Monday, March 25, 2019

انقلاب فرهنگی دریدن


انقلاب فرهنگیِ دریدن؛ و دریدگیِ آتشبیارانِ معرکه
اغلب شاغلان آزاد، از پزشک گرفته تا دلال و کاسب، با افزایش تورم در تنگناهای #تحریم، خودسرانه بر نرخ خود به قیمتِ دلار اقتصادِ ولایی می‌افزایند و از خون مردمِ قانونا عقیم، می‌نوشند! چون در رقابتِ نابرابرِ مذهبِ شغالان و کفتاران، در نبرد با دینِ حرمتِ انسان، در تنازع بقاء ژنِ غرایزِ حیوان، راهی جز دریدن نمی‌بینند! چون اصلِ دریدنِ غیرپاسخگو، در قانونی تعبیه‌شده که ملتی را بین ویژه‌خوارِ خودی و محذوفِ‌غیرخودی، تقسیم و پاره کرده‌! پس بدیهی است که بتدریج ویروسِ فرهنگی وحدتِ زوری به حکم مناسباتِ فرهنگِ قبیله‌ای و دریدنِ غیرخودی توسط خودی، به هر وسیله در ملتی همیشه خفت‌، اپیدمی شود!
خودخواهی و غریزه‌یِ کفتاران و شغالان و کاسبانِ تجارت با خون‌همنوع، اقتضاء می‌کند که به‌جای نشان دادن آدرس درست و درخواست #تغییر_قانون_اساسی به نفع حضور تمام ملت در نوشتنِ سرنوشت خود، به قدرتِ تک نفره‌ی قانونی تن بفروشند و همواره شریک دزد شوند و قاتلِ قافله. تاریخ خیانت ایشان را در همراهی با زورگیری عقیدتی فراموش نخواهد کرد! حتی اگر به گردنِ غیرانسانِ خویش، کراوات و یا چفیه و یا شال بنفش و دستمالِ سبز گره زنند! ننگ به حرامخواری قانونی ایشان. ننگ به قانونِ اساسیِ غرایزِ بدوی ایشان.
.
40 سال #تحریم کژدارومریز، در سازوکار قانون اساسی و مناسبات قدرتِ نظام موروثی و قبیله‌ای راهزنانِ مقدس، نتیجه‌ی #بیعت اکثریتِ مردم مغبون و آواره، با قانونِ قدرت‌ مطلقه‌ی فراملی یک سلطانِ همه‌کاره، با چماق و خنجر گروگانگیرِ گروگانفروش و بالارفتن از دیوارِهمسایه و آتش‌به‌اختیاری و رجزخوانی و تجاوز و تحریم و لابی و توافق و جرزنی و تحریم مکرر و لاف و دروغ و تهدید و تطمیع و سفسطه و مغلطه و زیرآبی و زورگیری معنوی و مادی از غیرخودی در حریم شریکانِ خاک مشترک، تضمین شده است! حالا راهزنانِ قانونی از خونِ ملت‌ها مایه می‌گذارند، چون اعتبار و پشتوانه‌ و مجوزِ مکر و دزدیِ موجه و تحریم مردمِ غیرخودی را از اعتمادِ ملت‌های خودشان می‌دانند! این یعنی ملتها آگاهانه و یا ناخودآگاه، با رضایت و سکوت و حمایت خود از حکامِ مردمی و غیرمردمی، شریک دزد و رفیق قافله‌اند و متعاقبا مقصر را طرف مقابل می‌دانند! اما آیا ملت ایران در مقابل ملت امریکا که حکومتش را بصورت دموکراتیک و با تضمینِ #نظارت_ملی انتخاب کرده، کماکان حامیِ حکومتِ خویش است که توسط نسل گذشته، بر او تحمیل شده و قانونا نمی‌تواند نظارتی ملی بر صندوق‌های رأی به سرنوشت خود داشته باشد؟ این را باید از بیعت‌کنندگان با قانون‌اساسیِ سلطه‌ی فرد بر جماعت، که نمی‌توانند سیاست‌های کلان ولایت مطلقه فقیه را تغییر دهند پرسید: که آیا مقصر را بیعتِ گنگِ خویش از قانون اساسیِ غیردموکراتیک می‌دانند؟ و یا ملت امریکا را که از قانون و حکومتِ دموکراتیکش راضی است؟
گفتگوی من با نویسنده‌ای که مرگ مادرش را به‌علت خوردن داروی پاکستانی بر عهده‌ی عامل تحریم یعنی امریکا انداخته است:
1) پاسخ: به باورم این منطق، نتیجه‌یِ بدفهمی و وادادن به موج‌سازی قدرت مطلقه برای موج‌سواری و مردمسواری دیمی و هیئتی بواسطه‌ی پرچمداران بیعت با ویژه خواری و تدارکاتچیان و آبدارچیان و راهزنان اعتماد ملی و زورگیران عقیدتی روی دو ریل چپ و راستِ قطار صدورِ زورگیری عقیدتی تا دیار قدسِ ویرانگری است!
وقتی راهزن اعتماد ملی، 40 سال ملتی را به گروگانِ تقلید کورکورانه و جهلشان به علمِ عالم برده‌داری امتِ نسلیمِ خویش گرفته‌اند، چه باید کرد؟ جز اینکه باید آدرس را درست نشان داد و رفیق دزد و شریک قافله نشد!
با باج‌دادن به گروگانگیرهای قانونی که خودسرانه به مصلحت امنیت و حفظ نظام سلطه، از ارز نان و دارو می‌کاهند تا در لبنان و سوریه و یمن با تنش و گروگانگیری و گروگانفروشی، غیرخودیان داخلی و خارجی را به زورگیری عقیدتی قانونی خود مجبور کنند! تنها تن فروختن در صف بیعت عددی انتخابات نمایشی با سیاستهای کلان تک‌نفره‌ی تنها قدرت مطلقه‌ی قانونی است که هشتاد میلیون صفر مقابل یک یکِ قانونی اقرار کنند که بصورت قطره‌چکانی از زهرِ جامِ وجود خویش در ما بریز تا دو روز بیشتر با سرنوشت تحمیلی تو شریک بمانیم. چون ارزش هشتاد میلیون صفر مقابلِ یک حضرتِ یکِ قانونی معنادار می‌شود!
حضرت می‌گوید: در سیاه‌نمایی ضد‌انقلابِ پاانداز و جعلیات انقلابِ سیاه‌باز و سفره‌یِ مشترک سیاهکارانِ مردمباز، ملتِ قانونا عقیم، در خرس‌وسطِ تحلیل نخود و لوبیای یکدیگر و جنگ‌های زرگری و بازیِ زورگیران قانونی، زرِ خود را بزنند و ما کار خودمان را بکنیم: چون عمرِ ما کوتاه است!
در بصیرت و تدبیر و صرافتِ انتخاب بین نان بربری و نان لواش
باید ککِ زردِ انبه با طعم باروت خورد
چون به میزانِ صفرهای جلویِ یک تا 9، جملگی صفرید!
...
قربانی: وقتى نقل و انتقال قانونى ممكن نباشه خريد دارو يا هيچ چيز ديگه ممكن نيست. جمله‌ آخر هم اگر خطاب به من بود، خيلى ممنون!
2) پاسخ:
#صفرید" به معنای به صفر بودن تن‌دادن است... نه اینکه شما حتما صفرید! مخاطب، شما نبودید! جهل به موقعیت قدرتِ صفرِ قانونی خود است!
این یعنی: از کوزه همان برون تراود که دراوست!
ریشه‌ی این عقوبت در صف بیعت عددی در انتصخابات با پرچمداران بی‌اختیار آبدارچی و تدارکاتچی ارباب نهفته است که باید هر چه زودتر از آن توبه کرد! نه اینکه بر آن پای فشرد و ضمنا شاکی بود. این شکایت زنجیره‌ای از جنس ناهنجاری و روان پریشی سادومازوخیسم است.
...
قربانی: من اينجا زندگى مى‌كنم. مادرم از تحريم مرد! تحريم هرگز در هيچ كشورى نتيجه‌اى جز بدبختى مردم نداشته. نفت در برابر غذا يعنى فاجعه. واقعيت خيلى ساده‌ست! منتهى گاهى تعصب نمي‌ذاره ببينيمش.
...
3) پاسخ:
متاسفم! اکثریت ملت از این بلای ملی به شکلی زخمی و آزرده‌اند!
حکومت به پشتوانه‌ی سکوت و رضایتِ من و شما در صف‌های بیعت با قانون ارباب مطلقه، سیاست از دیوار بالارفتن و جنگ و گروگانگیری و گروگانفروشی اتخاذ کرده است و نمی‌توان توقع داشت که غیرخودیانِ جهان، پشت خود را خم کنند و یا قلاب بگیرند که بیائید از کول ما و از دیوار سفارت ما بالا روید و خوش باشید!
این مائیم که باید بفهمیم باید چه بخواهیم تا به این عقوبت دچار نشویم.
...
قربانی: هر اعتقادى داشته باشيد نمى‌تونيد از تحريم دفاع كنيد! چون قابل دفاع نيست. مردم هم كارى نكردن. دارن سعى مى‌كنن زندگى كنن. و حق حيات هم دارن. از نظر ترامپ ما حق حيات نداريم!
...
4) پاسخ:
از کوزه همان برون تراود که دراوست.
خود کرده را تدبیر نیست.
نمی‌توان آب به آسیاب ویرانی ریخت و توقع آبادانی داشت!
خانه از پای بست ویران است.
چه کسی می‌تواند از آتش تحریم زندگی میان آتش به اختیاران بومی و جهانی خوشحال باشد؟
باید نفت به آتش نریخت ....تا آتش فروکش کند!
کس نخارد پشت ما...جز ناخن انگشت ما.
معجزه‌ای در کار نیست و باید آدرس را درست نشان داد.
وگرنه شریک دزدیم و رفیق قافله.
مشکل از صاحب قدرت مطلقه نیست! مشکل از بیعت کننده با قدرت مطلقه است!
...
قربانی:
مادر من نه شريك دزد بود و نه رفيق قافله، معلمى بازنشسته بود كه يك عمر كار كرد. مشكل اين بود: جايى دنيا آمده بود كه انسان كمترين ارزشى در مقابله ها و نزاع‌هاى سياسى نداره!
...
5) پاسخ:
ما انسانِ مختاریم! باید این ارزش را خرید! درست است که شهروند ایرانی در قانون اساسی ارزشی تصمیم‌ساز ندارد! اما می‌تواند با بیعت یا عدم بیعتِ خود با قانونِ سالار مطلقه، سرنوشت محتوم را به رأی دیگری و یا خود بنویسد! و همایشِ حضور در صف انتخابات، و یا در مقابل صفِ انتخابات نمایشی، می‌تواند بیانگر امید دو صف اکثریت و اقلیت باشد! مسلما از قهرکردن و در خانه‌نشستن و یا در صف بیعت ایستادن تره‌ای هم برای ملت خرد نمی‌شود! باید خواست خود را در یک میدان عمومی و در مقابل صفِ اقلیت قانونی، به رخ کشید و اثبات کرد!
من متاسفم که هیجانات و عواطف پاک، در منطق و ریشه‌یابیِ علت اصلی دخالت می‌کند!
اگر این عاطفه راستین و بنیادی باشد، باید به‌پاخاست و خواستِ خود را فریاد کشید و گریبانِ مسئولینی را که سرنوشت ملی را می‌نویسند گرفت و رها نکرد، که: خواست ما این نیست! و باید آدرس را درست نشان داد! با نشان دادن آدرس نادرست تنها به قتل‌های زنجیره‌ای به شکل دیگری دامن خواهیم زد. این از جهل ماست که نوع مرگ خود و دیگری را عوض کنیم طوری که ما دو دقیقه بیشتر از دیگری زنده بمانیم اما به هر قیمت بمانیم.
گذشتن از خون برادر و خواهر و مادر و پدر و شریکان خاک مشترگ... و سنگ به دیوار همسایه زدن موجب این می‌شود که نفر بعدی، شهروندی دیگر مثل خود ما باشد!
بالاخره پس از 40 سال اگر این را نفهمیم، متاسفانه باید بپذیریم که دارای هوش هیجانی متعادل و سالمی نیستیم که جوگیر شعارهایِ روبنایی بی‌بنیاد میشویم! پس باید همچنان بنالیم و به باعث و بانی‌ غیرواقعی‌اش مفت مفت فحش دهیم و خروار خروار نقدا با اعمال شاقه جان بکنیم و از شریکان خاک جان بگیریم. هر که بامش بیش، برفش بیشتر.
این نگاه روبنایی و فرافکنی و انداختن توپ به زمین حریف، از کسی که اهل اندیشه نیست رواست؛ اما از کسی که لباس اندیشه پوشیده پذیرفتنی نیست! هر چقدر پول بدهیم آش می‌خوریم. نمی‌توانیم وقتی آرد و تنور و آب و مالکیت مطلقه و سنگ محک در دست ارباب است، سنگ بزنیم به شیشه‌ی نانوای بینوا که چرا به ما نان مفت نمی‌دهد، چون ما گرسنه‌ایم!...البته می‌توانیم. اما بهای شیشه‌ی شکسته را باید نانوا بدهد و زندان و حصر نصیب ما شود و نانی هم گیر ما نیاید!
اما می‌توان به‌عنوانِ شهروندی که حیوانی باربر نیست و شریک آب و خاک مشترک است، خواست انسانی و مطالباتِ ملی خود را برای تغییر قانون اساسی به نفع حضور تمام ملت برای نوشتن سرنوشت ملی بر اساس صلح یا جنگ، در هر میدان دارای مجوز حکومتی اثبات کرد! نه اینکه در صف ایشان برای زورشان بیعت خرید و... نه اینکه قهر کرد و در خانه نشست! می‌توان بصورت #مسالمت_آمیز تهدید را به فرصت تبدیل کرد! اما نه بصورت پراکنده در کوچه پس کوچه‌های سرکوب برای یک حلقه لاستیک و یا دو برج حقوق معوقه. بلکه در حواشیِ متنِ امنِ مانورهای حکومتی مثل #نماز_جمعه و یا مقابل صفِ بیعتِ #انتخابات و یا در موازات و یا بر خلاف مسیرِ راهپیمایی‌های حکومتی. می‌توان اکثریت را به رُخِ اقلیت کشید و مشروعیت قانونی‌اش را از سکه انداخت! اگر راستی آزمایی اراده ملی از صندوقِ اربابی مقدور نیست پس باید مقابل صندوق اربابی و گزمه‌ها و ریزه‌خوارانش، صفی از رعایایی که صاحب حق مسلمند ساخت و به تحصن نشست و تا نتیجه برنخاست! وگرنه به شهروندی که در صف مرگ تدریجی با اعمال شاقه می‌ایستد باید گفت: خود کرده را تدبیر نیست! بسوز و با درد بمیر!
خیام ابراهیمی
13 آذرستان 97
پی نوشت:
1) #آتش_به_اختیاری_ملی به حکم حکومتی قدرت مطلقه در قانون اساسی، از پزشک تا بقال سرکوچه تا مرد و زن و کودک را در خانه هار کرده است! برای رهایی از تعمیق بیشترِ فرهنگ دریدن باید کاری کرد کارستان.
همنوع‌خوری از خلقیات کفتار است!
شیر بصورت غریزی از کفتار بیزار است! شیر توله‌ی کفتار زخمی را می‌کشد، اما نمی‌خورد! اما مادر کفتار به توله‌ی خود هم رحم نمی‌کند و او را می‌خورد!
در دوران ویرانی اخلاق مدنیت و شهروندی، تنها قاطعیتِ حکمِ قانون دریدن می‌تواند زورمداران را به جان محرومان جامعه به دریدن وادارد!
ایران امروز ما مصداقی از تعمیقِ چنین فرهنگ دریدگی و دریدن در طول 40 سال پس از انقلاب زورگیران عقیدتی است! در روزگاری که دیگر کسی از درندگی و دریدن همنوعان متاثر نمی‌شود!
به چشمان درندگان جامعه خیره شوید! از عاطفه خالی است! چون منطق ایدئولوژیک ملتی واحد را به دوست خودی (مؤمنین) و دشمن غیرخودی (کفار) تقسیم کرده و با حذف غیرخودیان از تصمیم سازی سرنوشت مشترک، اهل یک کشور و اعضاء یک خانواده‌ی ملی را برای دریدن بیشتر یکدیگر به نفعِ قدرتِ مطلقه‌ی سلطان صاحبکرانی که سرنوشت هشتادمیلیون نفر در تکدست اوست، به جان هم انداخته است!
در چنین ساختاری کینه ورزی و مزدور خواندن هموطنان بیمار و آلوده راه نجات نیست! مشکل از میکروب هاری است که همانا قانون اساسی است! برای سلامت و اصلاح راستین جامعه و استقرار صلح و عطوفت راهی نیست جز یکدله شدن برای تغییر قانون اساسی. که مشکل بنیادی از بیمارانی که به هاری مبتلا شده‌اند و می‌درند نیست!
آدرس را درست نشان دهیم.
2) پیوستِ ویدئوی خوردن توله کفتار به چنگ و دندانِ مادر، در بخش پیام‌ها.


No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...