Thursday, September 17, 2015

شعرِ سِتَروَن

شعرِ سِتَروَن
=======
در کندویِ مشترک
در حفره‌هایِ هر بُن‌بست
"تنهائی" و 
زخم‌ دردِ گل‌برگ‌ها
از تَوَهُمِ زنبــــور،
شعر می‌شود
در لبِ استخوانیِ بلبل.
بهار است و دانه‌ای از انارِ تو در زمینم نَرُست!
ای رگبارِ بی‌امانِ شعر
ای کندونشینِ گِل‌زارِ زمستان‌ها
نگاهِ ناکام‌اَت
به زن‌بورهایِ وَهم نیش می‌زند مدام و
زنبوری نیست در این گُل‌زار!
نگاهم نمی‌کنی
- وقتی نگاه می‌بارم به هزارتوی‌اَت. -
"هر دیدی
بازدیدی دارد"
ای شعورِ تلخ جنینی در آرام‌گاهِ سرمدی
ای نرگسِ خمارِ چشم‌به‌راهِ چشم‌بسته...
دست‌به‌سینه
یخ می‌شوی آخِر
شاعر!
و جاری نمی‌شوی
در حنجره‌یِ هیچ مرغِ عشقی.
دل به دریا بِ‌زَن و
به حفره‌‌هایِ امواجِ و حادثه
آهِ دیارِ خویش را
عَسَل ببار.
.....................
خیام ابراهیمی
18 فروردین 93

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...