تا ظلم نباشد کرامت زاده نمیشود!
خطاب به پیروانِ الله و خدا ناباوران
====================
شعله پاکروان (مادر ریحانه): "الان از دفترِ زندان زنگ زدند. گفتند برای ملاقاتِ آخر برویم به آدرسی که دادهاند. امشب او را منتقل میکنند. فردا را برای اجرایِ حکم تعیین کردهاند!..."
طنابِ دار لحظه شماری میکند و ثانیهها منتظرِ "انتقام" یا "بخشش" لَه لَه میزنند!... خانوادهیِ محترمِ سربندی (اولیاء دم) در مورد اقرارِ ریحانه به قتل، شبهه دارند و اعلام کردهاند او حقیقت را نگفته و مشخصاتِ قاتلِ اصلی را پنهان نگاه داشته! از سوئی ایشان از رسانهها برای ریختنِ آبروی پدرِ مقتولشان دلگیر و شاکیاَند! شخصِ سوم (شیخی که در صحنهیِ قتل بوده) ناپیداست! آیا در صورت افشاء حقیقت توسط ریحانه، خانواده و نزدیکانش تهدید به مرگِ شدهاند، و او اینگونه دارد خود را قربانی میکند؟!... مادر ریحانه هفت سال است بال بال میزند... و اکنون آخر ماجراست... و یا ابتدای آن؟!
... قضاوت نمیکنم؛ اما:
خطاب به پیروانِ الله و خدا ناباوران
====================
شعله پاکروان (مادر ریحانه): "الان از دفترِ زندان زنگ زدند. گفتند برای ملاقاتِ آخر برویم به آدرسی که دادهاند. امشب او را منتقل میکنند. فردا را برای اجرایِ حکم تعیین کردهاند!..."
طنابِ دار لحظه شماری میکند و ثانیهها منتظرِ "انتقام" یا "بخشش" لَه لَه میزنند!... خانوادهیِ محترمِ سربندی (اولیاء دم) در مورد اقرارِ ریحانه به قتل، شبهه دارند و اعلام کردهاند او حقیقت را نگفته و مشخصاتِ قاتلِ اصلی را پنهان نگاه داشته! از سوئی ایشان از رسانهها برای ریختنِ آبروی پدرِ مقتولشان دلگیر و شاکیاَند! شخصِ سوم (شیخی که در صحنهیِ قتل بوده) ناپیداست! آیا در صورت افشاء حقیقت توسط ریحانه، خانواده و نزدیکانش تهدید به مرگِ شدهاند، و او اینگونه دارد خود را قربانی میکند؟!... مادر ریحانه هفت سال است بال بال میزند... و اکنون آخر ماجراست... و یا ابتدای آن؟!
... قضاوت نمیکنم؛ اما:
1) به خدا باوران: آنانکه رفتار خود را به نام الله و قرآن و کتب آسمانی مینویسند، باید بدانند که گاهی خدا خود، بندگانش را به خطا میاندازد تا برای دیگران فرصتی برای کرامت و رحمت پدید آورد. بدونِ ظلم، بخشش و رحمت بیمعناست. در قرآن بسیار آیه داریم که خدا بندگانش را خود به گمراهی میاندازد! تا بنده به درک و تجربهِیِ "درد"، معنایِ آسایش را دریابد و شکر نعمت به جای آورد و قدر آن بداند؛ تا کسی وسیله و معبرِ رحمتِ دیگری شود. مؤمن به رحمان و رحیم دل بسته است و به توصیههایِ او در هدف آفرینش که ظاهرا توسعهیِ "مهر" است و "محبت" و "رحمانیت". بسم الله الرحمن الرحیم! جریانِ زندگی و هر حادثهای بهانهای است برای رحمانیت و رحیم شدن. و البته، تا ظلم نباشد، بسترِ بخشش مهیا نشده و "کرامت" زاده نمیشود. نهایتا یک خداباور میتواند قضاوت را به قادرِ مطلق و قاضیالقضات واگذارد (اگر به ربوبیت و حقانیت او اعتماد دارد)
...
2) به خدا ناباوران: آنان که به خدا و جاودانگی باور ندارند: توصیه های حیاتبخش طبیعت را فراموش نمیکنند! همچون عناصر حیات بخش "نور و آب و هوا" بخشنده باشیم و سه ویژگی "حیات بخشی" و "بی دریغی" و "فراگیری" را به عنوانِ راهبر خود ببینیم... از هستی بیاموزیم و نه از گمانهایِ بشر لاجان در هزار ایدئولوژی فرضی و ناقص.
...
3) به دروغگویان: آنان که بییقین و بر اساسِ ایمان موروثی، هر باور و احتمالی را انکار میکنند و دروغین میپندارند و بر اساسِ گمان و یا جهل خود سرِ حقیقت را بارها و بارها در هر فرصتِ محدودِ عمر میبُرند! اما لحظهای که عقدههایِ فروخورده، ناشی از دروغ بستن و بازی کردن با نام حقیقت و الله و احکامِ منتسب به او، بترکد، هیچ بتی را در بتخانههای دروغینِ ریاکاری سالم نخواهد گذاشت! گاه حقیقت تلخ است، اما مطمئنا هر دروغگوئی تاوانش را در زندگی خود با دروغهایش میپردازد. متاسفم که بشر لاجان گمان و خیال خویش را به دروغ جای یقین حقنه میکند و با شمشیرِ منسب به حق، به جان دیگران میافتد. ایکاش اعمال ما به نام خودمان بود نه حقیقت و نه بهنام اللهی که جایگاه احکام زمانی مکانی دوران بدویت منسوب به او را نمیتواند بشناسد. . دیری نخواهد پائید که کسی که به نام حقیقت با واقعیات بازی میکند خود دچار انتقامِ طبیعت و حقیقت خواهد شد؛ چون این عقوبت از جنس روشهایِ خود اوست.
نتیجه: نپسندیم بر دیگران آنچه را بر خود نمیپسندیم. این است راز بلوغِ کاردان تیزهوش. به خویشتن خویش دروغ نگوئیم. به نام قوانین غیرمدنی و یا مدنی، به نام خویش یا هر ایدئولوژی، ببخشیم یا نبخشیم، اختیار با ماست، اما عملِ موروثی و گمانی و جاهلانهیِ خود را به نامِ حقیقت و خدا و حتی قانون مدنی یا غیرمدنی ننویسیم. با شجاعت بگوئیم: من اینم! اهل انتقام یا بخشش! و از خود بپرسیم توصیهیِ آخر چیست: انتقام یا بخشش؟
خیام ابراهیمی
جمعه- 2 آبان 1393
======================
پس نوشت:
یک پرسش از خانوادهی محترم سربندی و دوستان!
....
ساعت سه بامداد روز شنبه 3 آبان 93 است. در همین لحظات مردم گرد مادر ریحانه جلوی زندان گوهردشت حلقه زده اند و منظر اجرای حکم اعدام ریحانهاند!
دوستانِ گرامی!
1) دردِ این خانواده در این هفت سال واقعا بیانگر شکنجه با اعمال شاقه بوده است. قانونی که صراحت ندارد و اجرای حکم را به خانوادهیِ مقتول میسپارد، شاید تنها به دلیل تعمیم دادن حکمی است که مربوط به زبانِ حقوقیِ دوران بدویت و شرایط خاص اجتماعی قبایل بدوی بوده است نه یک جامعهیِ مدنی.
2) فرض کنید اگر در همین داستان، سناریو این باشد: اگر هر یک از ما جای ریحانه بودیم و در یک تسویه حساب مافیائی، عوامل مافیا مرحوم سربندی را به دلایلی کشته بودند و با پوشش و تمهیداتی طبیعی، پایِ ما را وسط حادثه میکشیدند و به ما قول میدادند که در صورت اقررا به قتل، ما با دلایلِ موجهی تبرئه خواهیم شد، و اگر چنین نکنیم خانوادهمان را تهدید به مرگ میکردند، چه باید میکردیم؟ شاید این سناریو توهمی بیش نباشد، اما با توجه به تاکید مکررِ فرزند مرحوم سربندی بر اینکه ایشان ریحانه را قاتل نمیداند، اما تا او به حقیقت اقرار نکند، به اجرای قانون قصاص توسط دادگاه تمکین خواهد کرد، براستی جز طلب بخشش از خانوادهیِ سربندی چه میتوان کرد؟ به همین دلیل قضاوت کار هیچکس نیست! باید امیدوار بود که ایشان در لحظهیِ آخر ریحانه را خواهد بخشید، حتی به قیمتِ اینکه حقیقت قصاص شود. برای باور پذیر بودن سناریو، فراموش نکنیم در چه مملکتی زندگی میکنیم.
شما اگر جای محکوم این سناریو بودید چه میکردید؟
...
2) به خدا ناباوران: آنان که به خدا و جاودانگی باور ندارند: توصیه های حیاتبخش طبیعت را فراموش نمیکنند! همچون عناصر حیات بخش "نور و آب و هوا" بخشنده باشیم و سه ویژگی "حیات بخشی" و "بی دریغی" و "فراگیری" را به عنوانِ راهبر خود ببینیم... از هستی بیاموزیم و نه از گمانهایِ بشر لاجان در هزار ایدئولوژی فرضی و ناقص.
...
3) به دروغگویان: آنان که بییقین و بر اساسِ ایمان موروثی، هر باور و احتمالی را انکار میکنند و دروغین میپندارند و بر اساسِ گمان و یا جهل خود سرِ حقیقت را بارها و بارها در هر فرصتِ محدودِ عمر میبُرند! اما لحظهای که عقدههایِ فروخورده، ناشی از دروغ بستن و بازی کردن با نام حقیقت و الله و احکامِ منتسب به او، بترکد، هیچ بتی را در بتخانههای دروغینِ ریاکاری سالم نخواهد گذاشت! گاه حقیقت تلخ است، اما مطمئنا هر دروغگوئی تاوانش را در زندگی خود با دروغهایش میپردازد. متاسفم که بشر لاجان گمان و خیال خویش را به دروغ جای یقین حقنه میکند و با شمشیرِ منسب به حق، به جان دیگران میافتد. ایکاش اعمال ما به نام خودمان بود نه حقیقت و نه بهنام اللهی که جایگاه احکام زمانی مکانی دوران بدویت منسوب به او را نمیتواند بشناسد. . دیری نخواهد پائید که کسی که به نام حقیقت با واقعیات بازی میکند خود دچار انتقامِ طبیعت و حقیقت خواهد شد؛ چون این عقوبت از جنس روشهایِ خود اوست.
نتیجه: نپسندیم بر دیگران آنچه را بر خود نمیپسندیم. این است راز بلوغِ کاردان تیزهوش. به خویشتن خویش دروغ نگوئیم. به نام قوانین غیرمدنی و یا مدنی، به نام خویش یا هر ایدئولوژی، ببخشیم یا نبخشیم، اختیار با ماست، اما عملِ موروثی و گمانی و جاهلانهیِ خود را به نامِ حقیقت و خدا و حتی قانون مدنی یا غیرمدنی ننویسیم. با شجاعت بگوئیم: من اینم! اهل انتقام یا بخشش! و از خود بپرسیم توصیهیِ آخر چیست: انتقام یا بخشش؟
خیام ابراهیمی
جمعه- 2 آبان 1393
======================
پس نوشت:
یک پرسش از خانوادهی محترم سربندی و دوستان!
....
ساعت سه بامداد روز شنبه 3 آبان 93 است. در همین لحظات مردم گرد مادر ریحانه جلوی زندان گوهردشت حلقه زده اند و منظر اجرای حکم اعدام ریحانهاند!
دوستانِ گرامی!
1) دردِ این خانواده در این هفت سال واقعا بیانگر شکنجه با اعمال شاقه بوده است. قانونی که صراحت ندارد و اجرای حکم را به خانوادهیِ مقتول میسپارد، شاید تنها به دلیل تعمیم دادن حکمی است که مربوط به زبانِ حقوقیِ دوران بدویت و شرایط خاص اجتماعی قبایل بدوی بوده است نه یک جامعهیِ مدنی.
2) فرض کنید اگر در همین داستان، سناریو این باشد: اگر هر یک از ما جای ریحانه بودیم و در یک تسویه حساب مافیائی، عوامل مافیا مرحوم سربندی را به دلایلی کشته بودند و با پوشش و تمهیداتی طبیعی، پایِ ما را وسط حادثه میکشیدند و به ما قول میدادند که در صورت اقررا به قتل، ما با دلایلِ موجهی تبرئه خواهیم شد، و اگر چنین نکنیم خانوادهمان را تهدید به مرگ میکردند، چه باید میکردیم؟ شاید این سناریو توهمی بیش نباشد، اما با توجه به تاکید مکررِ فرزند مرحوم سربندی بر اینکه ایشان ریحانه را قاتل نمیداند، اما تا او به حقیقت اقرار نکند، به اجرای قانون قصاص توسط دادگاه تمکین خواهد کرد، براستی جز طلب بخشش از خانوادهیِ سربندی چه میتوان کرد؟ به همین دلیل قضاوت کار هیچکس نیست! باید امیدوار بود که ایشان در لحظهیِ آخر ریحانه را خواهد بخشید، حتی به قیمتِ اینکه حقیقت قصاص شود. برای باور پذیر بودن سناریو، فراموش نکنیم در چه مملکتی زندگی میکنیم.
شما اگر جای محکوم این سناریو بودید چه میکردید؟
No comments:
Post a Comment