Thursday, September 17, 2015

بازیِ اول: طناب‌کِشی

بازیِ اول: طناب‌کِشی
(از طومارِ خدابازی، با تمِ بِلَک اَند وایت) 
=============
میانِ رشته‌کوه‌ها
گِــردِ تمامِ قله‌ها‌یِ عبور
از هر ریسمان
یک نفر از هر صخره بالا می‌رفت و
جنگل بی‌حصار بود.
...
عمودِ ریسمان‌ها را که با یک طناب سَر زَدَند
ریسمان‌ها گسستند و
بر زمین یله شدند به هر سو
و در پایِ هر قله
طناب‌کشی، تنها با یک ریسمان آغاز شد
بر مدارِ افقیِ گردِ زمین؛
حالا
بازی تنها یک برنده داشت:
"آن‌که طناب را بافته
و خِــــفت کرده
به گردنِ تنها دَلــوِ چرخِ چاهی کــــور"؛
دشت پر از قلعه میانِ یک قلعه شد!
...
طنابِ بی‌جان گسستم از جان و
گریــختم از هزارتویِ قلعه‌ها
و پایِ قله‌ها‌یِ حضور
وا دادم به‌خواب و ...
از میانِ غــاری دور نــدا آمــد:
واعتصمو به حبل اللهِ جمیعا ولا تفرقو...!
... لا اِکراهَ فی‌الدین؟!
...
چشم گشودم و
جز آسمان ندیدم و هوا
که زنده بود در جانم و
هیچ قله‌ای نداشت بر فراز
... و گســـترده بود
میان خواب و بیداری،
پیدا... میان دل‌ و،
پنهان
میانِ جمع.
من
به آسمان چنگ زدم و
... شـــهر بی‌حصار شد...
---------------------------------------
30 مرداد 1393
خیام ابراهیمی

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...