Thursday, September 17, 2015

ساسان تبسمی کجاست؟

برای ساسان تبسمی (مترجم توانا و نویسنده) که ناگهان پر گشود! اما همچنان نگاه مهربان و انسانی اش، در لیست دوستانم در صفحه ی فیس بوکش، ما را و واژه هامان را به مهر و تنها مهربانی فرا می خواند. خوب است نگاهی به آن نگاه که هنوز زنده است بیندازیم تا یادِ پربار و زلالِ نگاه انسانی و لطیفش را در حیاتمان زنده نگاه داریم و تازه بمانیم در این بهار.
=================================================
گاه زیر پای پرستوئی که می‌پرد از شاخه
سیبی از درخت می‌افتد و
باغی می روید از جانِ تو
به سمت آسمانِ پروازِ او!
این روزهای بهاری
میان هیاهویِ جمعِ پریشانِ غاصبانِ واژه
یک قناری که معنای نتها را میدانست
پر کشید
از میان تنهاییِ جمع تن‌ها‌یِ تنها
ساسان تبسمی پرید و من هستم هنوز
بی قدردانی از حضورش!
هستم بی همراهی!
دریغا!
که برایم نوشته بود:
خیلی خوش آمدید به جمع دوستان عزیزم ، جناب ابراهیمی ، دوست گرامیِ نویافته ام... با مهر...
March 2nd, 3:15am
به ترجمه‌ای از آن نازنین اشاره میکنم که شاید به درد این روزهای ما بخورد:
گاهی بعضی ها با ما جور در می آیند، اما همراه نمی شوند.گاهی هم آدم هایی به تورمان می خورند که به ظاهر همراه مان می شوند اما با ما جور در نمی آیند. هر ازگاهی، ما آدم هایی را دوست داریم که آن ها دوست مان ندارند. همان طور که یک روزهم، آدم هایی پیدا می شوند که دوست مان دارند، ولی ما دوست شان نداریم! شگفتا که همیشه در خیابان؛ آن هم اتفاقی! آن هایی جلوی ما سبز می شوند که دوست نداریم، حیف نه هرگز؛ اتفاقی که شاید هیچ وقت! به آن هایی بر می خوریم که دوست شان داریم.
بعضی رابطه ها ظریفند، طوری که با بی رمق ترین نسیمی می شکنند و برخی چنان زمخت که نه تنها ما بلکه حتا خود را زخمی می کنند. برخی بیش از اندازه و به دلایلِ موهوم و گمشده ؛ چنان تهی و روح شان چنان گرفتار حفره های خالی ست که تمام روح ما هم کفاف پرکردنِ ریزترین حفره ی خالی در وجودشان را ندارد. دیگرانی هم هستند بیش از حد دستخوشِ خوشی های روزگار و بی خیالی؛ بی هیچ حفره یا خلئی، تاما برای شان پرکنیم.
شل سیلورشتاین Shel Silverstein
ترجمه ساسان تبسمی
و حالا باید بگویم:
و ساسان تبسمی که از میانمان رفت تازه فهمیدم:
که او که قدر واژه را می‌دانست و قدر آدمیت را، چقدر به من نزدیک و چقدر از او دور بودم!
دریغا که:
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.
اینک، که جسم او در میانمان نیست، اما نوشته ها و ترجمه های زیبایش هنوز چون حضور زنده اش همچنان برایمان هست. کمی خود را در نوشته های زلالش شستشو دهیم. شاید به آسمان او راه یابیم.
خیامِ بی باده.

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...