داعشِبنِ استالین*(1)
=============
اعصاب ندارد روشنفکر؛
بیقرار است از ایمانِ ادیسون
درونِ جمجمهاش
پـُر است از شلیکِ ولایتِ مطلقهیِ موشهدایان
به چشمِ راستِ مصدق؛
آب را به دلیلِ سیل تحریم کرده
آتش را به دلیلِ کبابِ قناری*(2).
...
در بزرگراههایِ بیحریم
همواره از هر روزنه
به کورهراهی بدونِ خطکشی میپیچم
وقتی میانِ قطارِ گلولههایِ رسیدن، در چپ و راست
بینِ دو خطِ افقیِ ممتدِ عبور گـیـــر کردهام
و نگاهم به پیش رو
از لبخند به هجومِ بوقهایِ پشتِ سر
الکن است،
و افسارِ فرمانم به مخزنِ اگزوزِ تابوهایِ مدرنیته بند است
و لاینِ سبقتِ سلوک
در انحصارِ حداکثرِ سرعتِ غیرِمُجاز، اِشغال است.
...
میانِ عربدههایِ عرفانیِ ارابههایِ خدایان
راهنما میزنم به چپ و راستِ تاریخ
و شهوتِ "حَقِ راه ندادن" را
در رانندهها بیدار میکنم.
من گره خوردهاَم، گـیـــــر کردهام...
میانِ همهمهیِ معراجِ افقی
در جادههایِ تاریخیِ دروغهایِ ابریشمی
میان ترافیکِ روانِ زنجیرهیِ پوکههایِ خالی!
پُـر میشوم از باروتِ ایمانِ تراستهایِ اسلحهسازی
و ناگهان
میان خواب و بیداری
رویِ تختِ روانِ نوار نقالههایِ پوکهپُـرکُنی
با یک تیکِ تغییرِ شیفتِ ساعتِ معاد
پَــرچ میشود در سرم چاشنیِ بصیرت.
میانِ دو فصلِ سنت و مدرنیته
درونِ ذهنِ خستهاَم میپیچم به راست
وَ پَــــــرت میشوم به چپترین کوره راه
که میانِ دو گـــــارد ریلِ بیانتهایِ امنیت
از دَکلهایِ سیمهایِ خونینِ تجسس
حراست میکنند!
میانِ طوفانِ زردچوبههایِ فقر
در فقدانِ زعفرانِ شله زردها
یک نیش ترمز برای خمیازه
تمامِ نظمِ بزرگراه را دَر هَم خواهد ریخت!
بندهیِ تابلوهایِ بزرگراهِ حقانی نمیشوم
و از اولین کوره راه خواهم گریخت
به غــــــارِ خدا.
اعصاب ندارد روشنفکر.
---------------------------------
خیام ابراهیمی
20 مهر 1393
================
پسنوشت:
*(1): رفقائی که از عبارتِ داعشِبنِ استالین، خونِ سرخشان به جوش میآید، شاید بد نباشد که کمی به فرقِ بینِ "تروتسکی" و "استالین"، و به کشتارِ شهروندانِ "روسیه تزاری" و البته "اتحادجماهیرشوروی" نظر بیندازند! و عنایت بفرمایند که نظر به نفیِ شخصیتِ مصلحین و نیتِ خیر یا شرّ آنان نیست، بلکه هدف نقدِ هر نوع جهانبینیِ مطلقگراست که جز خود را باطل دانسته و حذف میکند.
*(2): کباب قناری= وام گرفته از شعرِ " کباب قناری بر آتش سوسن و یاس" سرودهیِ "احمد شاملو".
=============
اعصاب ندارد روشنفکر؛
بیقرار است از ایمانِ ادیسون
درونِ جمجمهاش
پـُر است از شلیکِ ولایتِ مطلقهیِ موشهدایان
به چشمِ راستِ مصدق؛
آب را به دلیلِ سیل تحریم کرده
آتش را به دلیلِ کبابِ قناری*(2).
...
در بزرگراههایِ بیحریم
همواره از هر روزنه
به کورهراهی بدونِ خطکشی میپیچم
وقتی میانِ قطارِ گلولههایِ رسیدن، در چپ و راست
بینِ دو خطِ افقیِ ممتدِ عبور گـیـــر کردهام
و نگاهم به پیش رو
از لبخند به هجومِ بوقهایِ پشتِ سر
الکن است،
و افسارِ فرمانم به مخزنِ اگزوزِ تابوهایِ مدرنیته بند است
و لاینِ سبقتِ سلوک
در انحصارِ حداکثرِ سرعتِ غیرِمُجاز، اِشغال است.
...
میانِ عربدههایِ عرفانیِ ارابههایِ خدایان
راهنما میزنم به چپ و راستِ تاریخ
و شهوتِ "حَقِ راه ندادن" را
در رانندهها بیدار میکنم.
من گره خوردهاَم، گـیـــــر کردهام...
میانِ همهمهیِ معراجِ افقی
در جادههایِ تاریخیِ دروغهایِ ابریشمی
میان ترافیکِ روانِ زنجیرهیِ پوکههایِ خالی!
پُـر میشوم از باروتِ ایمانِ تراستهایِ اسلحهسازی
و ناگهان
میان خواب و بیداری
رویِ تختِ روانِ نوار نقالههایِ پوکهپُـرکُنی
با یک تیکِ تغییرِ شیفتِ ساعتِ معاد
پَــرچ میشود در سرم چاشنیِ بصیرت.
میانِ دو فصلِ سنت و مدرنیته
درونِ ذهنِ خستهاَم میپیچم به راست
وَ پَــــــرت میشوم به چپترین کوره راه
که میانِ دو گـــــارد ریلِ بیانتهایِ امنیت
از دَکلهایِ سیمهایِ خونینِ تجسس
حراست میکنند!
میانِ طوفانِ زردچوبههایِ فقر
در فقدانِ زعفرانِ شله زردها
یک نیش ترمز برای خمیازه
تمامِ نظمِ بزرگراه را دَر هَم خواهد ریخت!
بندهیِ تابلوهایِ بزرگراهِ حقانی نمیشوم
و از اولین کوره راه خواهم گریخت
به غــــــارِ خدا.
اعصاب ندارد روشنفکر.
---------------------------------
خیام ابراهیمی
20 مهر 1393
================
پسنوشت:
*(1): رفقائی که از عبارتِ داعشِبنِ استالین، خونِ سرخشان به جوش میآید، شاید بد نباشد که کمی به فرقِ بینِ "تروتسکی" و "استالین"، و به کشتارِ شهروندانِ "روسیه تزاری" و البته "اتحادجماهیرشوروی" نظر بیندازند! و عنایت بفرمایند که نظر به نفیِ شخصیتِ مصلحین و نیتِ خیر یا شرّ آنان نیست، بلکه هدف نقدِ هر نوع جهانبینیِ مطلقگراست که جز خود را باطل دانسته و حذف میکند.
*(2): کباب قناری= وام گرفته از شعرِ " کباب قناری بر آتش سوسن و یاس" سرودهیِ "احمد شاملو".
No comments:
Post a Comment