Monday, March 25, 2019

آنومی ملی


* آنومی ملی، و رمزگشایی از "قانونِ دزدی از اعتبار و خون"
نگاهی به پایگاه‌های نفوذی بسیج در اپوزیسیون
آیا در گردوخاکِ هفت‌تپه‌ها، تپه‌ای سالم مانده؟ آیا به‌جای امید به‌عقوبتِ سرکوبِ مطالبات روبنایی، تشکیل یک #ستاد_مشترک_اپوزیسیون واجب‌تر از نان شب نیست؟ و یا باید وامانده از وحدت اپوزیسیون، به نسخه‌ی ماری‌آنتوانت دل‌بست که در دردِ بی‌نانی، کیک را تجویز کرد و بدون قانونِ مردمی، چشم امید به تشکلاتِ خودجوشِ مردمی در آغوشِ ارباب داشت؟ نسخه‌ی شاهزاده همچون تجویز ماری‌آنتوانت است!
واقعه‌ی تعرضِ پسران نرسالار به دو دختر در پارکِ "ایل‌گلی تبریز" (به تحریکِ بسیجِ نفوذی)، مصداق واگذاری میدان ملی، به آتشبیارانِ‌آتش‌به‌اختیار میانِ واکنش خودجوش ملتِ غیرتشکیلاتی در بستر خودسرانِ‌تشکیلاتی است، #والاحضرت!
اجتماع یعنی احترام و التزام به منافع مشترک و حقوقِ بنیادی شهروندان؛ و وقتی شهروندان، به حکم حکومتی قانون، توسط یک ارباب صاحبکران و برده‌هایش، سلب اختیار و اراده بشوند و امکان تجمع و کارگروهی را نداشته باشند، آنگاه یکی یکی در تشکیلات کاذب و فاقد قدرت تضمینی و قانونی برای اعمال اراده، تصاحب و قربانی می‌شوند! و بدین‌گونه میل به کار گروهی و نفله شدن در چنبره‌ی قانون ایدئولوژیک، عملا استقلال و آزادی و اراده ملی مردم را در یک پیش‌فرض ایدئولوژیک بین حق و باطل، مال خود کرده و نابود می‌کند!
چگونه دزدان اعتبار، خونِ شخصیت‌های مستقل حقیقی و حقوقیِ علمی و سیاسی و هنری را پس از شناسایی، آلوده‌ی ویروس تفرقه و بازی اطلاعاتی و پرونده‌سازی امنیتی می‌کنند و به گروگان می‌گیرند؛ و یا برای عبرت دیگران پس از باد کردن و هوا کردن و ترکاندن و سقوط، نفله‌شان می‌کنند، و یا در بازار مکاره می‌فروشند؟ آیا در گردوخاکِ هفت‌تپه‌ها، تپه‌ای سالم مانده؟ آیا تشکیل یک #ستاد_مشترک_اپوزیسیون واجب‌تر از نان کپک‌زده‌‌ی شبِ محرومین و کیکِ آلوده به‌خونِ روزِ اغنیاء نیست؟
برانگیختنِ مطالبات روبنایی با شعار #براندازی، و موج‌سازی و سوارشدن بر امواج نارضایتی مردمی، در تاریخ مسبوق است! یکی از آخرین آن‌ها راه‌اندازی تظاهرات گسترده‌ی حکومتی در دهها شهر با شعارهای معنادار واحد و بودار، توسط مردم غیرتشکیلاتی، در دی 1397 بود! و آخرین آن تهییج و تشدید تظاهراتِ شبهه‌صنفی در هفت‌تپه با القاء شعار "نان،کار،آزادی... ادراه‌ی شورایی"، توسط #اسماعیل_بخشی!
عبرتِ هشتادوهشت این شد پسر ... بی‌شکستن مـــــوج را ساحل ببر!
امروزه، روشِ نفوذ در میان اپوزیسیون برای مدیریتِ آن به مقاصد از پیش طراحی شده، مدرن و روسی شده! لازم نیست حتما تو را به روشِ سنتی بخرند و یا با تو قرارداد رسمی ببندند! بلکه با مقدمات و تهمیداتی به تو در حال و هوای خودت، میدان می‌دهند! توقع نباید داشت که ایشان علنا و با مشتِ گره‌کرده در سر گردنه شعار الله‌اکبر بدهند و یقه‌ی هر رهگذر کراواتی را بگیرند و پاره‌کنند! امروز سربازانِ انتحاری خود کراوات می‌زنند و در بساطِ مشترک با وضو عرق می‌خورند و چیزخورتان می‌کنند، و با شما قاطی می‌شوند و شعارهای #براندازی می‌دهند و یارگیری می‌کنند و از یاران مبارز در دفترِ ثبتِ جن‌های بوداده، ثبت‌نام می‌کنند و حتی خود روی مین میروند و حتی شهید هم می‌شوند، و شما نمی‌دانید که آیا این فرنگی‌کاران که خود در یک نظام مافیایی گروگانند، وقتی به شما سلام می‌کنند، آیا در ذهن خود طناب دارِ شما را می‌بافند یا نه؟ سوختِ این شورافکنی و تهیه آتش، اما از میانِ هیزمِ مفتِ ساده‌دلیِ مردم است و اسماعیل‌بخشی‌ها ناخودآگاه آتشبیار چنین پروژه‌هایی برای آتش‌به‌اختیارانند. اما تا کی باید در این بازی‌های امنیتی-اطلاعاتی زنجیره‌ای، سوخت و هزینه و پیش‌درآمد یک سمفونیِ خونبازی در آینده‌ی ملتی که به آنومیِ میل به هنجار ناامن در هنجار سیستماتیکِ ناهنجاری ملی دچار است، شد؟
.
دزدیدن اعتماد و اعتبار ملی، از معمار قانون اساسی آغاز شد و تا کنون در تمام عرصه‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی ادامه دارد. و کار به جایی رسیده که بانی #عرفان_حلقه امروز در چنبره‌ی زندانِ قانونی، از سر عجز، اعلام "سلب تابعیت" می‌کند! مردمی که قانونا تنها به عنوان یک مهره‌ی منزوی و انفرادی محترمند، بدونِ امکانِ تشکیلاتِ مستقل از ایدئولوژی چکشی، دارای قدرتِ مؤثر نیستند و در فقدان قدرت ملی، به راحتی میتوان توان و اعتبار اجتماعی ایشان را در گروههای برساخته و کاذب، به گروگان گرفت ودر راه اهدافِ استراتژیک مالِ خود کرد!
پس از مردمکشی جنبش سبز، با بهره‌کشی از پتانسیلِ گروگان‌های ویژه‌خواری چون موسوی و خاتمی، پیام نظام سلطه به ملت مستقل، پرواضح است: اگر مهره و برده نمی‌شوی، یا خود را بکش! یا کشور را ترک کن!
دو سال پیش، به چنین تاکتیکِ استثماری، در مثنوی #سناریوی_بنفش اشاره کردم:
پرچمِ غیرخودی را با شعـــار... می‌دهند در دستِ استادِ هـــوار
گروه‌های پادشاهی‌خواه گردِ آقای رضاپهلوی، مرا به‌یاد پایگاه‌های بسیج و کمیته‌های انقلابی، در روزهای اول انقلاب می‌اندازد! تنها فرق این گروهک‌ها، ملبس شدنشان به لباس اپوزیسیون با شعارهای#رادیکال_پارادوکسیکال و داغ‌تر از آش است! تهیه‌کننده به یاری سناریستی حرفه‌ای، با استخدام و به گروگان‌گرفتن گروه‌های بازیگر تئاترِ روحوضی، در قالبِ لمپن‌های سیاسی دو سه نفره، به یارگیری از فضای مجازی و واقعی می‌پردازد، تا بواسطه‌ی کارگردان‌های میدانی صادراتی، نمایشنامه‌های خود را در استیج‌های مختلف اجرا کند و رهگذرانِ گیج را به خود جلب، شناسایی و مالِ خود کند، تا در موقع مقتضی هر گونه اراده‌ای را سرکوب کند!
عبرتِ هشتادوهشت این شد پسر ... بی‌شکستن موج را ساحل ببر!
سبز و زرد و سرخِ این ملّت بخر ... پرچمی برساز و اُمّت را نِگر
رویشی افسرده را در خون بِزَن ... تا بنفش زایَد تو را با ما "حَسَن!"
چون‌که قانون کرده ملّت را دو شَقّ ... باطلان را دربیامیزیم به حقّ
گر شود موجی بسازیم از طلَب ... بی‌خودی‌ها را سواریم تا حلَب
پرچمِ غیرخودی را با شعار ... می دهیم در دستِ استــــادِ هَـوار
تا توانی وعده‌یِ بیهوده دِه! ... تو هویج و من چماق، در ابر و مِه
گیج سازیم دشمنان را بین خویش ... تا که چرب سازیم سیبیل را همچو ریش
یک نفر را می‌کنیم دشنامِ تو ... یک نفر دلداده‌یِ ناکامِ تو
در میانِ دامِ تو بـــا دامِ ما ... مردمند با بیعتی در کــامِ ما
بعد از این رأیِ من و مَکرِ شما ... با وضو، یا بی وضو، خانیم ما.
اساس این استراتژی و تاکتیک استثماری، تبدیل تهدید به فرصت است!
حال پرسش ماهوی این است: با این قانون اساسی (چرخ‌گوشت هویت ملی) که به علت بیعت اکثریت مردم فریبخورده و ناآگاه با آن، در آخرین انتخاباتِ بنفش، قانونمدارانش مجازند به حکم حکومتیِ التزام و تبعیت از تنها قدرت‌ مطلقه‌یِ سرنوشت ساز (بموجب بند یک اصل 110) هر رفتاری را با منابع ملی و سرنوشت ملی بکنند، چه باید کرد؟ و چگونه می‌توان بدون امکان رفتار تشکیلاتی، در مقابل برنامه‌ها و تاکتیکهای تشکیلاتی، موضعی نقادانه و سازنده و مؤثر گرفت تا با دستیابی به یک مفاهمه‌ی ملی، در یک#میدان_میلیونی_امن (نه ناامن) در کنار اقلیت مشروع عرضه اندام کردو برای خواسته‌ی خود مقبولیت و اعتبار خرید، و آدرس را برای تغییرات بنیادی (نه روبنایی) درست نشان داد، تا بصورت #مسالمت_آمیز"قانون اساسی" به نفعِ حضور اکثریت ملتِ مستقل، تغییر یابد؟ آیا راه همان پیشنهاد شاهزاده رضا پهلوی با پز عالی است که: تا اطلاع ثانونی، چشم ما به متشکل شدن مردمی با جیب خالی در درون کشور است؟ کدام تضمین و کدام تشکیلاتِ امن در بستری ناامن؟ آن هم وقتی مبارزین سیاسی خارج‌نشین با امکانات در بستری امن، خود هنوز نتوانسته‌اند به یک تشکیلات منسجم در #ستاد_مشترک_اپوزیسیون دست یابند؟
براستی چرا شاهزاده در دام امیدِ مشکوک به پالس‌های ارسال شده از سوی سردارانِ به‌ظاهر بریده از نظام، آدرس را نادرست نشان می‌دهد؟ آیا #سردار_الماس دیگری با نام #محمدرضا_مدحی در راه است؟
می‌پرسی، پس چه باید کرد؟
به این پرسش در نوشته‌ای در دو استاتوس پیشین، که کمترین لایک را در میان نوشته‌هایم دارد، پاسخ گفته‌ام:
#نقشه‌_راه و #مرامنامه‌ برای #ستاد_مشترک_اپوزیسیون
کس نخارد پشت من، جز ناخنِ انگشت من.
خیام ابراهیمی
1 بهمن 1397
* آنومی(
Anomie) ) : به فقدان هنجار یا بی‌هنجاری اطلاق می‌شود. این به معنی عدم وابستگی شخص و جامعه است که به چندپاره شدن جامعه می‌انجامد. این اصطلاح توسط جامعه‌شناس فرانسوی "امیل دورکیم" در کتاب تأثیرگذار وی (خودکشی۱۸۹۷) مشهور شد. دورکیم این واژه را از جامعه‌شناس فرانسوی "ژان ماری گویو" قرض گرفت و آن را به صورت "قانونِ بی‌قانونی" و "خواستن سیرناشدنی"، تعریف کرد.


No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...