وحشتِ گـُذَر *
-----------------
شوقِ پریدن
در عمقِ کمِ دریاچهای ژرف و بیغش را مانم؛
مثل هوا
آنقــــدر زلالی
که انگار نیستی و
بینِ غفلت و هشیاری
گذر از هستیِ مــحـوِ تو
مرا میـــخکوب میکند
در هراسِ تصادفی مهـیـــب
بینِ فَـنـا
و بَـقــا
بینِ باختن
و بُـردَن!
و بودن
یا نبودن
در خطایِ نگاهی
بی دست.
..................
خیام
14 اردیبهشت 93
.......................
-----------------
شوقِ پریدن
در عمقِ کمِ دریاچهای ژرف و بیغش را مانم؛
مثل هوا
آنقــــدر زلالی
که انگار نیستی و
بینِ غفلت و هشیاری
گذر از هستیِ مــحـوِ تو
مرا میـــخکوب میکند
در هراسِ تصادفی مهـیـــب
بینِ فَـنـا
و بَـقــا
بینِ باختن
و بُـردَن!
و بودن
یا نبودن
در خطایِ نگاهی
بی دست.
..................
خیام
14 اردیبهشت 93
.......................
*پسنوشت:
موضوع: به رسمِ امانت
با پوزش از دوستانِ گرامی، پس از 135 لایک، اندک دستی به سر و گوشِ این "ششماهه نوزاده" کشیدم، در حد شال و کلاهی بر سر و گردن و، پاتابهای به پاها (که تصویرش در ذهنم جا مانده بود)؛ تا شاید این نوزادِ نوپا، بدون نیاز به پوششِ اضافه و فاخرِ تصویرِ پیوست، به طور طبیعی روی پاهایِ خود تنفس و زندگی کند! بشرح ذیل:
شال و کلاه: افزودن این دو سطر به مطلعِ نوشته:
شوقِ پریدن را
در عمقِ کمِ دریاچهای ژرف و بیغش مانم
پاتابه: افزودنِ این دو سطر به انتهای نوشته:
در خطایِ نگاهی
بی دست.
موضوع: به رسمِ امانت
با پوزش از دوستانِ گرامی، پس از 135 لایک، اندک دستی به سر و گوشِ این "ششماهه نوزاده" کشیدم، در حد شال و کلاهی بر سر و گردن و، پاتابهای به پاها (که تصویرش در ذهنم جا مانده بود)؛ تا شاید این نوزادِ نوپا، بدون نیاز به پوششِ اضافه و فاخرِ تصویرِ پیوست، به طور طبیعی روی پاهایِ خود تنفس و زندگی کند! بشرح ذیل:
شال و کلاه: افزودن این دو سطر به مطلعِ نوشته:
شوقِ پریدن را
در عمقِ کمِ دریاچهای ژرف و بیغش مانم
پاتابه: افزودنِ این دو سطر به انتهای نوشته:
در خطایِ نگاهی
بی دست.
No comments:
Post a Comment