استرداد اراده
ملی فیلم اکشن نیست!
متاسفانه یکی از عوارض نوشتن در فضای عمومی، درگیر شدن با ادبیات ناشی از خشم انقلابی است!
هموطن میگوید: بالاخره این حرفها یعنی نظام براندازی بشود؟ یا نشود؟ ما براندازی یک شبه میخواهیم. نهایتا دو روزه. تا شب راحت بخوابیم و صبح که بیدار میشویم ببینیم اثری از آخوند بر مسند قدرت نیست و حالا هر که باشد دیگر مهم نیست! آزادی باشد کافی است! یعنی طرف دوست دارد تحول را مثل یک فیلم اکشن ببیند که نتیجهی سکانسهایش تا انتها بصورت فیلم فارسی و هندی تمام شود!
یعنی طرف فرتی میخواهد مطمئن شود که آیا نهایتا میتواند آخوندها را تا سوراخ موش از تخت سلطنت پایین بکشد و حال کند؟ یا با فحش دادن و تهدید و یقه به یقه شدن، میتواند آنها را ناگزیر به فرار فیزیکی از اتاق کارش به کوچه پس کوچه کند تا ببینند صندلی خالی است و حالا هر کسی بتواند برود بالای آن بنشیند و به مردم تعظیم کند؟ یعنی اشتیاق فراوان برای دیدن یک فیلم سینمایی اکشن! آیا نظام جایگزین، صبح زود برایش آزادی را روی میز سرو خواهد کرد، یا نه؟ اگر آری خب باید حتما اول او را براندازی کرد جوری که شکل سقوط از بلندی را با چشم خود تا کف آسفالت ببیند! حالا مهم نیست که برای این انقلاب خونین، جیبش خالی باشد و پزش عالی... او براندازی میخواهد! همین!
یعنی فراتر از عقوبت خوش، حرصی دارد برای دیدن عینی براندازیِ انقلابی در یک صبح تا عصر که کار را در یک روز تمام کند تا او شب را راحت بخوابد!
اینقدر سخن از #زبان_مشترک_ایجابی و ادبیات مسالمت آمیز، دلیل دارد!
ادبیات شما میتواند ایجابی باشد، و یا سلبی!
یعنی ادبیات میتواند با فحش و خشونت و نابودی باشد... و یا با مهرورزی و تصرف گام به گام تا تحول قانون اساسی به نفع حضور تمام مردم. آن اولی ضربتی است و این دومی نیازمند پایداری اکثریت مردم تحت شرایطی خاص و در مدتی معلوم تا تصاحب قدرت...
هیچ نوری برای براندازیِ تاریکی بر زمین نمیبارد!
تا مهری عالمتاب و تا نوری فراگیر در آسمان باشد، تاریکی خودبخود محو خواهد شد!
#میدان_امن_میلیونی در یک زمان و با یک زبان مشترک مهرورزانه و بر اساس حداقل منافع ملی در آب و خاک مشترک، چون پدید آید و به تحصن اقلیت را در آغوش کشد و بنشیند و تا تغییر قانون اساسی برنخیزد... آنگاه: چون که صد آمد...نود هم نزد ماست!
لازم نیست با شعارهای پارادوکسیکال مثل براندازی مسالمت آمیز با فرقه تبهکار بهانه به دست سرکوبگران قانونی داد!
برای هر تحول بنیادی لازم نیست هنگام تصرف حیاط خلوت ارباب قانونی، رعایا شعار براندازی دهند! برای استرداد و استقرار اراده ملی تنها باید اکثریت کنار اقلیت برای خود مقبولیت و اعتبار بخرد و آنگاه مشروعیت اقلیت قانونی خودبخود در منظر جهان و تاریخ و ملت، از سکه خواهد افتاد! و با پذیرش خواست تمام مردم برای حضور خودبخود: چون که صد آمد...نود هم نزد ماست!
هیچ مالباخته و حق طلبی هنگام بالارفتن از دیوار خانهی دزد مسلح در نیمه شب، شعار مرگ بر دزد و سرمایه دار نمیدهد! دور از عقل و درایت است!
اپوزیسیون پیش از هر انقلابی نیاز دارد پیشتر به انقلابی در ادبیات خصمانه اش با غیرخودی بپردازد! تا به به یک زبان مشترک کتمان ناپذیر بین شریکان خاک مشترک دست یابد که کسی نتواند آن را در یک میدان واقعی کتمان کند!
وقتی تمام مردم بتوانند حضور خود را بخرند آنگاه به شکل مسالمت آمیز، تحلو بینادی اتفاق خواهد افتاد!
حالا موضوع این است که تاکید بر براندازی پیش از براندازی چه فایده ای به جز سنگرسازی برای خونریزی دارد؟
در مرامنامه به همین موارد اشاره شده است که متاسفانه برای مداقه در آن توسط مردم عادی حوصله ای نیست و به همین دلیل مخاطب آن مردم نیست! مخاطب مدعیانی هستند که میتوانند برای رسیدن به هدف، روش مسالمت آمیز را برای استقرار اراده ملی تعبیر کنند!
البته که این حضور به براندازی منجر خواهد شد! اما بدون حرص بیفایده برای تاکید بر شعار براندازی و فحش که معنایی جز جنگ و جدال بین مشت و اسلحه ندارد!
موضوع روش رسیدن به هدف است!
با توپ و تانک...یا با با نوک پنجه...
البته که ملت ایران عادت ندارند بدون خشونت و شعار نابودی برای اثبات حضور خود قیام کنند!
و تاثر ملی از همین بابت است که قدرت درک این مسیر هم برای عوام و هم خواص بسیار سخت است!
وقتی سخن از روش مدرن بیان میشود...چرا این پرسش ییش نمی آید که یعنی چه؟
موضوع تفاوت بین شیوه و ادبیات انقلابی لنین، و گاندی است!
وقتی سخن از استرداد اراده ملی است آیا این به معنای تداوم نظام سلطه است؟
معنای "چون که صد آمد نود هم نزد ماست" چیست؟
امیدوارم این زبان الکن توانسته باشد منظور را برساند!
خیام ابراهیمی
متاسفانه یکی از عوارض نوشتن در فضای عمومی، درگیر شدن با ادبیات ناشی از خشم انقلابی است!
هموطن میگوید: بالاخره این حرفها یعنی نظام براندازی بشود؟ یا نشود؟ ما براندازی یک شبه میخواهیم. نهایتا دو روزه. تا شب راحت بخوابیم و صبح که بیدار میشویم ببینیم اثری از آخوند بر مسند قدرت نیست و حالا هر که باشد دیگر مهم نیست! آزادی باشد کافی است! یعنی طرف دوست دارد تحول را مثل یک فیلم اکشن ببیند که نتیجهی سکانسهایش تا انتها بصورت فیلم فارسی و هندی تمام شود!
یعنی طرف فرتی میخواهد مطمئن شود که آیا نهایتا میتواند آخوندها را تا سوراخ موش از تخت سلطنت پایین بکشد و حال کند؟ یا با فحش دادن و تهدید و یقه به یقه شدن، میتواند آنها را ناگزیر به فرار فیزیکی از اتاق کارش به کوچه پس کوچه کند تا ببینند صندلی خالی است و حالا هر کسی بتواند برود بالای آن بنشیند و به مردم تعظیم کند؟ یعنی اشتیاق فراوان برای دیدن یک فیلم سینمایی اکشن! آیا نظام جایگزین، صبح زود برایش آزادی را روی میز سرو خواهد کرد، یا نه؟ اگر آری خب باید حتما اول او را براندازی کرد جوری که شکل سقوط از بلندی را با چشم خود تا کف آسفالت ببیند! حالا مهم نیست که برای این انقلاب خونین، جیبش خالی باشد و پزش عالی... او براندازی میخواهد! همین!
یعنی فراتر از عقوبت خوش، حرصی دارد برای دیدن عینی براندازیِ انقلابی در یک صبح تا عصر که کار را در یک روز تمام کند تا او شب را راحت بخوابد!
اینقدر سخن از #زبان_مشترک_ایجابی و ادبیات مسالمت آمیز، دلیل دارد!
ادبیات شما میتواند ایجابی باشد، و یا سلبی!
یعنی ادبیات میتواند با فحش و خشونت و نابودی باشد... و یا با مهرورزی و تصرف گام به گام تا تحول قانون اساسی به نفع حضور تمام مردم. آن اولی ضربتی است و این دومی نیازمند پایداری اکثریت مردم تحت شرایطی خاص و در مدتی معلوم تا تصاحب قدرت...
هیچ نوری برای براندازیِ تاریکی بر زمین نمیبارد!
تا مهری عالمتاب و تا نوری فراگیر در آسمان باشد، تاریکی خودبخود محو خواهد شد!
#میدان_امن_میلیونی در یک زمان و با یک زبان مشترک مهرورزانه و بر اساس حداقل منافع ملی در آب و خاک مشترک، چون پدید آید و به تحصن اقلیت را در آغوش کشد و بنشیند و تا تغییر قانون اساسی برنخیزد... آنگاه: چون که صد آمد...نود هم نزد ماست!
لازم نیست با شعارهای پارادوکسیکال مثل براندازی مسالمت آمیز با فرقه تبهکار بهانه به دست سرکوبگران قانونی داد!
برای هر تحول بنیادی لازم نیست هنگام تصرف حیاط خلوت ارباب قانونی، رعایا شعار براندازی دهند! برای استرداد و استقرار اراده ملی تنها باید اکثریت کنار اقلیت برای خود مقبولیت و اعتبار بخرد و آنگاه مشروعیت اقلیت قانونی خودبخود در منظر جهان و تاریخ و ملت، از سکه خواهد افتاد! و با پذیرش خواست تمام مردم برای حضور خودبخود: چون که صد آمد...نود هم نزد ماست!
هیچ مالباخته و حق طلبی هنگام بالارفتن از دیوار خانهی دزد مسلح در نیمه شب، شعار مرگ بر دزد و سرمایه دار نمیدهد! دور از عقل و درایت است!
اپوزیسیون پیش از هر انقلابی نیاز دارد پیشتر به انقلابی در ادبیات خصمانه اش با غیرخودی بپردازد! تا به به یک زبان مشترک کتمان ناپذیر بین شریکان خاک مشترک دست یابد که کسی نتواند آن را در یک میدان واقعی کتمان کند!
وقتی تمام مردم بتوانند حضور خود را بخرند آنگاه به شکل مسالمت آمیز، تحلو بینادی اتفاق خواهد افتاد!
حالا موضوع این است که تاکید بر براندازی پیش از براندازی چه فایده ای به جز سنگرسازی برای خونریزی دارد؟
در مرامنامه به همین موارد اشاره شده است که متاسفانه برای مداقه در آن توسط مردم عادی حوصله ای نیست و به همین دلیل مخاطب آن مردم نیست! مخاطب مدعیانی هستند که میتوانند برای رسیدن به هدف، روش مسالمت آمیز را برای استقرار اراده ملی تعبیر کنند!
البته که این حضور به براندازی منجر خواهد شد! اما بدون حرص بیفایده برای تاکید بر شعار براندازی و فحش که معنایی جز جنگ و جدال بین مشت و اسلحه ندارد!
موضوع روش رسیدن به هدف است!
با توپ و تانک...یا با با نوک پنجه...
البته که ملت ایران عادت ندارند بدون خشونت و شعار نابودی برای اثبات حضور خود قیام کنند!
و تاثر ملی از همین بابت است که قدرت درک این مسیر هم برای عوام و هم خواص بسیار سخت است!
وقتی سخن از روش مدرن بیان میشود...چرا این پرسش ییش نمی آید که یعنی چه؟
موضوع تفاوت بین شیوه و ادبیات انقلابی لنین، و گاندی است!
وقتی سخن از استرداد اراده ملی است آیا این به معنای تداوم نظام سلطه است؟
معنای "چون که صد آمد نود هم نزد ماست" چیست؟
امیدوارم این زبان الکن توانسته باشد منظور را برساند!
خیام ابراهیمی
No comments:
Post a Comment