Thursday, September 17, 2015

مرثیه‌ای برایِ قربانیانِ جهنم

مرثیه‌ای برایِ قربانیانِ جهنم
================
ساعت هشتِ شب است.
شش ساعتِ دیگر
وقتی مثلِ تمامِ عمرت خوابیده‌ای
-همچنان‌که روی جنازه‌یِ تمامِ خیال‌ها و آرزوهایت
مشغولِ شمردنِ لایک‌ها و خواب‌هایت هستی-
دختری روی جنازه‌یِ تمامِ ریحان‌هایِ سوخته‌یِ باغچه
آخرین نفس‌نفس‌زدن‌هایِ شهوتِ عبدُالبَعل را بالا می آورد و
آخرین نفس‌هایش را می‌شمرد...
و مادری شاید آخرین اشک‌هایش را...
و زنی شاید آخرین بوسه‌هایش را...
و دختری شاید اولین حسرت‌هایش را...
...
و مردی در مشرقِ دَربندانِ حرمسرا
طنابِ دار می‌بافد
و مردی در مغربِ بندگانِ هُبَلِ‌بنِ‌بَعل (1) (2)
که عبادتش مُثله‌کردنِ شاعرانِ زنجیره‌ای بود
کاردِ سلاخی را می‌شوید و
با دستانِ زنده‌یِ خونین‌اَش
چوبه‌یِ دارِ خلیفة ا‌لله را عَلَم می‌کند؛
"و زنِ اولِ هوس‌هایِ افسارگسیخته‌یِ مؤمنی سَرِ بند
از تمامِ حوری‌هایِ بهشتی که از او زیباترند انتقام می‌گیرد!"
آیا "این"
.......... قضاوتِ کورانِ قربانیِ تاریخ از خدایانِ زمینی نیست؟! -پیش از رستاخیز؟!-
تنها خدا می‌داند حالِ قربانیانِ قتل و قصاص و جنایت و دفاع و توطئه را...
بینِ خیالِ بندگی و خیالِ خدائی.
در دستانِ ما جز یقینِ طنابِ دار
خیال و ادعایی بیش نیست!
جنایت "این" است!
...
ساعتِ هشت شب است
و روحِ افسانه‌ایِ مردِ سیاه‌پوشی به نامِ "یـونس"
که عزادارِ تاوانِ خیالِ سر‌به‌داری است که چوبه‌ی‌ِ دار نداشت
کفنِ سپیدی را می‌دوزد امشب
برای تمامِ عروس و دامادهایِ شهری که
در تصرفِ مردانِ بعل
زنده مرده‌اند!
...
فردا صبح
هنگامِ طلوعِ فجر
دیگر کسی در شهر زنده نیست!
====================
خیام ابراهیمی
7 مهر 1393
جهنم
==============================
پی نوشت:
1- بَعل : "بعل" یکی از قدیمی ترین بتهای ماقبل تاریخ، بتی بزرگ و الهه‌یِ تولید نسل و میراث قوم نوح، متعلق به فنیقیان و شهر بکّ از نواحی شامات بود، که از 2800 سال قبل از میلاد در لبنان امروزی دارای اقتدار بودند. در افسانه‌یِ "ايسيس و اوسيرس" كه يكی از افسانه‌هاي كهن مصر است،‌ مي‌خوانیم: ... "اوسيرس" را كشتند و پيكرش را سيزده تكه كردند و هر تكه را به جائي دور انداختند، "ايسيس" آن‌ تکه‌ها را به‌جز تكّه‌یِ سیزدهم كه عضو تناسلي او بود، جمع آوری کرد. پس از زماني آلتِ تناسلی "اوسیرس" را از درياي مديترانه يافتند و مجسمه‌اش را به نام "بعل" ساختند. در قرآن از "بعل" تنها يك‌بار یاد شده، كه به نفوذ "بعل" در ميانِ قومِ بني‌اسرائيل، ناظر است و به حوالي2600 سال پیش (400 سال قبل از میلاد) مربوط مي شود. يعني در آن زمان دست‌كم3300 سال از حضور و تولدِ "بعل" در سواحل مديترانه مي گذشته است. آيه 125 سورة‌ الصافات (37): در این آیه الیاسِ پیامبر، به قومِ بنی‌اسرائیل میگوید:
آيا بعل را می‌پرستيد و بهترين آفرينندگان را وامی‌گذاريد؟ (125)
2- هُــبَل: هبل بت مخصوصِ قريش بود كه يك بت مذكر تصور مي‌شد، بر خلافِ عزّی كه يك بت مؤنّث بود. هبل نام تغییر یافته ی همان بعل است نزد اعراب که به دلیل شرم قریش از سمبولِ نرینگی وی، نام او را از هُوَ بعل به هُبل اصلاح کردند، که در وهله‌ی اول بصورت یک خدای معنوی و در مراحل بعدی بصورت تجسمی از انسانی مذکر در میان قریش مطرح شد ( نه آلت تناسلی). هبل بر خلاف بت‌هاي كهن و ديرين عرب، يك بت جديد و جوان بود که پيدايشِ آن همزمان است با پيدايش بت‌پرستي در ميان قبیله‌یِ قريش (که از نسل اسماعیل فرزند ابراهیم بودند)، در حدود200 سال پيش از ظهور اسلام بوده است. هبل تنها حدود200 سال عمر كرده است در حالي‌که بتهائی همچون ودّ، يعوق، يغوث، سواع و نسر، میراثِ قوم نوح بوده‌اند كه به عرب نيز رسيده‌اند. و نيز گروهی از بت‌هاي عرب از قبيل:‌ لات،‌ عزّي، منات، نائله، بوده‌اند که هزاران سال در ميان عرب بوده اند. در دوره‌اي قبيله‌یِ خزاعه بر اولاد اسماعيل چيره شده،‌ بكّه و كعبه را از دست آنان مي گيرند. عمروبن لحي رئيس بني خزاعه اولين كسي است كه بت‌ها را در درون كعبه گذاشت. وقتي كه قريش (اولاد اسماعيل) به رهبري "قصي" كعبه را از دست قبایل دیگر پس گرفتند، بت‌ها را همچنان در درون كعبه نگه داشتند و بت هبل را به عنوان بت ويژه‌یِ قريش به آنها افزودند كه به منزله‌یِ "رئيس آن مجمع الاصنام بود". و هر بت نمايندگي قبيله‌اي را به‌عهده داشت، قريش اين كار را براي جلب قلوب قبايل عرب، كرده بود. در منابع حديثي،‌ تعداد بت‌هائي كه در روز فتح مكه توسط پيامبر اسلام در مسجد الحرام (اعم از درون كعبه، حجر اسماعيل، صفا و مروه) بوده اند ظاهرا تعداد "360" بت بوده است. که چه بسا این عدد میتواند 333 هم باشد که عدد مقدسِ گروهی موسوم به کابالیستهاست.
...
توضیح عکسها:
1- کانيبال = کاني بال = کاهن ‫#‏بعل‬ = اولين کسي که گوشت تن انسان قرباني شده و تقديم شده به بعل را مي خورد و بعد مجوز خوردن گوشت قرباني را به مدعوين مي دهد
2- نقشي از آنتونيوس پيوس، امپراتور روم، که نماد ابليسک يا «آلت بعل» به شکل آلت تناسلي نشان داده شده (امپراتوران روم خود را از تبار خدايان مي‌دانستند)
3- در آيه 128 سوره ي شعراء، هود به قومش می‌گوید :آيا بر هر تپه‌اي بنايي ميساريد كه در آن دست به بيهوده‌كاري بزنيد؟ در اين زمان بود كه نماد بعل براي اولين بار ساخته شد .
4- در مسیحیت نام «بعل» مترادفِ «شیطان» به کار می‌رفت. و این همان نماد شیطان است که در مراسم حج توسط میلیون‌ها زائر سنگباران می‌شد.
5- آنچنان که از متن تورات بر می آیدهیچکدام از پیامبران بنی اسرائیل نتوانستند پرستش بعل را براندازند و حتی در کمال بی شرمی در تورات تحریف شده بیان شده است که خود حضرت سلیمان در اواخر عمرش به منظور جلب نظر همسران بت پرستش به ساخت بتهایی من جمله بعل پرداخت!
======================================
پس نوشت (بعدالتحریر):
در ماجرای ریحانه...
بیائیم، بدون یقین، قضاوت نکنیم! بیائیم از قضاوت خلاص کنیم جان خود را... شاید ریحانه در نیت‌خوانی و واکنش به‌خطا رفته باشد! شاید لغزشی و سوء تفاهمی از هر دو سو در کار باشد و واکنشی ناگزیر!... پیامبری که حکم قصاصِ میهنمان از اوست، معروف به اُذُن بود! اُذُن یعنی فردی گوشی و ساده‌دل و خوش طینت که هر ادعائی را که می‌شنید می‌پذیرفت و به مخاطبِ خود اعتماد می‌کرد! بنایش را بر دروغگوئی طرف مقابل نمی‌گذاشت، مگر آنکه خلافش ثابت شود! هنگامِ "شُبهِه" قضاوت را به خدا واگذار می‌کرد! امروز اما، ما بدونِ یقینی قطعی که نزد خداست، تنها می‌توانیم "احتمال" بدهیم و اعتماد کنیم به ادعایِ مدعی... و با چشم پوشی بر "خطایِ محتمل"، فرصتِ انسانِ کامل شدن و رستگاری را از خود دریغ نکنیم و از دست ندهیم! که حکمِ قطعی در رستاخیز است. فرصتِ مهربانی بسرعت می‌گذرد و حادثه‌یِ ستمگری فرا می‌رسد برای هر یک از ما! فراموش نکنیم که هیچ‌کس مایل نیست بصورت علنی با گذاردنِ نشانه‌های قابل ردیابی علیهِ خود قیام کند! اما از حوادث ناخواسته و دامهایِ روزگار نمیتوان خود را ایمن کرد، چرا که حادثه خبر نمی‌کند! شاید نفر بعدی من باشم و یا تو. هیچ‌یک از ما بری از خطا و حادثه نیستیم. ما همه در آزمونِ آدم شدنیم. کرامت و بزرگواری نتیجه‌یِ بروزِ ظلم و متعاقبا بخشش است. تا ستمی به خطا و یا عمد صورت نگیرد، بخشندگی معنا نمی‌یابد! پس به عنوان یک حقیقتِ تکوینی در آفرینش، بسیاری از ستم‌ها فراتر از توان و وسعت وجودی ما و چه بسا خطاهایِ ناگزیری باشند که برای هر یک از ما امکان پیش‌آمدن دارد، که ضرورتِ رشدِ "انسانِ کامل" شدن ماست. دنیا می‌گذرد و تنها روحِ زاینده‌ی مهر و انصاف و راستی و گذشت ذخیره‌یِ جاودانگی‌مان می‌شود. بیائیم از طبیعت بیاموزیم و چون نور و هوا و آب، حیاتبخش و بی دریغ و فراگیر باشیم. چون ذات مهر زاینده باشیم. بیائیم مادر باشیم. ...
... آیا "این"
.......... قضاوتِ کورانِ قربانیِ تاریخ از خدایان نیست؟! -پیش از رستاخیز؟!-
تنها خدا می‌داند حالِ قربانیانِ قتل و قصاص و جنایت و دفاع و توطئه را...
بینِ خیالِ بندگی و خیالِ خدائی.
در دستانِ ما جز یقینِ طنابِ دار
خیال و ادعایی بیش نیست!
جنایت "این" است!.... پس با ذره‌ای شبهه‌، حکم قطعی صادر نکنیم! شاید به خطا در افتیم و فرصت جبران نداشته باشیم.

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...