شعر ما
====
دیروز پایان بودم و امروز و فردا هم
دیروز آغاز بودم و امروز و فردا هم
و اکنون
هم آغازم و هم پایان
چون همیشه
زاده میشوم هر بار
در سایه روشن حضورِ تو
پیر و تاریک
پیر و روشن
زاده میشوم هر بار
پیر و پیر و پیرتر...
همواره اما
به معجزهیِ هوایِ شعری ناب
دل بستهام
که جای دهد جانِ جهان را
در جانم،
که جوانم کند آنقدر
که زاده نشوم دگر بار
نمیرم
هر بار.
شعری که تو را من کند
مرا تو.
-----------------------
خیام ابراهیمی
6 بهمن 1392
====
دیروز پایان بودم و امروز و فردا هم
دیروز آغاز بودم و امروز و فردا هم
و اکنون
هم آغازم و هم پایان
چون همیشه
زاده میشوم هر بار
در سایه روشن حضورِ تو
پیر و تاریک
پیر و روشن
زاده میشوم هر بار
پیر و پیر و پیرتر...
همواره اما
به معجزهیِ هوایِ شعری ناب
دل بستهام
که جای دهد جانِ جهان را
در جانم،
که جوانم کند آنقدر
که زاده نشوم دگر بار
نمیرم
هر بار.
شعری که تو را من کند
مرا تو.
-----------------------
خیام ابراهیمی
6 بهمن 1392
No comments:
Post a Comment