Friday, September 18, 2015

اَندَر مبانی و مصادیقِ فرهنگِ پوشالی و حکومتِ دروغ؛ در آزمایشگاه کفر و ایمان

امنیتِ اجتماعی و تقوایِ دروغین و حقیقیِ مردان و زنان، در آزمایشگاهِ کفر و ایمان.
( اَندَر مبانی و مصادیقِ فرهنگِ پوشالی و حکومتِ دروغ)
===============================================
پرودگارا!
ای که پَروَردَن و پرورش و هدایت در شرحِ و ظایف و در توانِ توست، نه پیامبرت و جز تو!
ای که زن و مرد را لخت به دنیا آوردی و فضیلتشان را در بوته‌یِ آزمایشگاهی طبیعی (نه مصنوعی) بر اساسِ اراده‌ای آزاد و انتخابگر برایِ تقرب و پرورشِ تقوایی در میدانِ عمل (و نه در زندانی ناگزیز) قرار دادی، تا بشر "رعایتِ حریمِ آزادی" را، در میدانِ ربوبیت و پرودگاریِ منحصر بفردِ خودت پاس بدارد! اگر همچنان به تمامِ بندگانت از رگِ گردن نزدیکتر و حی و زنده‌ای، و کمافی‌السابق نیازی به وکیل و وصی نداری، و همچون بُتِ بی‌جانِ درونِ بتخانه‌ها و خیالی درونِ کتابهایِ موروثی مرده نیستی! محضِ اطلاع: رویِ زمینِ تو، دو سرزمین موجود است، که یکی بر خلافِ اراده‌یِ تو، رو به بَدَویَت و قهقرا و دریدنِ جسمیِ حریمها دارد (به منظورِ تضعیفِ اراده و اثباتِ تجاوز در میدانِ عمل) ؛ و دیگری موافق با اراده‌یِ تو، رو به مدنیت و امنیتِ حریمِ جسمیِ شهروندان دارد (به منظورِ تقویت اراده و اثباتِ احترام در میدانِ عمل). اولی اراده را به پستو می‌کشاند تا بر خلافِ اراده‌یِ تو مورد آزمایش و پرورش با آزمون و خطا قرار نگیرد و تو را دور بزند! و دومی اراده را به میدانِ عمل می‌کشاند تا موافق با اراده‌یِ تو، موردِ آزمایش قرار گیرد و قدرت تو را در اعتماد به پرورشِ زنده‌یِ خود، به تو اثبات کند. ظاهرا اخلال در شرحِ وظایفِ تو، دارد کار را به آخر الزمان می‌کشاند! آنهم به نام تو و از سویِ مشرکینی که معنای ربّ و مربی و ربوبیت و پرودگاری را نفهمیده و خودسرانه دایه‌هایِ مهربانتر از مادر شده‌اند، و قصد دارند مردم را خام خام به بهشت تو هل دهند (حال‌ آنکه تو خود قول دادی که همه را برای درک نیک و بد از جهنم خود خواهی گذراند)، اما مشرکین فاضل‌تر از تو در لباسِ ایمان به تو کافرند و گویا به قدرتِ تو شک دارند و تو را ناتوان‌تر از خود پنداشته‌اند. ای تو که پیامبرت را تنها برای انذار (هشدار) و بشارت (مژده) ماموریت دادی، نه هدایت و پرورش با اعمالِ شاقه در زندانی به نام تو. بت پرستان برای یکصد و بیست وچهار هزار و یکمین بار، به حالِ اول خود اعاده کرده و تو را باز بُت کرده‌اند! لطفا یک‌جوری بُتِشان را بشکن!
...
1- سرزمینِ بَدَوی:
سرزمینی هست بَدَوی، که در آن نقشِ زور و غرایزِ نابِ حیوانی، بر عقلانیت و امنیت ناشی از قوانینِ مدنی ارجحیت دارد؛ و اغلبِ مردانش بیمارِ جنسی‌اند و بر خلافِ زنانشان زورشان به خودشان نمی‌رسد، و نمی‌خواهند در میدانی واقعی معنایِ تقوی را در آزمایشگاهِ طبیعیِ تو به آزمون بنشینند و تعبیر کنند! و زن را خارج از بسته‌بندیِ سیاه طاقت نیاورده و متجاوز به تقوایِ خویش می‌پندارند! و با طره‌ای از مویش، با خنده‌اش، با صدایِ آوازش، با دویدنش، با خوردنِ بستنی در ملاء عام، با مکیدنِ آب‌میوه با نی، با دوچرخه سواری و موتورسواری‌اش، تحریک می‌شوند و متلکِ جنسی برایشان اعتبارِ نرینگی است و از آن شرم نمی‌کنند؛ و سیاسمتدارانش حتی کار را به تعرضِ جسمی می‌کشانند! اما خود، مویشان، خنده شان، صدای آوازشان، دویدنشان، دوچرخه سواریشان، لیس زدنِ بستنی و مکیدن آب میوه با نی را موجب تحریکِ زن نمی‌دانند! چون ذاتا زنانشان را پاک دامن و متقی، و خود را بی‌اراده و هرزه و در حد یک حیوان از رعایت حریم و حرمتِ نگاه و تقوی و انسانیت منحرف می‌دانند! و در غیاب قوانینِ انسان مدارانه و در امنیت قوانین مردانه، به همجنسِ زورمندِ خویش، در عدمِ تعرض به زنان اطمینان ندارند! چون اراده‌یِ خویش را ضعیف‌تر از زن میدانند، و بلد نیستند قوانینِ مدنی را مستقر و به آن تن دهند! چون با شکستنِ قوانینِ جوامعِ بدوی، بتِ حیوانیِ هویتشان می‌شکند! در این سرزمین چنین بیماران روانی به خود حقِ برتری و ولایت بر زن میدهند! آداب و رسوم و مراوداتِ بین زن و مرد در این سرزمین از دورانِ بدویت عقب‌تر است، اما مردانش خود را برتر از زن و البته خود را روشن‌فکر و لایقِ مدیریتِ کلانِ جامعه می‌دانند، در حالی که خونشان زود به جوش می‌آید و شایسته‌یِ قضاوت نیستند. مردان این سرزمین حتی توصیه‌ (نه امرِ) پیامبر خود را به زنانِ دورانِ بدویت (نه دورانِ مدنیت)، برای مصون ماندن از "آزار ندیدن" از سویِ مردانِ بدوی و هوس باز، بد فهمیده‌اند و به مغلطه، توصیه به پوشش را برای آزار ندیدن، به فسادِ جامعه تغییر معنا داده‌اند! حال آنکه پیامبرشان نگرانِ فسادِ جامعه نبوده، بلکه نگرانِ آزار ندیدن زنانی بوده است که قوانینِ مدنی برای حراست از حریم زن در آن حاکم نبوده، بلکه مناسباتِ بدوی و قبیله‌ای (نه مدنی) بر آن حاکم بوده است.
...
2- سرزمینِ مَدَنی:
در مقابل آن سرزمین بدوی، سرزمینی هست مدنی که قانونا از حریمِ زنان بر اساس اراده‌یِ آزادِ انسانی، حراست می‌کند:
اگر مردی به زنی متلکِ جنسی بگوید باید سه هزار دلار جریمه شود.
اگر مردی به زنی نگاه چپ و با سوء زن کند، اعتبارِ اجتماعی‌اش قانونا مخدوش میشود.
اگر مردی از زنی سوابقش را به زور بپرسد، به جرمِ تجاوز به حریم و امنیتِ زن محکوم است.
اگر مردی به زنی دست بزند، به عنوان تعرض به عنف به حریم زن، به عنوانِ متجاوز و بیمار جنسی با او برخورد میشود.
و هیچ مردی حق ندارد روی زنی اسید بپاشد، تا سرانِ جامعه از کنار آن با سکوت بگذرند، تا زنان حسابِ کار خودشان را بکنند و به گورهایِ مخفی پناه ببرند و عطایِ حضور اجتماعی را به عنوان یک انسان بر لقایش ببخشند!
خدایا خواهش میشود:
در سرزمینی که مردان به تقوی و مدنیتِ خود و استقرار پاسداری از حریم زنان، اعتماد ندارند و شأنِ انسانیِ خود را در حدِ یک حیوانِ برانگیخته و شهوت‌پرست، فروکاسته می‌بینند، چندی زنان را بر مردان حاکم کن! تا تقوی و عدم تعرضِ جسمی را به مردانِ بی‌اراده‌ و بی‌تقوایش بیاموزند.

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...