چرا آن پستهی سبزِ خندانِ دهانبسته و لالمرده، که باغِ اصلاحاتش صنار نمیارزد، در این هرزه بازارِ مکاره، کیلویی نیم میلیونتومان خریدار دارد؟ "که" میفروشد؟ "که" میخرد؟!
شرمآور است که در بحرانِ ویرانگرِ اقتصادی و در بنبستِ سیاسی-فرهنگی-نظامیِ ناشی از بیعت مزدوران مالهکش و ملتکش در صندوق رأی مارگیریِ قانون سلطه، ویژهخوارانِ سبز با بیعت با حکمِ سرنوشتساز و سیاستهای کلانِ تکنفره و فراملی قانونی، برای ملتی صغیر و 80 میلیونی (که برای نوشتنِ سرنوشت بهدست نسل امروزِ خودش قانونا رشید نیست)، لال مردهاند و خمار از امیدهای سبز به تداوم حرامخواری و مستی و ویژهخواری، در ویلاهای 2500 متری قانونی لم داده و جیکشان درنمیآید! چرا بهجایِ وِر زدن مفت و چاهنمایی روبنایی، از قانون اساسیِ آدمکساز و آدمسوز توبه نمیکنند و بهجای آدرس بنیادی تغییر قانون به نفع تمام ملت، عوامفریبانه آدرسهای روبناییِ لاستیک و نخود و لوبیا و حقوق معوقه را در کوچهپسکوچههای سرکوب و سرخوردگی تا اتلاف توان ملی، چاهنمایی میکنند؟!
هر چند از ابتدا، از هیچیک از مسئولین قانونا مفعول و ملتزم به قدرت مطلقه، از جمله از حبابِ فاحشهی بنفشی که در هر شرایطی با خونسردی به ریش یک ملت میخندد توقعی نبود! چرا که با بیعت اکثریتِ فریبخوردگان سادهدل با قانون سلطه، مشکل از مجریانِ قانون سلطه نیست! وقتی توسط مفعولین قانونی، فعل سرنوشت به فاعل مطلقه تسلیم شده، نالیدن و اعتراض کردن یعنی جرزنی و غلط کردن زیادی! باید مناسبات قدرت به نفع تمام ملت در قانون تغییر کند! نه اینکه یکی را سالار خود کنی و بعد او را پیمانکار خود بخواهی. مشکل از قانون است! فهمش زیاد مشکل نیست!
.
فعلا که تلویزیون (#ایران_اینترنشنال ) خودآگاه در کنار رسانههای ولایی و اپوزیسیون و شاهزاده (احیانا ناخودآگاه)، جملگی در میدانِ تاکتیکهایِ ارباب سرنوشتساز بازی میکنند و با انحراف اذهانعمومی، از امکانِ وحدتِ مطالبات بنیادی به روش مسالمتآمیز در یکزمان و یک مکان امن و با یک زبان مشترک حقوقی (بدونِ خشونت کلامی)، عملا با رفتار و گفتار پارادوکسیکال، در راه پراکندگی و نفله شدن مردم بینوا گام برمیدارند! چرا که ادعایِ مسالمتآمیزشان با چاشنی فحش و شعار براندازی که منجر به سنگرسازی و سرکوب است، عملا تفی سربالاست! شترسواری که دولا دولا نمیشود! چرا مردمسواریِ دیمی میکنید؟
من هنوز نمیدانم #براندازی_مسالمت_آمیز با فحشِ سنگرساز و با عقوبتِ سرکوب یعنی چه؟ و فرقش با#انقلاب_خونین چیست؟ چرا در #روش_مبارزه نباید با ادبیاتِ پیشاآزادی و #زبان_مشترک_حقوقی بر اساس اولویت حق ابتدایی آبوخاک طبیعی و مشترک بر هر حق ثانویهی ایدئولوژیک، صراحتا از درخواستِ فراگیر و دفعتیِ تغییر قانوناساسی به نفعِ حضورِ تمام ملت و اراده ملی براندازیشده در قانون حرفی زد، تا با نشستن و تحصنِ #اکثریت گردِ همایشِ #اقلیت در #یک_زمان و در #یک_مکان_امن و دارای مجوز حضور، بر هدفی غیرقابل کتمان و قابل مفاهمه توسط تمام مردم پای فشرد؟ شاید چون موجب وحدت ملی و خریدن اعتبار اکثریت و از سکه انداختن مشروعیت اقلیت میشود! چون ممکناست با استمرار حضور نرم در میادین امن، بتوان قدرت را به صورت نرم به مردم بازگرداند و موجب سلطهی قدرت مطلقهای دیگر، پس از سرکوب و #کودتا برای حفظ نظام که از اوجب واجبات است نشد!
با خوردن پستهی اقتصاد مقاومتی و ولایی، کیلویی نیم میلیون تومان، یا پستهخور، خَرمَسته... یا جانورِ چماقدار خیلی پسته.
وقتی پس از 30 سال چاهنماییِ شعار سال اقتصادی، اوضاع چنین است، با فرمایشِ یک دقیقهای امروز به گزمهی بانکمرکزی که: "ارزش تومان را بالا ببرید!"، باید تناسب بست که: اوضاع مملکت بدون نظارت ملی، روی جنازهی میلیونها موش بیارزش غیرولایی و ملتِ غیرخودی، قرار است چه شود؟!
کجایند آن جانورانی که به تار مویی تحریک میشوند و رهگذران را میدرند، اما با سنگی که به شکم بستهاند با دیدن طلای پسته پشت ویترین آجیل فروشی کنار زبالهخورها، و در حال سگلرز کنار ایستگاه اتوبوس، با دیدن اتومبیلهای لاکچری پیمانکاران و دلالان سلطه، تحریک نمیشوند و روی سوژه مرتکبِ عملیات انتحاری نمیشوند؟! چرا مطالبات ملی حوالیِ ناف ملت میچرخد و به مغز راهی ندارد؟
اگر در اقدام انقلابی آتشبیاران متجاوزِ مکتبی، موی زن مقصر است، مگر پسته و چلوکباب بختیاری و اتومبیل لاکچری و آپارتمانهای لوکس خالی و لانههای سگهای نگهبان ویلایِ خاتمی و روحانی و بت اعظم در کنار چادر زلزلهیِ گورخوابها، چه کم از تار مو دارد؟
فکر کنم سگهای هار بیابانی تنها در سر گردنههای سیاستهای کلان زورگیری حضرت والا چون سگ هار گرد کاخها آمادهی دریدنند و در بنبستِ کوچهپسکوچههای سرکوب کوخنشینان، برای حفظ نظام سلطهی حضرت که میرسند، چون سگِ کتک خوردهی درگاه، کاملا عقیم و خانگیاند!
ای انقلابیونِ بتپرست! در لتوپار شدن زنجیرهای و 40 سالهی ملت قانونا قربانی، چرا آدرس را درست نشان نمیدهید و از قانونِ اساسی زورگیری، یکصدا توبه نمیکنید؟ این جان شیرین مگر چقدر طعمِ گه میدهد؟
خیام ابراهیمی
20 آذر 1397
No comments:
Post a Comment