا و استرالیا و ... کم و بیش از پیش تعیین شده! براستی نامِ روحِ بریتانیای کبیر در این بانک جهانی چیست؟!
رفتار استعمار سنتی و نوین از روسیه تا امریکا و اروپا با ایران، تا زمانی که ملت ایران به عنوان صاحبان حق مسلم و شهروندان برابر، قانونا و بصورت تشکیلاتی از #شوراهای_محلی و بومی تا#شورای_ملی، حول قدرت تصمیم سازی تمام شهروندان برای مدیریت منافع مشترک ملی سازماندهی و تضمین نشود، همواره تحت سیطرهی اربابانب دارای قدرت برتر با شلکن سفتکنی زنجیرهای برای خرس وسط با منابع و ارادهی ملتی غیرتشکیلاتی همراه خواهد بود، که خون رعایای ایران برایشان، نهایتا در حد سُسِ کچاب در ضیافتی اربابی ارزش دارد! تشکیلات ملی ضامن ارادهی ملی ملتی زنده است، که فقدانش مهمترین ضعف و غفلتِ #شاه با قدرتی مطلقه بود! استعمارگران خارجی اما به یاری استثمارگران داخلی، بصورت دفعتی این ارادهی خفته و تنبل را برانگیختند، تا بواسطهی خمینی سرکوب و سرخورده کنند و با بازی با یک ارباب بومی ملتی گروگان را بدوشند و توان ملیاش را که شاه با خیزی تک بعدی برداشته بود، تضعیف کنند!
در چنین ساختاری است که اربابان جهانی، همواره با تقسیم منافع خود از بستر ملتهای عقب مانده، نرم نرم، ملل عقبمانده را همچو ایرانی، #ایرانستان میکنند!
بنابراین بر ایرانیان آزاده و با شرف فرض است که با هوشیاری و در نیفتادن به دامِ روشهای گنگ و تنشآفرین و خشونتبار و تفرقه آمیز در نیفتند، و با جیب خالی و پز عالی، در این بازی کثیف شیطانی بین مردم لاجان و غیرتشکیلاتی و پراکنده، با قدرت متمرکز نیروهای تشکیلاتی حکومت، آتشبیارِ آتشتهیهیِ آتشبهاختیاران نشوند!
توجه باید داشت که از ابتدای قرن نوزده تا کنون، با توجه به قدرت روزافزونِ تکنولوژی و سرمایهی متمرکز(امپریالیسم)، و با وجود قدرتهای برتر عالم، هیچ انقلابی بدون عزم ایشان به پیروزی مردمی نرسیده است، جز دو انقلاب: یکی خونین و دیگری مسالمتآمیز! اولی انقلاب فرانسه بود که نهایتا هم با کودتای 1799 ناپلئون تثبیت شد و بقا و تکوینش وابسته به مناسباتِ دموکراتیکِ قدرت توزیع شده بین صنعتگران واقعی که بتدریج توسعه یافت در آغاز عصر مدرنیته بود، که هنوز شکاف بین ملتهای پیشرو و استعماری، با کشورهای مستعمره و عقبمانده، تا این حد عمیق نشده بود! و دومی انقلاب هند به رهبری گاندی بود! که آن هم هنگام تصرف توسط انگلیس به عنوان نیروی اشغالگر بیگانه، نهایتا در یک رودربایستی و یا مصلحت ناگزیرِ ناشی از تغییر ادبیات نوین استعماری از سخت به نرم، به نتیجه رسید!
از انقلاب روسیه بگیر تا کوبا و چین و کره شمالی تا انقلاب الجزایر و ایران و بهار عربی در تونس و مصر و یمن (که هیچیک تاکنون به نفع امنیت پایدار مردم به ثمر ننشستهاند و اوضاع داخلیشان تا حد تجزیه و نابودی هنجارهای امنیتی قبلی وخیمتر هم شده است) و ایران... تحولات بنیادی جز با کودتای شبهه انقلابی با پیمانی در پشت پرده، به ثمر نرسیده است! بر این اساس، کدام براندازی؟ و کدام انقلاب؟! ای هوشیار!
معالوصف، انقلابات (تحولات به ظاهر بنیادی) ظاهرا با چند المان روبنایی و عزم میدانی به سامان میرسد:
1- عزم استعمار جهانی با مقدمات و تمهیدات و معامله بواسطهی لابیها از بالا به پایین (نه از پایین به بالا) تمهیدات شوروی+ حکم قدرت پنهان پشت امپراتوری ملکه (ستاد فرماندهی ایلومیناتی)+ اقدام هماهنگ فرانسه+انگلیس+امریکا
2- وجود یک کاریزمای ملی که توسط یک اتاق فکر(مثلا روسی) هدایت میشود و با یک فلسفه و استراتژی و نقشه یراه، گام به گام امکان بازخورد فرامین خود را بارها به آزمون و خطا تست کرده باشد! (مثل خمینی)
3- وجود شبکه ی تشکیلاتی ملتزم به عنصر کاریزماتیک (مثل روحانیت در مساجد کل کشور در سال 57)
4- وجود خائنین به نظام سلطه در درون نظام (مثل فردوست+قره باغی)
5- زمینههای مطالباتی مردم آگاه و یا ناآگاه (غالبا بر اساس هیجانات کور و روبنایی برای تغییر سلطان، و کمتر مطالبات بنیادی و مدنی)
در وضعیت کنونی هیچیک از موارد 5 گانهی فوق در ایران، اطمینان بخش نیست و بلکه وجود ندارد! چون دارای مکانیسم راستی آزمایی به روش علمی نیست. مبارزه بدون وحدت ملی و بدون زبان مشترک مهرورزی و بر اساسِ اتحاد اپوزیسیون برای درخواست اراده ملی براندازیشده بصورت #مسالمت_آمیز(نه بیش و کم) در یک زمان و در یک مکان و استمرار آن تا رسیدن به هدف، ناممکن است! و با تلاشهای پراکندهی اشخاص حقیقی و حقوقی بر اساس مطالبات روبنایی متفرقه، و در بن بستِ کوچه پس کوچهها، ره به ترکستان میبرد و موجب سرخوردگی ملی خواهد شد!
البته که در شرایط فعلی برای شناخت ساختار و تدوین نقشهی راه علمی با چنین نوشتههای مستقلی، بدون وابستگی و داشتن تریبون فراگیر، حتی نمیتوان یک نفر را مجاب کرد، چه برسد به ملتی را! بنابراین مخاطب این نوشته مردم نیست!
موضوع فوت کردن آتش است که اپوزیسیون کاذب صادراتی در کنار اپوزیسیون جاهل و وابسته جملهگی ذیل دو اهرم تهدید و تطمیع، بدان مشغولند!
و در این بلبشو باید به حال چنین مردمی که در جهل و فریب مزدوران بی بته، همواره قربانی تهدید و ترس از امنیت و آلوده به تطمیعند، خون گریست!
"آتش" نتیجهی پارادوکس در پندار و گفتار و رفتارِ ناهمخوان اپوزیسیون وابسته است و چنین تناقضی در ادبیات تقریبا تمام اپوزیسیون مشاهده میشود و نظام هم بواسطهی ماموران اطلاعاتی-امنیتی سرسپردهی فلسفهی ایدئولوژیک استعمارگر، و سپاه ارتش سایبری، مستقیم و غیرمستقیم بر آن دامن میزند!
راه از تضاد بنیادی منافع (بر اساس تز و آنتی تز و یا شهروند خودی در نظم نوین جهانی و نیروهای غیرخودی و یا مؤمن و کافر به هر نوع ایدئولوژی و منطق قراردادی) که توسط نظام ایلومیناتی به تمام انقلابهای جهان (از جمله کودتای اکتبر 1917 در روسیه تزاری موسوم به انقلاب شوروی) تزریق میشود، نمیگذرد! راه از نقطهی اشتراک منافع مردم و ملتها میگذرد! که به پندار و گفتار و رفتار ملی، وحدت و تمرکزی غیرقابل انکار و مؤثر میدهد! و این نیست مگر با تکیه بر #آئین_مهر و زبان مشترک با اولویت حق آب و خاک طبیعی و اولیه بر هر حق ثانویه و حصولی مثل قدرتِ ایدئولوژیک و تکنولوژیک و سرمایه و نژاد و ...
مسلما هر مبارزه و فعالیت بالنده، با چنین زبانی بر اساس حرف اولیهی مهر که در ذاتِ نور و آب و خاک و هواست، دارای ادبیاتی خواهد بود که بر تنش و جنگ استوار نیست بلکه بر اشتراک منافع و صلح استوار است!
اگر شما براستی خواهان امنیت ملی برای تمام مردم باشید، بنابراین منطقا و علما ناگزیرید که بر اساس چنین ادبیاتی که از ذات متعادلِ هستی و طبیعت اخذ شده، پندار و گفتار و رفتار خود را همخوان کنید و با تکیه بر زبان #پیشاآزادی بصورت مسالمت آمیز به اکثریت قابل نمایش و قابل اثبات در کنار اقلیت برسید (نه در صندوقهای غصب شده و قابل خوانش به تنها دستِ سلطان مصلحت اندیش و اهل مکر و تقیه که از هر ابزار استعماری برای رسیدن به هدف بهره میبرد و به هدایت نیروهای امنیتی-اطلاعاتی استعمار شمالی، نامش را میگذارد حفظ نظام سلطه از اوجب واجبات است) و به عنوان میهمان با دسته گل به خانه ی سلطان و میزبان بروی و بر سر سفره بنشینی و برنخیزی تا سلطان مثل قطره ای در دریا حل شود و قانون سلطه، به قانون ملی تبدیل شود!
بدیهی است که اولین گام برای پایداری چنین قدرت ملی نیازمند تشکیل شوراهای محلی است تا برآیند ارادههای ملت از خانه تا شورای سرنوشت ساز ملی، واقعی و عینی و امیدبخش شود و قدرتی فراملی بر آن بار و تحمیل نشود تا آن را برباید و به انحراف کشد! تا اگر اربابی گروگان اربابان قدرتمند شود ملتی گروگان و قربانی موشک پراکنی اربابان نشود! قدرت باید زاینده و واقعی و بر اساس حق مسلم تمام شهروندانی باشد که لایق آزادی و استقلالند! و این لیاقت حاصل نمیشود جز بر اساس تمرین مدنیت در کارگاههای شوراهای محلی برای پاسداشت دو اصل بنیادی هم افزایی ملی و همزیستی مسالمت آمیز تمام شریکان برای حقوق برابر در آب و خاک مشترک و ملک مشاع.
هر کس بر خلاف این فلسفه و استراتژی گام نهد و به حساب خود مبارزه کند، در واقع در جلوی کشتارگاه و در صف قربانی شدن انتظار می کشد! چه آگاه باشد چه ناآگاه.
بر این اساس، باید به حال تمام اپوزیسیون خون گریست که شاهد نزول زندگی ایرانیان در کودتای انقلاب دلار از 69 ریال به 200000 ریال بودهاند و باز بدون فهم ادبیات پیشاآزادی مبتنی بر مهر، با یک زبان مشترک در یک مکان و یک زمان به میهمانی ارباب نمی روند و بر سر سفرهی مشترک نمینشینند و از راه دور با ادبیات پاردوکسیکال براندازی #فرقه_تبهکار بصورت مسالمتآمیز، در دامن مام میهن آتش پراکنی میکنند و #پرچم تفرقهآمیزی را در دست گرفتهاند که سمبول #زبان_پساآزادی_تاریخی است نه وحدت ملی! و چون نارنجکی در راه هدف اصلی که #آزادی است کاشته شده و خود بیخبرند! و یا باخبرند؟!
خیام ابراهیمی
9 مهر 97
No comments:
Post a Comment