Monday, March 25, 2019

رؤیای عسل در خون


رؤیای عسل در خون
کمک اِی مبارزین کف بر دهان و فشنگ در زبان!
ای چاشنی‌های خیسِ امپریالیسم در جیبِ خیالیِ مخلوقِ استالین و امام زمان!
عروسک‌هایِ کودکیِ "کریستوفر رابین" گم شده‌اند و او
همسر و فرزند و عروسک‌هایش را به‌یـــاد نمی‌آورد
و در دو سویِ یک شکافِ عمیق، بین کوه و ابر و گناهِ خرده بورژوازی
روز و شب در جستجویِ واقعیِ عشقِ مجازی
برای آب و نان و شراب، پاره پاره می‌شود و زمین و زمان را می‌دَرَد
و به عشقِ عسل
با جیب خالی و پز عالی و فحش و رجز و غزل
و بی نقشه‌ی راهی از ازل
گل‌ها را می‌فروشد و کندویی در دشتِ بالای ابرها می‌خرد!
#اپوزیسیون انقلابیِ محترم!
برای همدلی با مردمی که یکدیگر را به‌جا نمی‌آورند
با عروسک‌های کودکی آشتی کنیم
و از درونِ کلانشهرها
مردم را در خانه‌های روستایی و حواشی کلانشهرها به‌جای آوریم!
و مثل سایر مردم شهر
از حرکاتِ واقعی "وینی پو" خرسِ عروسکیِ دورانِ کودکی
در آغوشِ دیگری نترسیم!
که حلقه‌ی گمشده
در پریشانی تضادِ غیرعلمی چپانده در وحدتِ قلب‌هاست
تضاد طبقاتی
ناشی از چاه‌نمایی چاه‌کن‌ها و
در ثبت برَندِ شبهه‌علمیِ "مهندسیِ معکوسِ آدم‌هاست"!
خطایِ بنیادی
در کارخانه‌یِ آدمکسازی ریاضی‌دانهاست
حلقه‌یِ مفقوده
همان کودکیِ زنده، اما گمشده‌ی ماست!
که صادقانه جانش را برایِ همزیستی‌ و هم‌افزایی زنبورهای عسل حراج کرده
و بال بال می‌زند
لطفا فیلم سینمایی کریستوفر رابین را روزی پنج نوبت اقامه کنیم
شاید دمی با فروتنی به خاک درافتیم
پیش از آنکه در تنشی خونبار برای همیشه در خـــاک شویم!
اینک ملتی گمشده
شدیدا نیازمند پیدا شدن است!
ملتی آگاه و بی‌خبر و سرگردان
و همیشه در صحنه‌‌های تنهایی میان جمع تنهایان
که بادکنکِ همیشه عزیز خود را
که پر از هوایِ خوشِ تنها داراییِ خرس مهربان کودکی‌هاشان است را به هم هدیه می‌دهند...
چنین ملتی شدیدا نیازمند پیدا شدن‌ اَست!
برای یافتن خود
فرقی بین "هل من ناصرا ینصرنی" و کمکهایِ اولیه‌ی "سوشیال دیس ابیلیتی" و سوسیالیسم موقتی، نیست عزیزان!
خرس مهربانیِ درون ما
گم شده است!
خرسی که بادکنک‌اش را به قطاری آویزان کرده
که با سرعت هر چه تمامتر
رهسپار میدانِ جنگِ توده‌های پاپتی
به آتشِ رجزهایِ ارباب و رعیتی، پیش از رشدِ سرمایه‌داری است!
پس: در جدالی مجازی، واقعا نجنگیم!
که واقعیت
در آغوشِ سیستماتیکِ تولیدِ شوراهای محبتی است!
چه کسی خرهایِ عروسکیِ خسته را
میان رودِ خروشانِ نفرت و پریشانی یاری خواهد داد؟
که حتی وقتی در قفسه‌های تاریک خانه پنهان شده‌اند
و از ترسِ مرگ زار زار می‌گریند
همچنان از تهدیدِ غرقه شدن میان کابوس‌ها
آهسته و زیر لب فریاد می‌زنند:
"کمک! ... کمک!"
چرا کسی به فکر تنهایی یک دیکتاتور نیست؟
که امروز
میانِ قفسه‌هایِ قانونِ عروسک‌هایِ شما
دستش به خونِ شمایان آلوده شده!
چرا کسی خود را و او را و ما را
با تقدیمِ تنها بادکنکِ خرسِ عروسکیِ کودکی‌هایِ گمشده‌ی یک وطن
نجات نمی‌دهد؟!
براستی، رؤیای عسل را
چه کسی
جز "مامِ میهن" تعبیر خواهد کرد؟
که بر زخمِ تمامیِ فرزندانِ خویش
در دوسویِ آوردگاهِ جنون
خون می‌گرید و
گریبان می‌دَرَد
بین کوه و ابر!
خیام ابراهیمی
20 دی 1397


No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...