Monday, March 25, 2019

ایرانستان میوه تلخ تضادهای درونی ایران

#ایرانستان میوه‌ی تلخِ تضادهای درونی #ایران
"ادبیات سلبی و حذفی" یا "ادبیات ایجابی و جذبی"؟ مسئله این است!
تاریکی, تنها با طلوع مهرِ فروزان محو می‌شود؛ نه با مشت و پتک بر سندان!
تکه پاره‌های ایرانستان فردا، خزیده در روانِ زخمیِ بخشی از شهروندانِ دیروز، در پازلِ سیاسیِ ایرانِ امروز است و تا روحِ موشِ کورِ تجاوز‌به‌عنف از جبرِ جغرافیایی‌تاریخی، در کالبد این گربه زنده باشد، با هیچ وصله‌ پینه‌ای نمی‌توان آن پوستین عاریه را، تن‌پوشِ طبیعیِ این یوزپلنگِ در حالِ انقراض کرد!
برای سرنوشتی واحد متکی بر هم‌افزایی، نمی‌توان در نبردی نابرابر بر شکاف‌ها و جدایی‌ها افزود و با فحش اعتراض کرد! نجنگیدن، به‌معنای سازش و رضایت به سقوط در چاه ویل سیاهی‌های دزدان اعتماد و شیادان نیست! باید در فکر فلسفه‌ای بنیادی و طبیعی و وحدتبخش و زاینده بود که بتواند بدون جنگ، تصرف کند! باید به فکر نور و صلح بود، نه نار و آتش و جنگ. تاریکی را نمی‌توان با چنگ و دندان حذف کرد! پاره‌گی هویت فرهنگی را در تداوم و بازآفرینی رفتاری کورکورانه و در جدالی زنجیره‌ای با شمشیر حذف در تاریکی و میان چهره‌های نو به نو در لباس و نام و ننگ و انگ، نمی‌توان رنگ زد و کادوپیچ کرد و با افتخار به واژه‌های سمبولیک و مرده در تاریخ به سامان رساند!
هویت پاره پاره در تاریکی را تنها با تاباندن نور زنده می‌توان شناسایی و جورچین کرد.
برای محو تاریکی، تاباندن نور کافی است! تاریکی را نمی‌توان با بازآفرینی مجازی تاریکی_تاریخی حذف کرد. چون این نبرد با آنچه نمی‌بینی و پیوسته در هراسی، نبردی مذبوحانه و نابرابر است! و همواره و همه جا، پشت هر خش خشی، شتابی برای گریز از خطر با پرتاب تیری در تاریکی است.
برای محوِ تاریکی تنها باید از حیات زاینده‌ی طبیعت زنده‌ی تابنده آموخت! نه با پیروی از پرچمدارانِ جنگ و مرگ و نیستی، علیه قدرت غیرخودی و موهومی که نمی‌شناسی. بلکه سزاست از پیام خورشید و نور و هوا و آب و خاک و دانه‌های رایگان و بی‌دریغ و فراگیر و حیاتیخش طبیعت یاری جست.
باید انقلابی کرد در ادبیاتِ مبارزه در تاریکی، میانِ تضادهای ناشناس و ویرانگرِ درونی. با چنین انقلابی است که شاید بتوان ایرانستان را ایران کرد! وگرنه در این جدال نابرابر، پایان سیاه این پارگی‌های عضلانی با سلول‌های تنها در بدن، تنها در تسلیم و پذیرش مرگ است در وطن. چون قدرت پریشانِ فردیِ مردم غیرتشکیلاتی، بسیار ناچیزتر از هژمونی اجتماعی ستاد مشترکِ اهریمن و یارانش است.
پس باید دارای #ستاد_مشترک_تابش_نور بود! نه همتِ نبرد با دریدنِ تاریکی!
نفوذیِ اصلی میان جمع پریشان، روح پریشان دریدگی در سلول‌هاست؛ نه شناسایی این و آن جاسوس! وقتی هر ایرانی خفت شده و گروگان، در وادادن به زور محیط و محاط ، در نبردی نابرابر بینِ تضادهای بیرونی و درونی، بصورت بالقوه بتواند یک جاسوس، و یا یک تخریبچی نهادینه برای فروپاشی انسجام بدنی بنام وطن باشد، آنگاه سلامت این بدن با دمیدن در آتشِ روح ادبیات سلبی و حذفی مقدور نخواهد شد! بلکه راه انسجام و سلامت این بدن در وحدتی مبتنی بر روح ادبیات ایجابی و جذبی مقدور خواهد شد! مشکل از تکیه بر قدرت فردی سلولهاست که میتوانند با دمیدن روح انفرادی در جمع آتشی را شعله ور کنند که تمام سلولها را در بر گیرد! مشکل در نفسِ دل‌بستن به این‌وآن رهبر و ناجی است و نیز در روحِ ترس و تردید و مزدورخوانی هر سایه در سیاهی. باید به محتوای ادبیات صلح از زبانِ راویانش نظر کرد و ایمان آورد! نه اینکه به درندگی شخصیتِ راویان نو‌به‌نو شک کرد!
نور که در هوا و آب و خاک بتابد، دانه‌های باروَر، خودبخود جوانه می‌زنند و سبز می‌شوند و رشد می‌کنند!
ما تنهاتر از آنیم که با پرداختن به تاریکی‌ها، تاریک‌تر و تنها‌تر شویم.
در تضادهای درونی این وطن پاره پاره که یکپارچگی‌اش به شکل چکشی و با زورگیری عقیدتی و معنوی و مادی همراه است، باید به فکر مهروَرزیِ مهری فروزان بود؛ نه مهرطلبی از سایه‌هایی در دل تاریکی. مهری که در خود بسوزد و نور بپراکند؛ نه آنکه دیگری را بسوزاند و هوا را تاریک‌تر کند و بپریشاند!
راه تعادل و سلامت و شکوفایی و بالندگی و توسعه، از جنگِ نابرابر بین تضادهای بنیادی و درونی، در بیرون و در جهان و ایران و ایرانی نمی‌گذرد!
تاریکی ارزش تلف کردن توان ملی را ندارد... باید خورشید شد!
باید در دام اهریمن آلوده نشد و انقلابی کرد در ادبیاتِ اپوزیسیون!
چون نظام با تضادهای بنیادی و قانونی‌اش، عینِ اهریمن و تاریکی است و امیدی به مقابله‌به‌مثل با قانونمدارانِ قانونِ آن در درون و بیرون نیست!
برای فتح این قله، باید و باید هر چه زودتر و پیش از آنکه دیر شود، در یک فلسفه متحد بود و گام به گام، نقشه‌ی راه داشت! برای این منظور ضروری است که در اولین گام و بر اساس پذیرش زبان مشترک حقوقی که ایجابی باشد و دربرگیرنده، نه سلبی و حذف کننده، به تاسیسِ#ستاد_مشترک_اپوزیسیون و پوزیسیون" اقدام کرد! و در یک فراخوان عمومی در یک میدان امن حضور، اکثریت میلیونی، "اقلیت" را در آغوش بگیرد و این آغوش را باز نکند، تا اینکه برای خود اعتبار بخرد و مشروعیت اقلیت را از سکه بیندازد و پروسه‌ی تحولات بنیادی رقم بخورد و آغاز شود!
به #نقشه_راه گام به گامِ چنین راهکار مسالمت‌آمیزی در نوشته‌های پیشین، به تفصیل اشاره کرده‌ام.
وگرنه: نه از تاک مانَد نشان و نه از تاکنِشان!
خیام ابراهیمی
12
بهمن1397

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...