چالشِ ده کتابِ "چرا" سرنوشتساز (؟!)؛ و دعوتِ یکجا از تمام دوستانم به این چالش.
**********************************************************
الف) در پاسخ به چالشِ ده کتابِ برتر که در من بیشترین تاثیر را گذاشتهاند، به دعوت دوست فرهیختهاَم آقای بهروز عربزادهی عزیز ( Behrooz Arabzadeh )، من با افزودن یک "چرا" و شرح دلیل آن، از میان دو سه هزار جلد کتاب درون کتابخانهام این ده کتاب را که اکثرا در کتابخانه ندارم به یاد میآورم:
1- کتاب فارسی اول دبستان (که اگر نبود اینک اینجا به مجاز، نه در واقع مینوشتم به دوست، و نه میخواندم از دوست.)
2- کتاب حساب اول دبستان (که آنقدر مرا از هر حساب و کتاب، بیزار کرد که آخر کار از سر انتقام به رشتهی حسابداری تارانده شدم.)
3- کتاب ماهی سیاه کوچولو (که در کلاس سوم دبستان به دلیل رتبهی دوم به دوستم جایزه دادند و تا مدتها نزد من امانت بود؛ اما جایزهی من که رتبه ی اول بودم کتابِ "پول و اقتصاد" نوشته داریوش آشوری از انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود که تا امروز آنرا نخواندهام و شاید بهواسطهیِ خواندن و نخواندن همین دو کتاب به فقرِ ابدی درافتادهام.)
4- کتاب اجتماعی سال چهارم دبستان (که جز گوشه گیری وانـزوا به من نیاموخت.)
5- کتاب دینی سال پنج دبستان (که مرا یک دروغگو و ریاکارِ اجتماعی بار آورد، تا حدی که بدون آنکه خدای زنده را درک کنم سالها مرا از او ترساند.)
6- کتاب حرفه و فن سوم راهنمائی (که باعث شد تاثیرش را بعد از ربودن انقلاب از دست انقلابیون و آزادیخواهان بفهمم.)
7- کتاب مثلثات سال سوم نظری دبیرستان (که هیچوقت حکمتش را نفهمیدم، مگر بعد از انتخاباتِ "آری یا نه"، و ریاست جمهوری سال 88)
8- کتاب آئین نگارش سال چهارم نظری (که مرا بهواسطهیِ افیونِ واژهها، به یک معتادِ غیرحرفه ای مبدل کرد، تا همین امروز که در خدمت دوستان هستم.)
9- کتاب دیوان غزلیات حافظ (که اعتیاد مرا دو صد چندان کرد تا جائی که پاهایم را از کار انداخت و بر سرم دو بالِ خیال نهاد.)
10- قرآن. (که خیالاتِ بُتهایِ ایدئولوژیکِ فقهایِ جن و انس را در من شکست و مرا به "سوسیال- لیبرالیسمِ غیر ایدئولوژیک" باورمند کرد.)
اما بعد از این چند کتاب، جا ندارد که از کتابهایِ ایلیاد و ادیسه، کاپیتال مارکس، اصول کافی، مجموعه آثار و مقالاتِ لنین، نامه به پدر کافکا، بیگانه آلبرکامو، آثار صادق هدایت، مجموعه اشعار نیما و فروغ و شاملو و تاریخ ادبیات ناباکوف و "ترس و لرز" کییررکیگارد و "بار هستی" میلان کوندرا و "مادام بواری" فلوبر و "جنگ و صلح" تولستوی و "جنایات و مکافات" داستایوسکی و "ابر شلوار پوش مایاکوفسکی" و سایر کتب روانشناسی و جامعه شناسی و فلسفی و تاریخی و هنری و ادبی ... نام ببرم. چرا؟...: چون، اولا در اولویت نیستند، ثانیا باید برای هریک "چرائی" را توضیح دهم در حد یک "رمان" که بی بیانِ این "چرایی" اعلام نام یک کتاب را بیفایده در حد یک بازیِ عوامفریبانه و حتی ضدِ ارزش میدانم. اما چرا آنها را نام بردم؟ چون هیچیک از آنها به اندازهی حجمی که داشتند به دردم نخورد و مرا گُمتر کرد، بلکه بر دردم هم افزود. frown emoticon و این به معنای ارزشگذاری بر ارزش حقیقی آن کتابها نیست. مشکل در جهل و گریزِ من به آن کتابها بود. (این توضیح را هم به عنوانِ جزایِ نام بردشان در راستای یک چرائی کلی بیان داشتم تا بیهوده بازی نکرده باشم و اینکه بگویم نام بردن از این کتابها الزاما در بردارندهیِ هیچ ارزشی بر شخصیتِ خواننده نیست.)
تنها اگر میشد به جای ده کتاب یازده کتاب نام ببرم حتما از کتاب "تضادهای درونی ما" اثر روانکاو امریکائی خانم "کارن هورنای" نام میبردم که در سال 1365 سرنوشت مرا تغییر داد، چون فهمیدم علیرغم تصور خودم و آشنایان، آنچنان آدم خوبی هم نبودهام، و اکثرِ محبتها و ایثارهایم از سر مهرطلبی بوده نه مهرورزی. از آن پس رویهیِ زندگی و ارتباطاتِ من تغییر کرد.)
**********************************************************
الف) در پاسخ به چالشِ ده کتابِ برتر که در من بیشترین تاثیر را گذاشتهاند، به دعوت دوست فرهیختهاَم آقای بهروز عربزادهی عزیز ( Behrooz Arabzadeh )، من با افزودن یک "چرا" و شرح دلیل آن، از میان دو سه هزار جلد کتاب درون کتابخانهام این ده کتاب را که اکثرا در کتابخانه ندارم به یاد میآورم:
1- کتاب فارسی اول دبستان (که اگر نبود اینک اینجا به مجاز، نه در واقع مینوشتم به دوست، و نه میخواندم از دوست.)
2- کتاب حساب اول دبستان (که آنقدر مرا از هر حساب و کتاب، بیزار کرد که آخر کار از سر انتقام به رشتهی حسابداری تارانده شدم.)
3- کتاب ماهی سیاه کوچولو (که در کلاس سوم دبستان به دلیل رتبهی دوم به دوستم جایزه دادند و تا مدتها نزد من امانت بود؛ اما جایزهی من که رتبه ی اول بودم کتابِ "پول و اقتصاد" نوشته داریوش آشوری از انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود که تا امروز آنرا نخواندهام و شاید بهواسطهیِ خواندن و نخواندن همین دو کتاب به فقرِ ابدی درافتادهام.)
4- کتاب اجتماعی سال چهارم دبستان (که جز گوشه گیری وانـزوا به من نیاموخت.)
5- کتاب دینی سال پنج دبستان (که مرا یک دروغگو و ریاکارِ اجتماعی بار آورد، تا حدی که بدون آنکه خدای زنده را درک کنم سالها مرا از او ترساند.)
6- کتاب حرفه و فن سوم راهنمائی (که باعث شد تاثیرش را بعد از ربودن انقلاب از دست انقلابیون و آزادیخواهان بفهمم.)
7- کتاب مثلثات سال سوم نظری دبیرستان (که هیچوقت حکمتش را نفهمیدم، مگر بعد از انتخاباتِ "آری یا نه"، و ریاست جمهوری سال 88)
8- کتاب آئین نگارش سال چهارم نظری (که مرا بهواسطهیِ افیونِ واژهها، به یک معتادِ غیرحرفه ای مبدل کرد، تا همین امروز که در خدمت دوستان هستم.)
9- کتاب دیوان غزلیات حافظ (که اعتیاد مرا دو صد چندان کرد تا جائی که پاهایم را از کار انداخت و بر سرم دو بالِ خیال نهاد.)
10- قرآن. (که خیالاتِ بُتهایِ ایدئولوژیکِ فقهایِ جن و انس را در من شکست و مرا به "سوسیال- لیبرالیسمِ غیر ایدئولوژیک" باورمند کرد.)
اما بعد از این چند کتاب، جا ندارد که از کتابهایِ ایلیاد و ادیسه، کاپیتال مارکس، اصول کافی، مجموعه آثار و مقالاتِ لنین، نامه به پدر کافکا، بیگانه آلبرکامو، آثار صادق هدایت، مجموعه اشعار نیما و فروغ و شاملو و تاریخ ادبیات ناباکوف و "ترس و لرز" کییررکیگارد و "بار هستی" میلان کوندرا و "مادام بواری" فلوبر و "جنگ و صلح" تولستوی و "جنایات و مکافات" داستایوسکی و "ابر شلوار پوش مایاکوفسکی" و سایر کتب روانشناسی و جامعه شناسی و فلسفی و تاریخی و هنری و ادبی ... نام ببرم. چرا؟...: چون، اولا در اولویت نیستند، ثانیا باید برای هریک "چرائی" را توضیح دهم در حد یک "رمان" که بی بیانِ این "چرایی" اعلام نام یک کتاب را بیفایده در حد یک بازیِ عوامفریبانه و حتی ضدِ ارزش میدانم. اما چرا آنها را نام بردم؟ چون هیچیک از آنها به اندازهی حجمی که داشتند به دردم نخورد و مرا گُمتر کرد، بلکه بر دردم هم افزود. frown emoticon و این به معنای ارزشگذاری بر ارزش حقیقی آن کتابها نیست. مشکل در جهل و گریزِ من به آن کتابها بود. (این توضیح را هم به عنوانِ جزایِ نام بردشان در راستای یک چرائی کلی بیان داشتم تا بیهوده بازی نکرده باشم و اینکه بگویم نام بردن از این کتابها الزاما در بردارندهیِ هیچ ارزشی بر شخصیتِ خواننده نیست.)
تنها اگر میشد به جای ده کتاب یازده کتاب نام ببرم حتما از کتاب "تضادهای درونی ما" اثر روانکاو امریکائی خانم "کارن هورنای" نام میبردم که در سال 1365 سرنوشت مرا تغییر داد، چون فهمیدم علیرغم تصور خودم و آشنایان، آنچنان آدم خوبی هم نبودهام، و اکثرِ محبتها و ایثارهایم از سر مهرطلبی بوده نه مهرورزی. از آن پس رویهیِ زندگی و ارتباطاتِ من تغییر کرد.)
ب) میخواهم از قاعدهیِ این بازی، با یک میانبُـر طفره روم، و در اینجا به جای چند نفر از تمام دوستانم دعوت کنم تا در صورت تمایل متنی در این باره بنویسند؛ بویژه دوست داشتم میتوانستم چنین درخواستی داشته باشم از استاد ادبیات در آلماتی قزاقستان آقای دکترعلی محمدی آسیابادی ( Ali Mohammadi Asiabadi )، و دوست فرهیخته و آزادهام آقای يوسف پرژك ، و هنرمندِ سیاسیِ محترم آقای محمد نوری زاد و نیز دکتر براهنی و آقایِ ابراهیم گلستان؛ و در فرازی دیگر به عنوان یک آرزوی محال، البته و صد البته " جناب آقایِ پروفسور م.احمدی نژاد" (هالة النورالانوار) smile emoticon
No comments:
Post a Comment