لعنت بر دموکراسی و جنسالاریِ اَجِنِّه
=======================
*این یک روایتِ برزخی است؛ و هرگونه تشابه، تصادفی و تمثیلی است... و البته در مثل مناقشه نیست! smile emoticon
=======================
*این یک روایتِ برزخی است؛ و هرگونه تشابه، تصادفی و تمثیلی است... و البته در مثل مناقشه نیست! smile emoticon
الف) بیوگرافی و مانیفستِ حکومتِ اَجِنّه!
عموما و منطقا ما تا چیزی را با حواس پنجگانهمان درک نکنیم، وجودش را باور نمیکنیم؛ مگر با کمک عقل و مستندات و تجزبه و ترکیبِ الفبایِ ادراکاتِ حسی که به قرائن و شواهدی موثق وابسته باشد! مثلا باور نمیکنیم محتمل باشد در فضایِ بهظاهر خالیِ اطرافمان موجوداتی نامرئی حضور داشتهباشند که مثل ما مشغول زندگی و بده بستان باشند! همانطور که اگر موبایل را نمیشناختیم باور نداشتیم که تصاویری را که در مانیتورِ این شیئ کوچک میبینیم همزمان و در عرض ثانیهای از هزاران کیلومتر آنسوتر از فضای به ظاهر خالی در هیئت امواج حرکت میکنند تا به این دستگاه منتقل بشوند! مثلا هر چند تصویر داعشیان را با ریش و پشمشان و خال روی صورتشان دقیقا در همان نقطه بدون کم و کاست روی دستگاه خود میبینیم، اما از این بابت تعجب نمیکنیم و منکرِ خیالی بودنِ انتقالِ حرکات و سکنات و حضور آنها بصورت زنده نمیشویم! چرا؟... چون ما به مکانیزمِ فرستنده و گیرندهیِ امواج آگاهیم. با این مقدمه ما چگونه میتوانیم بدون آگاهیِ فراگیر، در دنیایِ اطرافِ خود منکرِِ امواجی مشابه، قدرتها و موجوداتی بشویم که با حواس پنجگانه نامحسوس هستند؟! فرض کنید میلیاردها موجود به نام جن در همین کوچهپسکوچهها و خیابانها، بیمارستانها، ادارات و دانشگاههایِ درونِ زندانها و اتاقهای فکر در حال زندگی هستند، که امواجِ افکارِ آنها در ما مؤثر است، اما ما آنها را نمیبینیم؛ و همانطور که ما یک برنامه ، یک نامه و یا یک فایلِ تصویری و یا صوتی را به موبایلِ دوستمان در کسری از ثانیه بولوتوس و منتقل میکنیم، همانطور جنها فکر و ایده و تصاویری را به ذهن ما بولوتوث بکنند، اما ما بر اساس منطق محدود خودمان خیال میکنیم این اطلاعات همینطوری در ذهن ما تولید شدهاند و یا ذهن خودمان آنها را تولید کرده است! پس بهعنوان یک فکرِ بکر به آن ایدهها میدانِ ظهور میدهیم. مثلا دور از جانِ شما ناگهان به ذهنمان خطور میکند میتوانیم به بیمارمان با غلو کردن و بزرگنمائی بگوئیم: "تو به یک "عملِ باز" نیاز داری و باید هر چه زودتر تو را زیر تیغ جراحی ببرم (تا در عرض چند دقیقه چند میلیون به جیب بزنیم)؛ حال آنکه شاید بتوانیم با دارو و مراقبتهایِ پیوسته او را درمان کنیم؛ اما این کار دوم هم مرارت و زحمتش بیشتر است و هم سودی برای ما ندارد. در نظر بگیرید این فکر را میتواند یکی از جنهای دور برمان به ذهنِ ما القاء کند! فرض کنید این جنها ایادی شخصیتی به نام ابلیس و از گروهِ شیاطینی هستند که ماموریت دنیائیشان القاء فکر بد به ذهنمان باشد، تا ما در مسیرِ مکانیزمِ انتخاب بین بد و خوب قرار بگیریم؛ و با انتخاب راه بد یا خوب، عضلاتِ روح خود را یا عملی بد و یا خوب پرورش دهیم! و در مرور زمان با تکرارِ این زرنگیها و هوشِ خود(؟!) شخصیتی پیدا کنیم خوب یا بد! یا جنایتکار شویم، یا شکنجهگر و تیرخلاص زن، یا دزد اموال عمومی، یا اعدامی، و یا قربانی، و یا یک آدم خَیّـِر و نیکمرام و ایثارگر و قهرمانِ ملی درونِ حصر یا بیرون از آن. نهایتا ما در ایدههایِ خیر و شری که به ذهنمان بولوتوس و تعارف میشود، با انتخابهای خود یا مهربانی و بخشندگی را تجربه میکنیم، یا کینهجویی و خونخواری. یا در بهشتِ مهربانی آرامیم و وسعت وجودی خود را در خود و روان دیگران گسترش میدهیم و بزرگتر و قدرتمندتر میشویم، یا در جهنم توطئه و انتقام و بدخواهی و خودخواهی ناآرامیم و با طرد کردنِ مردم، کوچک و کوچکتر در آتش جهنم خودساخته آنقدر میسوزیم تا از هم بپاشیم و نابود شویم ( فراموش نکنیم که ذات بهشت در بالندگی و بهرهوری و میوه دادن و توسعه و بزرگی و ماندگاری است و ذات جهنم در کوچکی و اتلاف و گسیختگی و از هم پاشیدن و نابودی). اگر همواره در ادبیاتِ دیپلماتیک رهبران سیاسی برخی از ولایات، مدام از مشت و لگد و فحش و ناسزا و خشونت میشنویم چه بسا تاثیر همین القائات شیطانیِ ویرانگر باشد که با تن دادن به آن دوراندیشی و خودداری را از آنها ربوده تا جائی که از لحاظ شخصیتی تا سطح لمپنها نزول میکنند! با وقاحت توی چشم ملت نگاه میکنند و به نیت خیر و یا شر دروغ میگویند! وعدههای پوشالی میدهند! ملت را خس و خاشاک مینامند! و منتقد خود را غیرخودی و دشمن جلوه میدهند و برای این کار فلسفه میتراشند! در نهایت در این سفر دنیایی با گذر از رویدادها و آزمونها یا با روحی مهربان و آرام و بزرگ این پرورشگاهِ مقدماتی را برای ورود به مرحلهی بعدی سپری میکنیم و یا با روحی متلاشی و ناآرام وارد مرحلهی بعدیِ حیاتِ خود میشویم. و نهایتا یا حالمان بهشتی است، یا جهنمی! با این حساب با یک نگاه به چهره و گفتار و رفتارِ رهبران و سیاستمدارانِ جهان میتوان فهمید که ملتِ آنها در چه احوالی بسر میبرند!
عموما و منطقا ما تا چیزی را با حواس پنجگانهمان درک نکنیم، وجودش را باور نمیکنیم؛ مگر با کمک عقل و مستندات و تجزبه و ترکیبِ الفبایِ ادراکاتِ حسی که به قرائن و شواهدی موثق وابسته باشد! مثلا باور نمیکنیم محتمل باشد در فضایِ بهظاهر خالیِ اطرافمان موجوداتی نامرئی حضور داشتهباشند که مثل ما مشغول زندگی و بده بستان باشند! همانطور که اگر موبایل را نمیشناختیم باور نداشتیم که تصاویری را که در مانیتورِ این شیئ کوچک میبینیم همزمان و در عرض ثانیهای از هزاران کیلومتر آنسوتر از فضای به ظاهر خالی در هیئت امواج حرکت میکنند تا به این دستگاه منتقل بشوند! مثلا هر چند تصویر داعشیان را با ریش و پشمشان و خال روی صورتشان دقیقا در همان نقطه بدون کم و کاست روی دستگاه خود میبینیم، اما از این بابت تعجب نمیکنیم و منکرِ خیالی بودنِ انتقالِ حرکات و سکنات و حضور آنها بصورت زنده نمیشویم! چرا؟... چون ما به مکانیزمِ فرستنده و گیرندهیِ امواج آگاهیم. با این مقدمه ما چگونه میتوانیم بدون آگاهیِ فراگیر، در دنیایِ اطرافِ خود منکرِِ امواجی مشابه، قدرتها و موجوداتی بشویم که با حواس پنجگانه نامحسوس هستند؟! فرض کنید میلیاردها موجود به نام جن در همین کوچهپسکوچهها و خیابانها، بیمارستانها، ادارات و دانشگاههایِ درونِ زندانها و اتاقهای فکر در حال زندگی هستند، که امواجِ افکارِ آنها در ما مؤثر است، اما ما آنها را نمیبینیم؛ و همانطور که ما یک برنامه ، یک نامه و یا یک فایلِ تصویری و یا صوتی را به موبایلِ دوستمان در کسری از ثانیه بولوتوس و منتقل میکنیم، همانطور جنها فکر و ایده و تصاویری را به ذهن ما بولوتوث بکنند، اما ما بر اساس منطق محدود خودمان خیال میکنیم این اطلاعات همینطوری در ذهن ما تولید شدهاند و یا ذهن خودمان آنها را تولید کرده است! پس بهعنوان یک فکرِ بکر به آن ایدهها میدانِ ظهور میدهیم. مثلا دور از جانِ شما ناگهان به ذهنمان خطور میکند میتوانیم به بیمارمان با غلو کردن و بزرگنمائی بگوئیم: "تو به یک "عملِ باز" نیاز داری و باید هر چه زودتر تو را زیر تیغ جراحی ببرم (تا در عرض چند دقیقه چند میلیون به جیب بزنیم)؛ حال آنکه شاید بتوانیم با دارو و مراقبتهایِ پیوسته او را درمان کنیم؛ اما این کار دوم هم مرارت و زحمتش بیشتر است و هم سودی برای ما ندارد. در نظر بگیرید این فکر را میتواند یکی از جنهای دور برمان به ذهنِ ما القاء کند! فرض کنید این جنها ایادی شخصیتی به نام ابلیس و از گروهِ شیاطینی هستند که ماموریت دنیائیشان القاء فکر بد به ذهنمان باشد، تا ما در مسیرِ مکانیزمِ انتخاب بین بد و خوب قرار بگیریم؛ و با انتخاب راه بد یا خوب، عضلاتِ روح خود را یا عملی بد و یا خوب پرورش دهیم! و در مرور زمان با تکرارِ این زرنگیها و هوشِ خود(؟!) شخصیتی پیدا کنیم خوب یا بد! یا جنایتکار شویم، یا شکنجهگر و تیرخلاص زن، یا دزد اموال عمومی، یا اعدامی، و یا قربانی، و یا یک آدم خَیّـِر و نیکمرام و ایثارگر و قهرمانِ ملی درونِ حصر یا بیرون از آن. نهایتا ما در ایدههایِ خیر و شری که به ذهنمان بولوتوس و تعارف میشود، با انتخابهای خود یا مهربانی و بخشندگی را تجربه میکنیم، یا کینهجویی و خونخواری. یا در بهشتِ مهربانی آرامیم و وسعت وجودی خود را در خود و روان دیگران گسترش میدهیم و بزرگتر و قدرتمندتر میشویم، یا در جهنم توطئه و انتقام و بدخواهی و خودخواهی ناآرامیم و با طرد کردنِ مردم، کوچک و کوچکتر در آتش جهنم خودساخته آنقدر میسوزیم تا از هم بپاشیم و نابود شویم ( فراموش نکنیم که ذات بهشت در بالندگی و بهرهوری و میوه دادن و توسعه و بزرگی و ماندگاری است و ذات جهنم در کوچکی و اتلاف و گسیختگی و از هم پاشیدن و نابودی). اگر همواره در ادبیاتِ دیپلماتیک رهبران سیاسی برخی از ولایات، مدام از مشت و لگد و فحش و ناسزا و خشونت میشنویم چه بسا تاثیر همین القائات شیطانیِ ویرانگر باشد که با تن دادن به آن دوراندیشی و خودداری را از آنها ربوده تا جائی که از لحاظ شخصیتی تا سطح لمپنها نزول میکنند! با وقاحت توی چشم ملت نگاه میکنند و به نیت خیر و یا شر دروغ میگویند! وعدههای پوشالی میدهند! ملت را خس و خاشاک مینامند! و منتقد خود را غیرخودی و دشمن جلوه میدهند و برای این کار فلسفه میتراشند! در نهایت در این سفر دنیایی با گذر از رویدادها و آزمونها یا با روحی مهربان و آرام و بزرگ این پرورشگاهِ مقدماتی را برای ورود به مرحلهی بعدی سپری میکنیم و یا با روحی متلاشی و ناآرام وارد مرحلهی بعدیِ حیاتِ خود میشویم. و نهایتا یا حالمان بهشتی است، یا جهنمی! با این حساب با یک نگاه به چهره و گفتار و رفتارِ رهبران و سیاستمدارانِ جهان میتوان فهمید که ملتِ آنها در چه احوالی بسر میبرند!
شاید بپرسید من این اطلاعات را از کجا میدانم. خب اگر بگویم من یک جِنّم شما چه خواهید گفت؟ منکر خواهید شد؟ و یا با شک نگاه خواهید کرد؟ و یا هیچکدام، با توجه به ادعا و شناخت از اعمال و افکارِ من آنها را باور خواهید کرد؟
پاسخ من این است: شما اگر بر ساختار و مکانیزم جهان و سیستمهایِ درونی و بیرونیِ دنیایِ من محیط نباشید، در منطقیترین و درستترین و بهترین حالت، ادعای مرا باور نخواهید کرد، اما ضمنا آنها را منکر هم نخواهید شد! smile emoticon در واقع شما خواهید گفت: نمیتوانید در بابِ ادعایِ من قضاوت کنید! در این وضعیت شما یک "لاادری" هستید! نگاه منطقیِ شما به یک ادعا، بیانگرِ روشن ضمیری شماست! با این همه من چنین ادعائی ندارم! smile emoticon
با این پیشفرض، اگر در مرحلهی دوم به شما بگویم اَجِنّه به تعداد آدمها وجود دارند و من از قبیلهی اجنهیِ "موصلِ عراق" هستم، چه خواهید گفت؟
و با دو فرض قبلی اگر اضافه کنم: داعشیها و رهبرانشان را افرادِ قبیلهیِ ما، بصورت مستقیم و غیرمستقیم موردِ هدایت قرار دادهاند، آنوقت چه خواهید گفت؟
(ناگفته نماند که هدایت به راهِ "راست یا کج" واقع نمیشود مگر اینکه هدایتشونده اطلاعات و خطوراتِ ذهنی را خود بپذیرد و اعمال کند!) و اگر کسی که تفکری به ذهنش القاء میشود آن را نپذیرد، در واقع هدایت نشده است! مثل من! smile emoticon
اما آقاجانم این چیزها سرش نمیشود و خیال میکند فراتر از پیامبر جنیها دایهی مهربانتر از مادر است و قدرتی را که پیامبرِ جنیها نداشته او دارد و میتواند جن ها را مؤمن کند!
و بالاخره اینکه: من در قبیلهام یک جِنِّ "لاادری" هستم که با هوشِ اندکی ایمان خود را اعلام نکردهام تا در دام و قواعدِ بازی ویرانگرِ تعاریفِ انحصاریِ رهبرِ جِنّیها نیفتم، smile emoticon اما با این وصف من در میانِ قبیلهی شرورم تک افتادهام frown emoticon یعنی تن به ماموریتِ ماورائیِ شرارت ندادهام. در واقع من هیچ نقشی در جنایاتِ داعشیها نداشتهام. (این را هم بگویم که به گمانِ رهبر قبیلهی من، القاء فکرِ جنایت به داعشیها یک فرمان الهی است برایِ ماموریتِ آزمونِ احمقها و جاهطلبها و بدها و خوبها که هر یک واکنشی نشان بدهند، رهبر ما این ماموریت را یک تکلیف الهی میداند که باید به بهترین شکل و با ابزاری همچون منطقهایِ وضعی و تعقل و دو دو تا چهارتای نفسانیِ منتسب به خدا توسط جاهلینی که خود را عالم میدانند، به ذهن داعشیها القاء کنند! هر چند انتخاب با خودشان است! این نقشپذیری مثل نقشِ کاراکترِ بد در فیلمها و داستانها است که هر چه بهتر این نقش را به اجرا بگذارند در انجامِ تکلیف و نقشِ خود موفقتر بودهاند! هر چند هر جِنّی به دلیل ارادهای که دارد مثل انسانها میتواند با رجوع به وجدان یا فطرتِ حنیفِ خود سره را از ناسره تشخیص داده و آن راهی را که مایل است انتخاب کند!
و با دو فرض قبلی اگر اضافه کنم: داعشیها و رهبرانشان را افرادِ قبیلهیِ ما، بصورت مستقیم و غیرمستقیم موردِ هدایت قرار دادهاند، آنوقت چه خواهید گفت؟
(ناگفته نماند که هدایت به راهِ "راست یا کج" واقع نمیشود مگر اینکه هدایتشونده اطلاعات و خطوراتِ ذهنی را خود بپذیرد و اعمال کند!) و اگر کسی که تفکری به ذهنش القاء میشود آن را نپذیرد، در واقع هدایت نشده است! مثل من! smile emoticon
اما آقاجانم این چیزها سرش نمیشود و خیال میکند فراتر از پیامبر جنیها دایهی مهربانتر از مادر است و قدرتی را که پیامبرِ جنیها نداشته او دارد و میتواند جن ها را مؤمن کند!
و بالاخره اینکه: من در قبیلهام یک جِنِّ "لاادری" هستم که با هوشِ اندکی ایمان خود را اعلام نکردهام تا در دام و قواعدِ بازی ویرانگرِ تعاریفِ انحصاریِ رهبرِ جِنّیها نیفتم، smile emoticon اما با این وصف من در میانِ قبیلهی شرورم تک افتادهام frown emoticon یعنی تن به ماموریتِ ماورائیِ شرارت ندادهام. در واقع من هیچ نقشی در جنایاتِ داعشیها نداشتهام. (این را هم بگویم که به گمانِ رهبر قبیلهی من، القاء فکرِ جنایت به داعشیها یک فرمان الهی است برایِ ماموریتِ آزمونِ احمقها و جاهطلبها و بدها و خوبها که هر یک واکنشی نشان بدهند، رهبر ما این ماموریت را یک تکلیف الهی میداند که باید به بهترین شکل و با ابزاری همچون منطقهایِ وضعی و تعقل و دو دو تا چهارتای نفسانیِ منتسب به خدا توسط جاهلینی که خود را عالم میدانند، به ذهن داعشیها القاء کنند! هر چند انتخاب با خودشان است! این نقشپذیری مثل نقشِ کاراکترِ بد در فیلمها و داستانها است که هر چه بهتر این نقش را به اجرا بگذارند در انجامِ تکلیف و نقشِ خود موفقتر بودهاند! هر چند هر جِنّی به دلیل ارادهای که دارد مثل انسانها میتواند با رجوع به وجدان یا فطرتِ حنیفِ خود سره را از ناسره تشخیص داده و آن راهی را که مایل است انتخاب کند!
بنابراین جِنّها هم مثل آدمها، مؤمن و کافر دارند! و غالبا این کافرها هستند که مؤمنین را کافر میخوانند! چرا که مؤمنین اصولا کاری به کفار ندارند! چون اصولا چنین تکلیفی ندارند!
کافر در قاموس ما و در لغت یعنی چالکنندهیِ پیام و یا چیزی، بهمنظورِ پنهان کردن آن، از کسی و یا از فطرت حنیف و یا وجدان خود! حال کسی میتواند ایمان به خدا و یا فرامینِ مستقیمِ او را چال کند. با این حساب کسی که به خدا و پیامبرش ایمان دارد و آن را اعلام میکند، تا اینجای کار کافر نیست اما از وقتی که فرامین او را کتمان میکند و یا امری را که به او مربوط نیست را نادیده نمیگیرد و در آن دخالت میکند در واقع او یک کافر است که فرمانها را چال کرده است! مثلا آنکه باید تجسس نکند اما با دلایلی پوچ از هر کسی تجسس میکند چون نمایندهیِ ابلیس به او القاء کرده آن کس مؤمن نیست و کافرحربی است! و به همین دلیل جنهایی که اهل این بازیها و خودفریبیها و دیگر فریبیها هستند، معمولا وقاحت این را دارند که بدون اذن و با فضولی و تجسس و تفتیش عقاید با ایمان دیگران ور بروند تا با مانورِ خدابازی دیگران را از مسیر خود حذف نموده و بر قدرت اجتماعی و نفسانی خود به نام خدا بیفزایند! frown emoticon frown emoticon
کافر در قاموس ما و در لغت یعنی چالکنندهیِ پیام و یا چیزی، بهمنظورِ پنهان کردن آن، از کسی و یا از فطرت حنیف و یا وجدان خود! حال کسی میتواند ایمان به خدا و یا فرامینِ مستقیمِ او را چال کند. با این حساب کسی که به خدا و پیامبرش ایمان دارد و آن را اعلام میکند، تا اینجای کار کافر نیست اما از وقتی که فرامین او را کتمان میکند و یا امری را که به او مربوط نیست را نادیده نمیگیرد و در آن دخالت میکند در واقع او یک کافر است که فرمانها را چال کرده است! مثلا آنکه باید تجسس نکند اما با دلایلی پوچ از هر کسی تجسس میکند چون نمایندهیِ ابلیس به او القاء کرده آن کس مؤمن نیست و کافرحربی است! و به همین دلیل جنهایی که اهل این بازیها و خودفریبیها و دیگر فریبیها هستند، معمولا وقاحت این را دارند که بدون اذن و با فضولی و تجسس و تفتیش عقاید با ایمان دیگران ور بروند تا با مانورِ خدابازی دیگران را از مسیر خود حذف نموده و بر قدرت اجتماعی و نفسانی خود به نام خدا بیفزایند! frown emoticon frown emoticon
با این حساب، تراشیدن تکلیف توسط جنها برای دیگران کار کافرهایی است که بهعمد و یا بهخطا خود را مؤمن معرفی میکنند! جنهایِ مؤمن هیچگاه خود را معرفی نمیکنند! آنها در مسیرِ بلوغِ شخصیِ خود و در صیرورتی فردی در میان جمع هستند! و تا لحظهی مرگ تنها بر مراتب بلوغ خود میافزایند و به دیگری کاری ندارند چون میدانند تا عمر و مهلتشان در دنیا باقی است از فارغالتحصیلی خود مطمئن نیستند و ماموریتی برای دیگران هم ندارند! پس بدونِ اذن و علم و اطمینان از بلوغ خود چگونه میتوانند به دیگری درسی بدهند و یا امری بکنند که خود از آن اطمینان ندارند! و گذشته از این آنها در کار خدا دخالت نمیکنند! حتی به خیالِ بلوغی که از آن مطلع نمیگردند، مگر آنکه این یقین از جانب مرکز کنترل عالم به آنها ابلاغ شود! مدرک قبولی جنهایِ مؤمن، بهطور مستقیم و تنها از بالا صادر میشود نه از حوزههایِ علمیهیِ خطاپذیرها و جاهلین! smile emoticon و این مدرک هم برای دیگران هیچ ارزشی ندارد مگر آنکه خداوند بصورت مستقیم به هر دو نفر یک ابلاغ را بکند!
این را هم بیفزایم که من هیچگاه یک جِنّ قسمخوردهی اجتماعی نبودهام تا مکلف باشم بدلیل عدم تعهدِ قبیلهای مُتِمَرّد محسوب شوم! درست مثل انسانها که وقتی به اصول دینی نرسیده باشند تکلیفی بر آنها نیست و تا وقتی زیر بارِ اعلام ایمان خصوصی خود نروند کسی نمیتواند آنها را به سلیقهیِ خود مکلف بداند! اما آنها برای ورود به ساختار اجتماعی مثل دانشگاه و یا ادارات و یا پذیرش اجتماعی همواره خود را به دروغ ناگزیر از اعلام ایمان میدانند و همین امر دروغ و ریا را در بین انسانها شیوع میدهد؛ بر مبنای این دروغ بنیادین که ایمانش را باید کارفرما تائید کند، انسانها وقتی وارد یک پیمان گروهی میشوند آنوقت متعهد به تعهدات و تکالیفی میشوند که تعادلِ جامعه به آن تعهد پایبند است و به همین دلیل است که عدول از آن عهدِ اساسی و یا خیانت به آن تعهدات و تکالیفِ پیشفرض، مستوجبِ جزایی اجتماعی میگردد! بنابراین هر که خربزه میخورد باید پای لرزش هم بنشیند! smile emoticon smile emoticon
نکته اینجاست که اصولا چرا باید چنین خربزهیِ تلخی را خورد؟
نکته اینجاست که اصولا چرا باید چنین خربزهیِ تلخی را خورد؟
جِنّ "بوداده" و "بونداده"
=============
من یک جِـنّ بوندادهام که بدجوری میانِ امر و نهیِ اَجِنّهیِ بودادهیِ خاندانم گیر کردهام و هیچ راه پس و پیشی ندارم مگر لالمردن. در واقع میان این جماعتِ جِنّی، من یک جِنِّ آچمز و بیخاصیتم، که نبودنم بهتر از بودنم است. این جماعت در سرزمین مادریاَم هیچ فرصت و قدرتی برای یک زندگیِ شرافتمندانه به من نمیدهند مگر اینکه "مراسمِ بودادن" را به جای آورم و از خود سلب اراده کنم و تسلیمِ مطلقهیِ آقاجانم شوم frown emoticon البته ناگفته نماند که من کاملا آزادم که به این فضاحت تن ندهم و در گوشهگیریِ خود تدریجا لال بمیرم. در واقع من کاملا آزادم میان گوجه فرنگیِ افغانی و خیارِ سبزِ عربی ( که صیفیاند و میوه نیستند)، هر میوهِ چهارفصلِ درختی را که آرزو دارم از باغهایِ اورشلیمِ خیالم انتخاب کنم!
بله، مکانیسم و سفسطهیِ آزادیِ جنیهای قبیلهیِ من این است:
تو آزادی بین خیار و گوجه هر میوهای را انتخاب کنی! smile emoticon
=============
من یک جِـنّ بوندادهام که بدجوری میانِ امر و نهیِ اَجِنّهیِ بودادهیِ خاندانم گیر کردهام و هیچ راه پس و پیشی ندارم مگر لالمردن. در واقع میان این جماعتِ جِنّی، من یک جِنِّ آچمز و بیخاصیتم، که نبودنم بهتر از بودنم است. این جماعت در سرزمین مادریاَم هیچ فرصت و قدرتی برای یک زندگیِ شرافتمندانه به من نمیدهند مگر اینکه "مراسمِ بودادن" را به جای آورم و از خود سلب اراده کنم و تسلیمِ مطلقهیِ آقاجانم شوم frown emoticon البته ناگفته نماند که من کاملا آزادم که به این فضاحت تن ندهم و در گوشهگیریِ خود تدریجا لال بمیرم. در واقع من کاملا آزادم میان گوجه فرنگیِ افغانی و خیارِ سبزِ عربی ( که صیفیاند و میوه نیستند)، هر میوهِ چهارفصلِ درختی را که آرزو دارم از باغهایِ اورشلیمِ خیالم انتخاب کنم!
بله، مکانیسم و سفسطهیِ آزادیِ جنیهای قبیلهیِ من این است:
تو آزادی بین خیار و گوجه هر میوهای را انتخاب کنی! smile emoticon
بعد از انقلابِ کبیرِ اَجِنّه، آقاجانم که یک جِنِّ بودادهیِ مؤمن و آزادیخواه و علاقمند به حیواناتِ خانگی بود، به یک غارِ بزرگِ اجارهای و دورافتاده پناه برد و با وعدههایِ "درِ باغ سبزش" تمام اهلِ فامیل را یکی یکی به آنجا منتقل و حکومت خودش را به اتکاء حمایتِ مالی و جانیِ اَجِنّهیِ مهاجر بنا کرد تا غار را زرخرید کند. او بلافاصله میان همسران و فرزندان و نوهها و نتیجهها نبیرهها و ندیدهها و ...عموزادههایش، فونداسیونِ اتوپیایِ خیالیاش را پی ریخت. آقا جانم خود را یک آزادیخواه تمام عیار معرفی میکرد و معتقد بود این آزادگی را مدیونِ اصولگرایی و اعتقاداتِ دوآتشهی خود به دینِ پدران است. چرا که با تردستی تمام فروعِ دینِ جنها را هم قاطیِ اصولاَش کرده بود و سنگ محک حق از باطل را در دست گرفته بود! بتدریج همه را جوری دربست بندهی خود کرد که هر جنی از خوابهایش هم میترسید که نکند به فضلهها و افاضاتِ آقاجانم کافر شده باشد و خودش نداند! هیچکس هم از این کلَکِ مرغابیِ آقاجان که مکر مقدسی بود در حمایتِ صوریِ از امنیت جِنها سر در نمیآورد! چرا که ظاهرا علتِ وجودیِ دیگران را اعمالِ ارادهیِ آزادانهیِ آنها بیان میکرد، و اینکه او نمیخواهد بر خلاف علتِ خلقت قدمی بردارد! البته طی چند سال نوری این ادعا را بارها و بارها در عمل اثبات کرده است. او تا کنون برای ادارهیِ حکومتش بیش از سی و چند هزار انتخابات برگزار کرده. ناگفته نماند که او شعبده بازِ قهاری است که از "خاک" آتش ظاهر میکند و از آتش آب و از آب، نمک! (چند دریاچه نمک مصداقِ معجزات اوست!)، و البته داروی نظافت smile emoticon اما او میگوید از این قدرت مگر به ضرورت استفاده نمیکند و شهروندانش باید خود نیازهای خود را درونِ غار تولید کنند.
برای ما، او باید اُسوِه و سمبلِ حقیقت مطلق باشد، و هر چه او بگوید البته عین حق و مخالفت با آن عینِ باطل است!
از معجزاتِ آقا جانم اینکه او با عصایِ جادوییاش هر مور و ملخِ غیرخودی را که استعداد کافی داشته باشد تبدیل به یک گربهیِ خودی و حتی سیمرغ میکند؛ و هر اسبِ غیرتازی را خرِ عصاری. او معتقد است بی استعدادها از جنسِ اجنهیِ شیاطین و ناقصالخلقههایی هستند، که با بیاعتنائی و مطرود شدن کم کم خودشان حذف میشوند! او غیرخودیها را به جان هم میاندازد و آنها را به دست خودشان حدف میکند! و دست آخر برای پاک شدن آثار جرم، لمپنهای مامورِ خودش را هم به یک اشاره محو میکند! ساختار تشکیلاتی دربارِ او شبیهِ یک سازمانِ مافیایی یکطرفه است در هتل کالیفرنیا با یک بلیطِ one way ticket ! البته نه از نوع ایتالیائیاش بلکه از نوع روسی! هر که واردش شد، اول آلوده میشود و از هویت تخلیه، و نهایتا مهرههای سوخته را سر به نیست میکند! گربه که شدی دیگر کارت تمام است! باید تا کفتار شدن پیشروی کنی و آمادگی تبدیل شدن به هر حیوانی را داشته باشی! از آنجاکه آقا جانم علاقهیِ خاصی به گربهها دارد، لذا مدتهاست که او تمام اهل فامیل را به جز من به انواع و اقسام گربههایِ جورواجور تبدیل کرده است و مرا مــوش! smile emoticon
او معتقد است میان حیوانات گربه عابد تر از همه است و نیز بر این باور است که یک جامعهیِ "جنسالار" باید هم "تِــز" و هم "آنتی تِــز" داشته باشد تا از دشمنیِ آنها سنتزِ زندگی و حیات بصورتِ خودکار زاده و تضمین شود! گربه که شدی دیگر کارت تمام است! frown emoticon
یک روز به آقاجانم گفتم: دیشب خواب دیدم روحِ جنِ اعظم به من گفت به شما بگویم: یک پایِ فلسفهیِ حیاتِ سرخِ شما میلنگد! گویا شیطان شما را فریفته باشد! چرا که: دموکراسی و جنسالاریِ شما برای یک موش، میانِ اکثریتِ گربهها چه معنا دارد؟! وقتیکه چه بخواهیم چه نخواهیم بر اساس این نوع "جن سالاری" قدرت دست گربهها تضمین شده باشد، خب معلوم است که موش زنگ تفریح گربههاخواهد بود!
با شنیدن این حرف، آقا جانم ناگهان دچار یک لرزش و خشم مقدس شد و فوری عصایش را فرو کرد درون چشمانم و گفت: تو بالاخره با این خوابهایت سر ما و خودت را بر باد میدهی! صلاح میدانم که برای حفظ امنیت ما و حفظِ جان خودت کـــــور شوی! و از آنروز من شدهام "موش کور"! smile emoticon
تمام ثروت و منشاء قدرتِ آقا جانم یک کتاب و یک ذره بین است و یک تابوتِ مقدسِ خاتمکاری میان یک گاوصندوق عتیقهیِ بزرگ که از جد بزرگوارمان به او رسیده، که به ادعایِ خودش کتاب و ذرهبین را درونش جای داده تا دست هیچکس به آن نرسد. رمزِ گاوصندق را هم خودش میداند و لاغیر! smile emoticon
برای ما، او باید اُسوِه و سمبلِ حقیقت مطلق باشد، و هر چه او بگوید البته عین حق و مخالفت با آن عینِ باطل است!
از معجزاتِ آقا جانم اینکه او با عصایِ جادوییاش هر مور و ملخِ غیرخودی را که استعداد کافی داشته باشد تبدیل به یک گربهیِ خودی و حتی سیمرغ میکند؛ و هر اسبِ غیرتازی را خرِ عصاری. او معتقد است بی استعدادها از جنسِ اجنهیِ شیاطین و ناقصالخلقههایی هستند، که با بیاعتنائی و مطرود شدن کم کم خودشان حذف میشوند! او غیرخودیها را به جان هم میاندازد و آنها را به دست خودشان حدف میکند! و دست آخر برای پاک شدن آثار جرم، لمپنهای مامورِ خودش را هم به یک اشاره محو میکند! ساختار تشکیلاتی دربارِ او شبیهِ یک سازمانِ مافیایی یکطرفه است در هتل کالیفرنیا با یک بلیطِ one way ticket ! البته نه از نوع ایتالیائیاش بلکه از نوع روسی! هر که واردش شد، اول آلوده میشود و از هویت تخلیه، و نهایتا مهرههای سوخته را سر به نیست میکند! گربه که شدی دیگر کارت تمام است! باید تا کفتار شدن پیشروی کنی و آمادگی تبدیل شدن به هر حیوانی را داشته باشی! از آنجاکه آقا جانم علاقهیِ خاصی به گربهها دارد، لذا مدتهاست که او تمام اهل فامیل را به جز من به انواع و اقسام گربههایِ جورواجور تبدیل کرده است و مرا مــوش! smile emoticon
او معتقد است میان حیوانات گربه عابد تر از همه است و نیز بر این باور است که یک جامعهیِ "جنسالار" باید هم "تِــز" و هم "آنتی تِــز" داشته باشد تا از دشمنیِ آنها سنتزِ زندگی و حیات بصورتِ خودکار زاده و تضمین شود! گربه که شدی دیگر کارت تمام است! frown emoticon
یک روز به آقاجانم گفتم: دیشب خواب دیدم روحِ جنِ اعظم به من گفت به شما بگویم: یک پایِ فلسفهیِ حیاتِ سرخِ شما میلنگد! گویا شیطان شما را فریفته باشد! چرا که: دموکراسی و جنسالاریِ شما برای یک موش، میانِ اکثریتِ گربهها چه معنا دارد؟! وقتیکه چه بخواهیم چه نخواهیم بر اساس این نوع "جن سالاری" قدرت دست گربهها تضمین شده باشد، خب معلوم است که موش زنگ تفریح گربههاخواهد بود!
با شنیدن این حرف، آقا جانم ناگهان دچار یک لرزش و خشم مقدس شد و فوری عصایش را فرو کرد درون چشمانم و گفت: تو بالاخره با این خوابهایت سر ما و خودت را بر باد میدهی! صلاح میدانم که برای حفظ امنیت ما و حفظِ جان خودت کـــــور شوی! و از آنروز من شدهام "موش کور"! smile emoticon
تمام ثروت و منشاء قدرتِ آقا جانم یک کتاب و یک ذره بین است و یک تابوتِ مقدسِ خاتمکاری میان یک گاوصندوق عتیقهیِ بزرگ که از جد بزرگوارمان به او رسیده، که به ادعایِ خودش کتاب و ذرهبین را درونش جای داده تا دست هیچکس به آن نرسد. رمزِ گاوصندق را هم خودش میداند و لاغیر! smile emoticon
ب) "رقابتِ گفتمانی" اَجِنِّه
==============
یکی از پُزها و فیگورهای روشنفکرانهی آقاجانمان دیالوگِ آزاد پشتِ درهایِ بسته است! که هر وقت میخواهد صدا خفه کند برای کودکان از این لالائیهای فریبنده میخواند که نیم دنیارِ داعشی هم ارزش ندارد.
میگوید: ما به آزادی بیان معتقدیم اما دورِ کُرسی، نه پشت تریبون و در ملاء عام! بیا دور کُـرسی بنشینیم و بحث علمی کنیم، پیش از آنکه ذهن جنها را مشوش کنیم! اگر شما ما را مجاب کردید که هیچ ( هیچ یعنی ما هیچ میشویم smile emoticon )! اما اگر ما شما را مجاب کردیم آنرا اعلام عمومی میکنیم!
میگویم: مگر شما با این جنها قبل از انقلاب بحث علمی کرده بودید؟ مگر موقع تصویب قوانین دیکتاتوریِ خود، با آنها بحث علمی کرده بودید که آنها پس از مجاب شدن و حرفی نداشتن به آن رای دهند؟
میگوید: امنیت ملیِ جنها این اجازه را نمیدهد! ما خیر خواه جنها هستیم.
می گویم: اگر مردم به صرف ادعای خیرخواهی حاکم بخواهند اعتماد کنند که به همان شاه جنها اعتماد میکردند! دیگر نیازی به انقلاب نداشتند! هدف جنها مشارکت در نظامِ "تصمیمسازی" و "تصمیمگیری" بود! مگر آقا بزرگِ جنها نگفته بود که: فرزندان نمیتوانند زیر بار قوانین پدرها ابدالدهر اسیر باشند؟ حالا چه شده که شما یک ملت را در "حصر ابدی" قرار دادهاید؟!
می گوید: حالا هم نمایندگانِ همین جنها دارند تصمیم گیری میکنند! نه شاه!
می گویم: این نمایندگانِ چوبِ خشک و بی اختیار و بهظاهر نخبگان که بردگانِ زرخریدِ ذهنی و جسمیِ خودتان هستند! که بین لمپن و پرفسور و بیسوادشان فرق چندانی نیست، اگر تسلیم شما باشند! اینها اگر بدوا تسلیم شما نباشند اصولا صلاحیتِ کاندیداتوریشان تائید نمیشود! این دور باطل انتخابات منتصبین شما توهین به شعور و ارادهی اجنه و حقوق بین المللی آنهاست! یک نوع غصب و مصادرهیِ موذیانهیِ ارادهی ملی جنهاست!
عصبانی میشود و مثل همیشه مشت و لگد و فحش و ناسزا حواله میدهد به جهانخواران و میگوید: حقوقِ بین المللی جنیِ آنها به درد عمه هایشان میخورد نه ما!
میگویم: این از اصول زندگیِ مسالمت آمیز و اجتماعی است، که با جوامع دیگر زبان مشترک داشته باشیم و اصول و حقوقِ خاصی را رعایت کنیم تا مورد اعتمادِ جوامعِ بینالمللی باشیم. مگر در همین مملکت خودمان اهالی فلان ولایت میتوانند به دلیل عرف و عقاید بومیِ خود، قوانین عمومی ملی را قبول نداشته باشند؟! آیا مرگ حق است اما برای همسایه؟!
باز کم می آورد و با پرخاش میگوید: گیریم بر خلافِ قانون اساسیِ جنها، ما به تو حق و ارادهی ملیات را برگرداندیم، آنوقت چه کوفتی میخواهی بخوری که ما نمیخوریم؟
میگویم: این به خودم مربوط است! اما اگر دوست داری بدانی خواهم گفت، برای این مقطع زمانی: توسعه ی متوازنِ سیاسی-اقتصادی در بسترِ "سوسیال لیبرالیسم" سوسیالیسمش برای جبران مافات است تا مگر شرایط برای بلوغ همگان فراهم شود و لیبرالیسمش هم برای استقلال و آزادیِ عقاید و سلایق شخصی و فردی جنهاست تا در مسیر بلوغ خود مسیری طبیعی ( ونه مصنوعی) را طی کنند!
میگوید: اگر منظورت "سوسیال دموکراسی" است، که کور خواندهای! اصولا جنها و ما به جن سالاری متافیزیک معتقدیم!
میگویم: اولا که از جانب خودت حرف بزن نه از جانبِ جنها و خدابشان! جنهای سه هزار سال پیش،چه بسا امروز یا مرده اند با تغییر سلیقه داده اند و حرف آنها برای امروز ما اعتباری ندارد ( این را آقابزرگِ خودتان میگفت!) smile emoticon چه مکانیزمی در قانون شما هست که فارغ از ارادهی شما بتواند قدرت مطلقه و قوانین اساسی شما را تغییر دهد و به روز کند؟ خودت ما را به شعار آزادی فریفتی به غارِ این مخمصه! بعد دبه کردی و گفتی منظورتان از آزادی دموکراسی نبوده است بلکه آزادی از نوع متافیزیک بوده است! میگویم: والله منظورمان همین دموکراسی بود! میگوید من میگویم نبوده است! میگویم: اصلا لعنت بر دموکراسی! که قرار است اکثریت جنیانِ بت پرست برایمان بتخانه بسازند! و لعنت بر جن سالاری! و متافیزیک شیطانیات! که هر سه را تو باید معنا کنی نه جنها! منظور من از دموکراسی از هیچ نوعش نیست! دموکراسی گربه ها به چه درد من موش میخورد؟ frown emoticon منظورم سوسیال لیبرالیسم است! که منظور خلقت همین لیبرالیسم و آزادی انسانها در محضر خدایی که تنها پروردگار عالم است و خودش استاد پرورش و تربیت است و زنده هم هست و وکیل وصی نمیخواهد و پیامبرانش هم تنها مامور ابلاغ و مژده و هشدار بوده اند نه برقرای حکومت پادگانی! این تنها لیبرالیسم است که به انسان آزادیِ تجربی برای جنِ کامل شدن میدهد! ما هر چه دیدیم و خواندیم منظور خدای جنها را در لیبرالیسم دیدیم که ایمان شهروندانش ارزش دارد و خبری از جبر و دروغ و ریا و چاپلوسی در آن نیست. آن بکن نکنهای هزاران سال پیش برای جامعه ای بوده که امنیت مدنی نداشته! حالا که مدنیت و قانون دفاع از حقوق استقلال شهروندان ممکن است و وجود دارد مگر اینکه شما نخواهید که نمیخواهید! چرا که یک جن به جن دیگر تجاوز میکند شما به متجاوز حق میدهید! چرا که اراده ی برای او قائل نیستید چون او را حیوان میپندارید و میخواهید! سایر بکن نکنها هم یک روش و شیوهیِ سلوکِ شخصی برای رشد و بلوغِ فردی است نه اجتماعی چرا که جنها پیچ و مهره نیستند و خدا هم به عنوان رب الارباب و پروردگاری که مخلوقاتش را بهتر از شما پرورش میدهد زنده است، نه مرده! چرا که توی آزمایشگاهِ استرلیزه و پادگانی-پلیسی شما برای اراده و انتخاب هیچ استقلال و افتخاری باقی نمیماند که آن انتخاب و اعمال اراده ارزش بیافریند! اراده زیر سرنیزه چه افتخاری دارد؟ خدای جنها هم اعمالِ همین اراده را میخواهد! نه قوانین پادگانی و آزمایشگاهی صد و چهل هزار سال قبل را که مربوط به زمان و مکان همان دوران بوده است نه آیندگان! قوانین و احکامِ بدوی هزاران سال پیش، مربوط به شرایط غیرمدنی همان زمان بوده که قوانینِ امنیتیِ اجتماعی برای عدم تعرض به حقوق جنها وجود نداشته و هیچ شباهتی با مدنیت امروز نداشتته است! اصلا کجا این خدای نادیده به جنیهایِ لاجانِ آینده گفته به نام من حکومت تشکیل دهید! والله ما هر چه کاوش کردیم چنین امریه ای ندیدیم! frown emoticon
سوسیال لیبرالیسم همان است که کمونیستها آنرا ایدهی التقاطیاش میخوانند! و به جرم لیبرالیسم بورژوایی حکم ارتدادش را صادر میکردند و میکنند! و این همان کاری است که شما هم میکنید!
میگوید: خدای جن ها را زیر سوال میبری؟! معلوم است که جنبهی "رقابتِ گفتمانی" نداری! میدهیم به جرمِ تشویشِ اذهانِ جنها، و محاربه و ارتداد و اقدام علیه امنیت جنها و جاسوسی، با بطریِ نوشابه مؤمناَت کنند! تا آزادیِ خود و امنیتِ دیگران را تلف نکنی! من صلاحت را میخواهم! آزادی برازنده ی تو که مفسد فیالارضی نیست!
می گویم: اولا که پیش از رستاخیز ما دستمان به خدای جنها نمیرسد! شما را نمیدانم! اگر اینطور است باید علنی اعلام کنید تا بر اساسِ یک رفراندوم و اعتماد عمومی بیعت با شما به روز شود! سخن از او در اجتماع یک نوع کلاهبرداری است و جایش در مکان و ارتباطی خصوصی و شخصی است! ثانیا: فعلا که عملا شما فساد را عمومی کرده اید! ثالثا: کدام آزادی؟ آزادیِ "خودی" بودن یا نبودن؟ جمع کن این بساط احمق پرور را! ضمنا ارتداد از چه؟ درست است که من جِنَّام اما افکار من هیچوقت به تاویل و تفسیر شما "جنی" نبوده که حالا از آن خروج کرده باشم! وقتی از این عبارات برای سر به نیست کردن جن ها بهره میبرید در واقع شمشیر کشیده اید به هویت و حیثیت جنها، و در واقع این شمائید که جنها را به محاربه و مقابله و معارضهی علنی در دفاع از خود میکشانید!
کم می آورد! و همین میشود که کلاهمان توی هم می رود و از ارث (که ارزانیاش باد) از حیاتِ طبیعی هم محروم میشویم! frown emoticon
حالا هم من را انداخته درونِ یک "جعبه" اندازهی گورِ موش، و نامش را گذاشته "برزخ ایمان با اعمالِ شاقه"، تا یا تحتِ شکنجههایِ روحبخش ایمان بیاورم و یا به دَرَک اسفلالسافلین واصل شوم!
این است معنایِ کرسیِ آزاد اندیشیِ آقاجانم! غرور و تعصب او را به یک معتادِ قدرت و متکبرِ مجنون و بیمار تبدیل کرده است که هر فرد مستقل را غیرخودی، و هر غیرخودی را دشمن و جرثومهی فساد میبیند! البته با چنان خشت اول کجی که به او "قدرت مطلقه" میدهد تا حق و ارادهیِ ملی جنیان را مصادره و قبضه کند و هیچ گربه و موشی هم حق پرسش و اعتراضی نداشته باشد، باید به او حق داد که بر توهم خود پایدار باشد! با این حساب معلوم است که کاسبها و نانبهنرخِ روزخورها و بیشخصیتها و ریاکاران و دزدها و بیهمهچیزها و خودفروشها و آدمفروشها و امثالهم مثل لشکر یزید و معاویه "خودی" میشوند، چرا که هر غیرخودی دشمن اوست، آنهم وقتیکه حیثیتش را در هیئتِ غیرخودی محتوم به تعرض و فنا ببیند! بنابراین با پوششِ کاذبِ امنیت جنها، تنها به فکر تامینِ امنیت خودش است و برای این هدف حاضر است جهان را قربانی کند! تا روزی که بمیرد و پائین از تختِ حکومت غصبیاش، تحقیرِ پِرِسشدن در اتوبوس، و گدائی برای یک دینار صدقهی جنها را نچشد! او با بازی با کلمات مدتهاست که به عوامفریبی پرداخته و نفسکشهایِ مخالف خود را به نام خدای جنها شبانه روز خفت میکند و از هستی خود پشیمان! و این همان کاری است که سالها پیش شاهِ جنها با شرمندگیِ هرچهتمامتر به آن مبادرت میکرد! اما نه به نام خدای جنها! با این حساب غیرت و امانتداری و صدق شاهِ جنها بیشتر از آقاجانم است که او لااقل خطای خود را به نام خدای جنها نمینوشت! "جنها" هزار تا از آن شاه داشته باشند، اما یکی از این آقاجان نداشته باشند! frown emoticon
==============
یکی از پُزها و فیگورهای روشنفکرانهی آقاجانمان دیالوگِ آزاد پشتِ درهایِ بسته است! که هر وقت میخواهد صدا خفه کند برای کودکان از این لالائیهای فریبنده میخواند که نیم دنیارِ داعشی هم ارزش ندارد.
میگوید: ما به آزادی بیان معتقدیم اما دورِ کُرسی، نه پشت تریبون و در ملاء عام! بیا دور کُـرسی بنشینیم و بحث علمی کنیم، پیش از آنکه ذهن جنها را مشوش کنیم! اگر شما ما را مجاب کردید که هیچ ( هیچ یعنی ما هیچ میشویم smile emoticon )! اما اگر ما شما را مجاب کردیم آنرا اعلام عمومی میکنیم!
میگویم: مگر شما با این جنها قبل از انقلاب بحث علمی کرده بودید؟ مگر موقع تصویب قوانین دیکتاتوریِ خود، با آنها بحث علمی کرده بودید که آنها پس از مجاب شدن و حرفی نداشتن به آن رای دهند؟
میگوید: امنیت ملیِ جنها این اجازه را نمیدهد! ما خیر خواه جنها هستیم.
می گویم: اگر مردم به صرف ادعای خیرخواهی حاکم بخواهند اعتماد کنند که به همان شاه جنها اعتماد میکردند! دیگر نیازی به انقلاب نداشتند! هدف جنها مشارکت در نظامِ "تصمیمسازی" و "تصمیمگیری" بود! مگر آقا بزرگِ جنها نگفته بود که: فرزندان نمیتوانند زیر بار قوانین پدرها ابدالدهر اسیر باشند؟ حالا چه شده که شما یک ملت را در "حصر ابدی" قرار دادهاید؟!
می گوید: حالا هم نمایندگانِ همین جنها دارند تصمیم گیری میکنند! نه شاه!
می گویم: این نمایندگانِ چوبِ خشک و بی اختیار و بهظاهر نخبگان که بردگانِ زرخریدِ ذهنی و جسمیِ خودتان هستند! که بین لمپن و پرفسور و بیسوادشان فرق چندانی نیست، اگر تسلیم شما باشند! اینها اگر بدوا تسلیم شما نباشند اصولا صلاحیتِ کاندیداتوریشان تائید نمیشود! این دور باطل انتخابات منتصبین شما توهین به شعور و ارادهی اجنه و حقوق بین المللی آنهاست! یک نوع غصب و مصادرهیِ موذیانهیِ ارادهی ملی جنهاست!
عصبانی میشود و مثل همیشه مشت و لگد و فحش و ناسزا حواله میدهد به جهانخواران و میگوید: حقوقِ بین المللی جنیِ آنها به درد عمه هایشان میخورد نه ما!
میگویم: این از اصول زندگیِ مسالمت آمیز و اجتماعی است، که با جوامع دیگر زبان مشترک داشته باشیم و اصول و حقوقِ خاصی را رعایت کنیم تا مورد اعتمادِ جوامعِ بینالمللی باشیم. مگر در همین مملکت خودمان اهالی فلان ولایت میتوانند به دلیل عرف و عقاید بومیِ خود، قوانین عمومی ملی را قبول نداشته باشند؟! آیا مرگ حق است اما برای همسایه؟!
باز کم می آورد و با پرخاش میگوید: گیریم بر خلافِ قانون اساسیِ جنها، ما به تو حق و ارادهی ملیات را برگرداندیم، آنوقت چه کوفتی میخواهی بخوری که ما نمیخوریم؟
میگویم: این به خودم مربوط است! اما اگر دوست داری بدانی خواهم گفت، برای این مقطع زمانی: توسعه ی متوازنِ سیاسی-اقتصادی در بسترِ "سوسیال لیبرالیسم" سوسیالیسمش برای جبران مافات است تا مگر شرایط برای بلوغ همگان فراهم شود و لیبرالیسمش هم برای استقلال و آزادیِ عقاید و سلایق شخصی و فردی جنهاست تا در مسیر بلوغ خود مسیری طبیعی ( ونه مصنوعی) را طی کنند!
میگوید: اگر منظورت "سوسیال دموکراسی" است، که کور خواندهای! اصولا جنها و ما به جن سالاری متافیزیک معتقدیم!
میگویم: اولا که از جانب خودت حرف بزن نه از جانبِ جنها و خدابشان! جنهای سه هزار سال پیش،چه بسا امروز یا مرده اند با تغییر سلیقه داده اند و حرف آنها برای امروز ما اعتباری ندارد ( این را آقابزرگِ خودتان میگفت!) smile emoticon چه مکانیزمی در قانون شما هست که فارغ از ارادهی شما بتواند قدرت مطلقه و قوانین اساسی شما را تغییر دهد و به روز کند؟ خودت ما را به شعار آزادی فریفتی به غارِ این مخمصه! بعد دبه کردی و گفتی منظورتان از آزادی دموکراسی نبوده است بلکه آزادی از نوع متافیزیک بوده است! میگویم: والله منظورمان همین دموکراسی بود! میگوید من میگویم نبوده است! میگویم: اصلا لعنت بر دموکراسی! که قرار است اکثریت جنیانِ بت پرست برایمان بتخانه بسازند! و لعنت بر جن سالاری! و متافیزیک شیطانیات! که هر سه را تو باید معنا کنی نه جنها! منظور من از دموکراسی از هیچ نوعش نیست! دموکراسی گربه ها به چه درد من موش میخورد؟ frown emoticon منظورم سوسیال لیبرالیسم است! که منظور خلقت همین لیبرالیسم و آزادی انسانها در محضر خدایی که تنها پروردگار عالم است و خودش استاد پرورش و تربیت است و زنده هم هست و وکیل وصی نمیخواهد و پیامبرانش هم تنها مامور ابلاغ و مژده و هشدار بوده اند نه برقرای حکومت پادگانی! این تنها لیبرالیسم است که به انسان آزادیِ تجربی برای جنِ کامل شدن میدهد! ما هر چه دیدیم و خواندیم منظور خدای جنها را در لیبرالیسم دیدیم که ایمان شهروندانش ارزش دارد و خبری از جبر و دروغ و ریا و چاپلوسی در آن نیست. آن بکن نکنهای هزاران سال پیش برای جامعه ای بوده که امنیت مدنی نداشته! حالا که مدنیت و قانون دفاع از حقوق استقلال شهروندان ممکن است و وجود دارد مگر اینکه شما نخواهید که نمیخواهید! چرا که یک جن به جن دیگر تجاوز میکند شما به متجاوز حق میدهید! چرا که اراده ی برای او قائل نیستید چون او را حیوان میپندارید و میخواهید! سایر بکن نکنها هم یک روش و شیوهیِ سلوکِ شخصی برای رشد و بلوغِ فردی است نه اجتماعی چرا که جنها پیچ و مهره نیستند و خدا هم به عنوان رب الارباب و پروردگاری که مخلوقاتش را بهتر از شما پرورش میدهد زنده است، نه مرده! چرا که توی آزمایشگاهِ استرلیزه و پادگانی-پلیسی شما برای اراده و انتخاب هیچ استقلال و افتخاری باقی نمیماند که آن انتخاب و اعمال اراده ارزش بیافریند! اراده زیر سرنیزه چه افتخاری دارد؟ خدای جنها هم اعمالِ همین اراده را میخواهد! نه قوانین پادگانی و آزمایشگاهی صد و چهل هزار سال قبل را که مربوط به زمان و مکان همان دوران بوده است نه آیندگان! قوانین و احکامِ بدوی هزاران سال پیش، مربوط به شرایط غیرمدنی همان زمان بوده که قوانینِ امنیتیِ اجتماعی برای عدم تعرض به حقوق جنها وجود نداشته و هیچ شباهتی با مدنیت امروز نداشتته است! اصلا کجا این خدای نادیده به جنیهایِ لاجانِ آینده گفته به نام من حکومت تشکیل دهید! والله ما هر چه کاوش کردیم چنین امریه ای ندیدیم! frown emoticon
سوسیال لیبرالیسم همان است که کمونیستها آنرا ایدهی التقاطیاش میخوانند! و به جرم لیبرالیسم بورژوایی حکم ارتدادش را صادر میکردند و میکنند! و این همان کاری است که شما هم میکنید!
میگوید: خدای جن ها را زیر سوال میبری؟! معلوم است که جنبهی "رقابتِ گفتمانی" نداری! میدهیم به جرمِ تشویشِ اذهانِ جنها، و محاربه و ارتداد و اقدام علیه امنیت جنها و جاسوسی، با بطریِ نوشابه مؤمناَت کنند! تا آزادیِ خود و امنیتِ دیگران را تلف نکنی! من صلاحت را میخواهم! آزادی برازنده ی تو که مفسد فیالارضی نیست!
می گویم: اولا که پیش از رستاخیز ما دستمان به خدای جنها نمیرسد! شما را نمیدانم! اگر اینطور است باید علنی اعلام کنید تا بر اساسِ یک رفراندوم و اعتماد عمومی بیعت با شما به روز شود! سخن از او در اجتماع یک نوع کلاهبرداری است و جایش در مکان و ارتباطی خصوصی و شخصی است! ثانیا: فعلا که عملا شما فساد را عمومی کرده اید! ثالثا: کدام آزادی؟ آزادیِ "خودی" بودن یا نبودن؟ جمع کن این بساط احمق پرور را! ضمنا ارتداد از چه؟ درست است که من جِنَّام اما افکار من هیچوقت به تاویل و تفسیر شما "جنی" نبوده که حالا از آن خروج کرده باشم! وقتی از این عبارات برای سر به نیست کردن جن ها بهره میبرید در واقع شمشیر کشیده اید به هویت و حیثیت جنها، و در واقع این شمائید که جنها را به محاربه و مقابله و معارضهی علنی در دفاع از خود میکشانید!
کم می آورد! و همین میشود که کلاهمان توی هم می رود و از ارث (که ارزانیاش باد) از حیاتِ طبیعی هم محروم میشویم! frown emoticon
حالا هم من را انداخته درونِ یک "جعبه" اندازهی گورِ موش، و نامش را گذاشته "برزخ ایمان با اعمالِ شاقه"، تا یا تحتِ شکنجههایِ روحبخش ایمان بیاورم و یا به دَرَک اسفلالسافلین واصل شوم!
این است معنایِ کرسیِ آزاد اندیشیِ آقاجانم! غرور و تعصب او را به یک معتادِ قدرت و متکبرِ مجنون و بیمار تبدیل کرده است که هر فرد مستقل را غیرخودی، و هر غیرخودی را دشمن و جرثومهی فساد میبیند! البته با چنان خشت اول کجی که به او "قدرت مطلقه" میدهد تا حق و ارادهیِ ملی جنیان را مصادره و قبضه کند و هیچ گربه و موشی هم حق پرسش و اعتراضی نداشته باشد، باید به او حق داد که بر توهم خود پایدار باشد! با این حساب معلوم است که کاسبها و نانبهنرخِ روزخورها و بیشخصیتها و ریاکاران و دزدها و بیهمهچیزها و خودفروشها و آدمفروشها و امثالهم مثل لشکر یزید و معاویه "خودی" میشوند، چرا که هر غیرخودی دشمن اوست، آنهم وقتیکه حیثیتش را در هیئتِ غیرخودی محتوم به تعرض و فنا ببیند! بنابراین با پوششِ کاذبِ امنیت جنها، تنها به فکر تامینِ امنیت خودش است و برای این هدف حاضر است جهان را قربانی کند! تا روزی که بمیرد و پائین از تختِ حکومت غصبیاش، تحقیرِ پِرِسشدن در اتوبوس، و گدائی برای یک دینار صدقهی جنها را نچشد! او با بازی با کلمات مدتهاست که به عوامفریبی پرداخته و نفسکشهایِ مخالف خود را به نام خدای جنها شبانه روز خفت میکند و از هستی خود پشیمان! و این همان کاری است که سالها پیش شاهِ جنها با شرمندگیِ هرچهتمامتر به آن مبادرت میکرد! اما نه به نام خدای جنها! با این حساب غیرت و امانتداری و صدق شاهِ جنها بیشتر از آقاجانم است که او لااقل خطای خود را به نام خدای جنها نمینوشت! "جنها" هزار تا از آن شاه داشته باشند، اما یکی از این آقاجان نداشته باشند! frown emoticon
حالا منِ جِنّ بیسرزمین در کارِ خود واماندهام، با شمشیر قانونِ خودنوشته که آقاجانم علیه ارادهی ملی جنها از نیام برکشیده، تنها راه باقیمانده برای یک زندگی شرافتمندانه کدام است؟ طوری که نه گربه شوی نه موش بمانی. که در هر دو صورت شرافت و زندگی خود را باختهای!
حال بگذریم که او خود را رهبر جنهای عالم هم میداند! بی آنکه از آنها بیعتی گرفته باشد! براستی "دروغ" از این شیرینتر و بزرگتر از چه شخصیتی برمیآید؟! از شیاطین و یا یک جن مؤمن؟ این در حالی است که تازگیها یک جنِ خونخوار و جانیِ دیگر هم پیدا شده که خود را رهبر جنیانِ عالم میداند! چطور میشود در یک شهر دو کلانتر داشته باشیم که هر دو بدون بیعت رسمی از جنیان عالم خود را رهبر عالم بدانند و بنامند؟ مسخره نیست؟
براستی ماندهام که ما جنیانِ عالم از دست این مدعیان دروغین چه باید بکنیم و به کجا پناه بریم و سر به کدام بیابان بگذاریم که ایشان رهبر جنیانِ عالمش نباشند؟
خیام ابراهیمی
11 مرداد 93
--------------------------
عکس از: خیام ابراهیمی
عنوان عکس: گردهمائی آزادِ گربهها در پارک لاله
پارک لاله -تهران- 15 اسفند 1388
حال بگذریم که او خود را رهبر جنهای عالم هم میداند! بی آنکه از آنها بیعتی گرفته باشد! براستی "دروغ" از این شیرینتر و بزرگتر از چه شخصیتی برمیآید؟! از شیاطین و یا یک جن مؤمن؟ این در حالی است که تازگیها یک جنِ خونخوار و جانیِ دیگر هم پیدا شده که خود را رهبر جنیانِ عالم میداند! چطور میشود در یک شهر دو کلانتر داشته باشیم که هر دو بدون بیعت رسمی از جنیان عالم خود را رهبر عالم بدانند و بنامند؟ مسخره نیست؟
براستی ماندهام که ما جنیانِ عالم از دست این مدعیان دروغین چه باید بکنیم و به کجا پناه بریم و سر به کدام بیابان بگذاریم که ایشان رهبر جنیانِ عالمش نباشند؟
خیام ابراهیمی
11 مرداد 93
--------------------------
عکس از: خیام ابراهیمی
عنوان عکس: گردهمائی آزادِ گربهها در پارک لاله
پارک لاله -تهران- 15 اسفند 1388
No comments:
Post a Comment