Friday, September 18, 2015

توبه از خوابِ آتنا، و آقایی در پوستینِ یک مَرد

توبه از خوابِ آتنا، و آقایی در پوستینِ یک مَرد!
==========================
*(هشدار: لطفا اذهانی که با خواندنِ روایتِ خوابِ من، مُشَوَش می‌شوند و ایمانشان بر باد می‌رود، این نوشته را نخوانند!)
.
دیشب خوابِ آتنا فرقدانی را دیدم، که زیر سایه‌یِ سیاهِ آقائی قَدَر قُدرت، خِفت شده‌بود و جان می‌داد! با خود گفتم با چنین سایه‌ای هر آتنایی خواهد مرد! و برایِ زندگیِ هر جنبنده‌ای، پیشاپیش لازم است این سایه از هیبتِ خودش آزاد شود! در غیر این صورت بعد از آتنا، قانونا نوبتِ دیگری است. پس به او گفتم:
.
" آقایِ آقایان!
1) می‌گویند شما خیلی آقائید! و حرامخوار نیستید! و اگر حرامی از اموال ایرانیان محذوف در مالتان هست، لابد قانونی اساسی مجوز داده و دستتان را بسته است و این حرامخواری قانونی است! اما اگر پیـــچِ رگلاژِ حرام و حلال در دستانِ بنده‌یِ ممکن الخطاست، در شطرنجِ حلالِ حق و باطل، آیا مصادره‌یِ حقِ دگراندیشان در ملکِ مشاعی به نام وطن (گیریم به حکمِ قانونی مورورثی و اشتباه)، تصرف در حقی مسلم و غیرقابل انکار، و مصداقِ حرامخورایِ قانونی نیست؟ پس اگر به حکم قانون می‌توانید قانون اساسی را از شائبه‌یِ مال ایرانیان بدون ایدئولوژی بیالائید، لطفا این قانونِ حرامخواری را تغییر دهید؛ وگرنه این ملک را به صاحبان‌ِ اصلی‌اَش بسپارید تا خود قانون را تغییر دهند و به روز کنند! تا آتنا بتواند به احقاقِ حقِ خویش آزادانه و قانونا اعتراض کند! تا تن دادن به حرامخواری از حقوقِ مسلمِ صاحبانِ اصلیِ میهن، مرامِ مردان و زنانِ نگاه‌باخته‌یِ این دیار نشود! تا حق یک ایرانیِ محذوف از نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری در این ملک مشاع، در سفره‌یِ مسلمینِ درگاهتان نباشد!
.
2) می‌گویند شما خیلی آقائید! که ستم را می‌بینید و دَم نمی‌زنید! که شاهدِ بیزنسِ دخترانِ میهنی هستید به نام ایران در شیخ نشینهای عرب، که سی و هفت سال پیش با پرورشی تحت سلطه‌یِ پادشاهی قَدَر قدرت، اما با خدائی خصوصی در قلب، انقلابی مردمی کردند، تا از ستمِ لال‌مرگی و بردگیِ فردسالارانه آزاد شوند، و در سایه‌یِ امنیتِ سیاسی و اجتماعی، نگاهی مستقل داشته باشند -فارغ از خودی و غیرخودی- تحتِ لوایِ یک پرچم، به نامِ نامیِ چشمخانه‌یِ وطن! تا برای هویتِ خودشان ببالند و انسانی باشند فارغ از "تک‌نگاهی" و جنسِ برتر؛ که با نگاهِ هیچ سلطانِ قلچماقی از خانه تا محله و محیط درس و کار و جامعه، از هیچ اسید و چماق و تهدید و پرونده‌سازی و هتک‌حرمتی نترسند، تا برای گدائی امنیت، ناگزیر به سوراخ موشِ بیعتِ زوری در امنیتِ میلیِ شما نشوند!
.
اینک، در چشمانِ آتنا خــــــــوب نگاه کنید! در چشمخانه‌یِ میهنمان ایران، دخترانِ پاک‌نهادی هستند، که زیر بمبارانِ این‌همه نگاهِ ویرانگر و مَــردسالار، هنوز نگاهشان خورشیدِ استقلال و آزادی است! و چون سلاطینِ زورگیر، مــیلِ داغی در چشم غیرخودی‌هایی که چون سلطان نمی‌اندیشند، نیست! دخترانی که تن و نگاه به نگاهِ قدرت و سلطه نمی‌فروشند! واز "سلطانِ یک‌چشم" ژتونِ اعتبارِ دروغین نمی‌خرند! که دروغ مـــــادرِ فســــادهــــاست.
.
3) می گویند شما خیلی آقائید! که تباهی و بی‌ثباتیِ ناشی از یک نگاهِ دگمِ منجر به فقر و اعتیاد به عقیمی و بی‌ارادگی را می‌بینید و دَم نمی‌زنید! که به‌جایِ غلامرضا و اشرفِ پهلوی، که زیرِ سایه‌یِ خداوندِ خداونگاری به نام شـــاه، قاچاقِ تریــاک می‌کردند، امروز شاهدِ سرریز شدنِ درآمدِ بیزنسِ افیون در سیاستید، تا اراده‌یِ جوانان بمیرد، اما مانعِ سلطه‌یِ نگاهی مطلق نشود!
جوانانی که باید به برکت و یُمن اعدادِ پنج و هشت و دوازده و چهارده، پنج و هشت و دوازده و چهارده فرزند خیابانخواب تحویلِ اجتماع بدهند، چرا که شما سربازانِ گرسنه و دریـــوزِه می‌خواهید که مچاله در احتیاج، تن به هر نگاهِ تحمیلی بدهند! سربازانی که از به‌دنیا آوردنِ یک فرزند از همسرانِ عقیمشان توانا نیستند، با چهل هزارتومان یارانه که همچون پوندِ بیت‌المالِ انگلیس قدرت ندارد، فاکتورِ زایشگاهی در انگلیس را که عقیمانِ سیاست را باردار می‌کند، بپردازند! چرا که در دورِ باطلِ استصواب منصوبینتان، حقِ مشارکت در مدیریت منابع ملی و نظام تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیریِ تنها میهنِ خود را ندارند، و باید در جستجویِ میهنی دیگر آوراه‌یِ هفت اقلیمِ بی هویتی شوند! چرا که پیش از به‌دنیا آمدن، قانونا محکومند و مجرم! که چرا آغشته به نگاهِ رسمیِ نسلِ گذشته که در دستانِ شما حبس است، نیستند؟!
.
4) می‌گویند شما خیلی آقائید! که در لباسِ مردانگی، برده‌پروری و دریوزگی و خودفروشی و وادادِگی را در افقِ باجِ رفاه و امنیتِ میلیِ یک نگاهِ یکسویه، می‌بینید و دَم نمی‌زنید!
می‌دانم! تا قانونا، چشمانِ "حقِ حیاتی برابر در وطن"، بر نگاهِ برآمده از چشمِ یک زورمدار اولویت ندارد، هر نگاهِ بی‌چشمی، عینِ بیعت با اولیاء سلطه و حرامخواری است! پس بر اساسِ قانونی مبتنی بر نگاهی واداده، چشمانِ نسلهایِ بعدی بی‌نگاهی معرفتبارند! و این یعنی تصرف در حق نسلها...این یعنی حرامخواری... و بر مبنایِ چنین قانونی، دیگر از تبلورِ اختیاری آزاد از مزدوری، و از اراده‌یِ مستقل و متشخصِ زنان و مردانِ وطن توقعی نیست! و این‌گــــونه است که از این دیـــارِ مجبور، "امیـــــد" به احقاقِ خودی واقعی رخت بر می‌بندد! و هیچ تدبیر و شعاری امیدی بالنده را متبلور نمی‌کند! مگر به فریبِ روبهان!
.
پس، تا وقتی یک زنِ آزاده، نگاهش را به نگاهِ چشمی هرزه نمی‌فروشد! مردانگی کنید و او را چون چشمانِ بی‌نگاه، خودفروشِ سلطه‌یِ سلطانیِ سلاطین و شیوخِ عرب‌زاده‌یِ خودی نکنید!
بگذارید آزادگی نمیرد! و امنیت در هیئتِ بیعتِ زوری رواج نیابد! که اگر آزادگی بمیرد، کربلا تکرار خواهد شد! و کل ارض کربلا...
لطفا تا خیلی زود دیر نشده است، خود را از شرِ سلطه‌یِ "تک‌نگاهی" آزاد کنید! تا نگاهِ مستحقِ چشمخانه‌یِ آتنا هم آزاد و مستقل بماند!
.
5- می‌گویند خیلی آقائید! و می‌دانید که قوانین و احکام زمانی-مکانی عصر بَدَویَت برای مهار کردن وحوشِ بَربَر و استقرارِ امنیت به روشهایِ خشن و قابلِ درکِ زمان خود بوده است؛ می‌دانید که ضوابطِ جنگل به کارِ جوامعِ مدنی نمی‌آید! می‌دانید که جامعه هم مثل یک نوزاد رشد می‌کند و دیگر نمی‌توان با جوانِ بالغ مثل یک کودکِ صغیر رفتار کرد! معلوم نیست پس چرا به قوانین مدنی تن نمی‌دهید؟! و چرا با سیمولیشن و بازآفرینیِ قوانینِ دورانِ بَربَریت، یک جامعه‌یِ مدنی را که متکی به قواعد و قوانینِ مردمسالارانه‌یِ زندگیِ مسالمت آمیز در عصر مدرن است را عملا تبدیل به جامعه‌ای بَدَوی می‌کنید؟! آیا رشد فحشاء و فساد و اعتیاد و تباهی و فقدانِ امنیتِ فردی و فرار مغزها به دلیل بازتولید همان جامعه‌یِ بَدَوی نیست؟ می‌دانید که هیچ قانون و قاعده‌یِ دورانِ جاهلیت و بَربَریت، پیامی صریح برایِ آیندگان نداشته است! خود بهتر میدانید که هیچ دلیلی موثقی برایِ فرازمانی-مکانی بودنِ احکامِ اجتماعیِ زمان و مکان خاص ندارید! می‌دانید که خدایِ زنده وکیل وصی ندارد! و این خدایانِ مرده و بتهایند که پرده‌دار می‌خواهند! می دانید که پیامبران تنها برای انذار و بشارت به فطرت حنیف ماموریت داشتند! و به تاکید خدایشان قادر به مؤمن کردن کسی نبودند! پس شما بی اذن چه می‌کنید؟! چرا قوانینِ مفیدِ دوران بربریت را امروز احیاء می‌کنید؟! و چرا مردم را با خدایِ زنده که جایش در قلب باید باشد و از رگ گردن نزدیکتر به مخلوقات، تنها نمی‌گذارید! بگذارید خدا در وجدان مردم قدرتِ زنده‌اش را اثبات کند! لطفا به نیابت از سویِ خدایی که به شما اذنی نداده، تکیه بر جایِ شیطان نزنید! و بدانید که با احیاء قوانینِ امنیت‌سازِ و درستِ دورانِ بربریت، جامعه‌یِ مدنی، بَدَوی خواهد شد، و جز شمشیرِ ابوبکر بغدادی و اسید و بردگیِ نگاهی کــور معرفتی باقی نخواهد ماند ! که شیرِ پستانِ مادرها تنها به دردِ نوزادان می‌خورد، نه مردان و زنانِ بالغ که صغیر نیستند! لطفا با رهائی خود از بت‌پرستیِ خدایانِ مرده‌یِ آبائنا و دیروز، آتنا را آزاد کنید و اگر به قدرت او ایمان دارید پرورش و ربوبیت زنده و هدایت قلبی خود و او را به خدای زنده بسپارید، که هیچ‌یک از شما وکیلِ "اویِ زنده" نیست!
.
بی آتنا! یک ملت میانِ اسیدِ تجاوز و فحشاء و فساد و تباهی و دروغ و ریا و اختلاس و "دین و نگاهِ زوری"، در زندانِ وطن ویران خواهد شد! چرا که "اختیارِ معرفتِ نگاه" بی‌معنا خواهد شد! و دیاری بی‌معرفت، دیر یا زود بر بــــاد خواهد رفت!
.
آقای آقایان!
اگر در سلطه‌یِ قانونِ اشتباهِ موروثی زندانید، لطفا خود را از شرّ آن رها کنید! و در همین چهارشنبه سوری، به قانونِ اساسیِ سلطه آتش بکشید، تا اراده‌یِ ملیِ چشم‌ها، نگاهِ مامِ میهن را معنا کند! نه نگاهِ سلطه‌یِ یک چشم، چشمانِ یک میهن را. فراموش نکنید که معمار انقلابتان گفت:
آقای خمینی (در بهشت زهرا- سال 57): "به چه حقی ملت پنجاه سال (پیش) از این، سرنوشتِ ملتِ بعد را معین می‌كند؟! سرنوشتِ هر ملتی به دستِ خودش است!"
پس چگونه نسل گذشته بر اساس قانون اساسی، حق تصمیم سازی و تصمیم گیری را از مردمی که به دین و نگاهِ دولتی باور ندارند را ساقط کرده است و نسلهایِ آتی را تا ابد برده‌یِ تشخیصِ یک نفر کرده است؟
.
6- می گویند خیلی آقائید! و آقایان فراموش نمی‌کنند! پس فراموش نکنید! نگاهِ بی‌چشم، یک تَوَهُم و دروغ است! تا میهن نباشد چشمی نیست و تا چشمی نباشد نگاهی نیست! چشم بر نگاه اولاست. نگاهِ بی چشم عین خودفروشی و فحشاست!
لطفا چشمانِ آتنا را از نگاهِ خود، و نگاه خود را از چشمانِ مرده‌یِ قوانینِ دیروزیان آزاد کنید، و چشمی شوید کنار سایرِ چشمهایِ زنده‌یِ امروز، که قانون را حد می‌زنند!
و بدانید! مرگِ چشمانِ آتنا مرگِ مامِ میهن است، و بی چشمخانه‌یِ وطن، "نگـــــاه" توهمی بیش نیست در هپروتِ خیالِ تاراج وطن در چاه ویلِ هوسِ خویش!
پس لطفا، چشمانِ زنده‌یِ وطن را به تک‌نگاهی مرده، کــــور نکنید و هر چه زودتر خود و آتنا را آزاد کنید!"
...
از خواب پریدم!
و به یاد آوردم که باید از "آری" گفتن به یک لقمه نان و استقلال، برای انتخابی آزادانه، میانِ "خیار و گوجه" به نامِ نامیِ "میوه" توبه کنم؛ باید هر چه زودتر، از خوابِ چپِ خویش توبه کنم! چون اصولا هیچ آقائی در کار نبوده و نیست! و تمام این نوشته خوابی بیش نبوده است.
‫#‏آتنا‬ فرقدانی
........................................................................................................
خیام ابراهیمی
5 اسفند 93

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...